اگر میدانهای هشت سال دفاع مقدس و جنگهای نیابتی اخیر دشمن علیه نیروهای مقاومت را نقاط اوج تقابل نظام سلطه با انقلاب اسلامی در عرصه جنگ سخت بدانیم که در هر عرصه به شکست استکبار و ایادی منطقهایاش انجامید، بستر آشوبهای اخیر علیه نظام اسلامی را نیز میتوان مهمترین عرصه تقابل نظام سلطه با انقلاب اسلامی در عرصه جنگ نرم دانست که بهرغم تجهیز و به میدان آوردن همه ظرفیتهای داخلی، منطقهای و بینالمللی باز هم از مردم ایران شکست خوردند و البته هنوز از پیروزی در این عرصه ناامید نشدهاند. آنچه که این روزها در اظهارات صریح مقامات امریکایی برای دامن زدن به آشوبها از طریق تشدید تحریمها و زمینههای محکومیت حقوق بشری ایران و یا آنگونه که در قطعنامه H.RES675 مجلس نمایندگان امریکا در حمایت از اغتشاشات و تسهیل دستیابی اغتشاشگران به نرمافزارهای ارتباطی و لزوم مقابله با اقدامات بازدارنده ایران در این عرصه بر آن تأکید شده است نشان از تنها نقطه امید دشمن به شکست انقلاب در عرصه «جنگ نرم» است. در ترسیم اینهمانی این دو میدان که با هدف شکست انقلاب و نظام اسلامی طراحی و به اجرا درآمده است، شاید مقایسه سه اظهار نظر در سه مقطع تاریخی خالی از لطف نباشد. در اوج جنگ تحمیلی و در زمانی که صدام در مقابل ایستادگی، ایثار و صلابت نظام اسلامی به زانو درآمده و متوسل به امریکاییها برای دریافت اطلاعات مراکز استقراری نیروهای ایران برای بمباران شیمیایی آنها شده بود، وزیر دفاع وقت امریکا در گردشکاری خطاب به ریگان رئیسجمهور وقت امریکا با انعکاس این مطالبه صدام درخواست دستور کرده بود که بر اساس افشای نشریه فارین پالیسی در دو سال قبل، ریگان با نوشتن این جمله که: «برای امریکا غیر قابل قبول است که ایران در این جنگ پیروز شود» با تسهیل ارسال کمکهای اطلاعاتی و تجهیزاتی بهویژه در عرصه شیمیایی به عراق عملاً به عنوان یک رکن جنگ به صحنه آمد و حتی بعداً با زدن هواپیمای مسافربری ایران و سکوهای نفتی و... به یک رکن جنگ تحمیلی تبدیل اما ناکام شد و ایران پیروز این صحنه گردید.
در عرصه دیگر و در جریان جنگهای 33 روزه وقتی که اسرائیل در شکست حزبالله ناکام شده بود، بوش رئیس جمهور وقت امریکا رسماً به صحنه آمد و از کشورهای منطقه خواست که به کمک اسرائیل بشتابند، او وعده داد که اگر شش روز به او مهلت بدهند با شکست حزبالله به سراغ ایران خواهد آمد، اما نه تنها او در این عرصه ناکام شد، بلکه رؤسای سلف او نیز در عرصههای جنگ نیابتی در منطقه ناکام شدند و فرو ریختن تکتک سرپلهای خود در منطقه و به نوعی شکست امپراطوری نظامی غرب و متحدان منطقهای خود را در مقابل سرپنجههای مقاومت به نظاره نشستند. اما عرصه سوم را باید ناکامی ترامپ در ماجرای آشوبهای اخیر دانست. آنگاه که مثلث شوم امریکا و رژیم صهیونیستی با همکاری دولتهای پولدار خلیج فارس و پادوهای منطقهای داخلی آنها نظیر منافقین، بعد از یک طراحی هدفمند و با سوءاستفاده از اعتراضات اجتماعی، جدیترین صحنه مقابله با نظام برای براندازی نظام از درون را طراحی و به اجرا درآوردند. ترامپ رئیس جمهور امریکا از روز اول آشوبها مستقیماً به صحنه آمد و با حمایت مستقیم از آشوبها به زعم خود عملاً وارد میدان شد. در حالیکه تیلرسون، وزیر خارجه ترامپ بارها بر ضرورت براندازی نظام ایران با بهرهگیری از عوامل داخلی تأکید کرده بود، ترامپ در حالیکه در سخنرانی سپتامبر گذشته خود در مجمع عمومی خواهان تغییر حکومت مذهبی ایران شده بود، در جریان این آشوبها با تأکید مکرر بر ضرورت تغییر نظام ایران، عرصه آشوبها را زمان تغییر دانسته و همه ظرفیت رسانهای، دیپلماتیک، مالی و... را بهکار گرفت، اما زمانیکه ناکام شد توئیت کرد که شاهد حمایت امریکا در زمان مناسب خواهید بود.
در عرصه تقابل با نظام اسلامی و در عرصه جنگ نرم دشمن چند هدف راهبردی را دنبال میکند.
1- اعتبارزدایی از نظام اسلامی با القای آلودگی نظام به مفاسد مختلف.
2- اعتمادزدایی از نظام اسلامی با القای ناکارآمدی.
3- مشروعیتزدایی از نظام اسلامی با خدشه بر مبانی اصول تفکر دینی و قداستزدایی.
4- بهرهگیری از ظرفیتهای رسانهای برای تغییر سبک زندگی ایرانی - اسلامی.
5- ایجاد گسست میان مردم و نظام اسلامی.
6- تحریم فلج کننده اقتصادی برای ایجاد نارضایتیهای اجتماعی.
7- معنویتزدایی و ترویج ابتذال و اباحهگری و تقدسزدایی.
8- سازماندهی و هدایت عوامل داخلی.
9- نفوذ و تغییر محاسبات مردم و مسئولان با هدف سلب مؤلفههای اقتدار نظام.
بر این فهرست اگرچه محورهای دیگری میتوان افزود اما ماحصل جنگ نرم دشمن در تغییر باورها و اعتماد و اعتقاد مردم به نظام اسلامی تبلور مییابد و آنگاه است که دشمنان بیرونی و معاندان داخلی تلاش میکنند با هدایت و سازماندهی فتنه 88 و یا آشوبهای اخیر، تغییر نظام اسلامی را به نتیجه بنشانند اما همانند جنگ سخت و بهرغم پیچیدگی جنگ نرم دشمن، فرصتها و راهکارهای زیادی برای خنثیسازی، مقابله و شکست دشمن وجود دارد که به گوشهای از آن اشاره میشود:
1- رصد هوشمندانه و فهم راهبردها و راهکارهای دشمن و ایادی آن در داخل.
2- ارتقای بصیرت و هوشیاری و مقابله با خط نفوذ که محصول آن افشای سرپلهای داخلی و شکست سناریوی تغییر محاسبات آنها در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری است.
3- مقابله و رفع آسیبها و زخمهای داخلی که فرصت نفوذ و سرپلیابی را از دشمن سلب میکند.
4- کارآمدسازی دستگاههای اجرایی و مقابله جدی و واقعی با مفاسد اداری و اخلاقی.
5- تقویت امید به آینده و حفظ ظرفیتهای انقلاب.
6- تحقق اقتصاد مقاومتی به عنوان تنها راه مقابله با استراتژی تحریم اقتصادی دشمن.
7- حضور به موقع و عمل انقلابی در مواجهه با جنگ نرم دشمن همچون جنگ سخت.
8- تقویت وحدت و انسجام ملی.
مقام معظم رهبری در دیدار مهمانان شرکتکننده در سیزدهمین اجلاس بینالمجالس کشورهای اسلامی با تأکید بر اینکه نباید گذاشت که امپراطوری خطرناک تبلیغاتی غرب که عمدتاً به دست صهیونیستها اداره میشود، مسائل مهم دنیای اسلام را نادیده بگیرد و با توطئه سکوت، مسائل اصلی امت اسلامی را محو کند، خاطرنشان کردند: شکست صهیونیستها در جنگ نرم امکانپذیر است، همانگونه که آنها در جنگ سخت و در لبنان شکست خوردند و مجبور به اعتراض به آن شدند.
عباس حاجی نجاری