اهل بیت را در فرازی از زیارت جامعه کبیره اینگونه مورد خطاب قرار می دهیم: «عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ» یعنی خدای متعال شما اهل بیت را از خطا حفظ کرد.
رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران که رئیس جمهور کشوری است که طبق متن قانون اساسی دین رسمی آن اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری است طی سخنانی در مورد مساله نقد در دیدار وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی اظهار داشت: «هیچ استثنایی در کشور برای انتقاد کردن وجود ندارد و در کشور ما معصوم نداریم، حالا یه وقتی اگر امام زمان در کشور ظهور کرد، حالا اون وقت هم میشه نقد کرد؛ پیامبر اسلام (ص) هم به مردم اجازه انتقاد میدادند و بالاتر از مقام پیامبر در تاریخ وجود ندارد. وقتی پیغمبر یک صحبتی میکرد، طرف بلند میشد رو به روی پیغمبر و میگفت: اَمن الله او منک؟ (این حرف از طرف خدا به شما وحی شده است یا نظر خودت است؟)، اگر پیغمبر میگفت از طرف خداست، میگفت حرفی نیست و اگر میگفت از طرف خودم هست، میگفت من قبول ندارم و نقد میکرد.»
ابتدا مناسب است واژه نقد از نظر لغوی مشخص شود بعد از آن به صحت و سقم سخنان رئیس جمهور بپردازیم.
ابن فارس متوفای ۳۹۵ ه.ق در کتاب معجم مقائیس(معجم مقائیس اللغة؛ ج۵، ص: ۴۶۷) که از معتبرترین کتب لغت در زبان عربی می باشد در معنای «نقد» می گوید: یدلُّ علی إبراز شیء و بُروزه. کلمه نقد بر آشکار کردن و یا آشکار شدن شیئ دلالت می کند. بعد شواهدی در این باب از استعمالات ذکر می کند، سپس می گوید: از همین باب است «نقد الدرهم» و این زمانی به کار می رود که بخواهیم بدانیم آن درهم که سکه نقره می باشد از نظر خالص بودن در چه درجه ای می باشد و در هم نقد به درهمی می گویند که حالش مشخص شده که از نقره خالص می باشد.
در کتاب صحاح اسماعیل بن حماد جوهری(الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة؛ ج۲، ص: ۵۴۴) که متوفای سال ۳۹۳ ه.ق می باشد در معنای لغت نقد آمده است:
و نَقَدْتُ الدراهم و انْتَقَدْتُهَا، إذا أخرجْتَ منها الزَیْفَ. و الدراهمُ نَقْدٌ، أی وازنٌ جیِّدٌ. درهم ها را نقد کردم یعنی درهم های ناخالص و تقلبی را جدا کردم.
با توجه به این معنای لغوی، نقد کلام کسی یعنی قسمت های نادرست و تقلبی کلام شخص را جدا کنیم، لذا در صحاح در معنای فلانی را نقد کردم می گوید: و نَاقَدْتُ فلاناً، إذا ناقشتَه فی الأمر. یعنی در امر فلانی مناقشه کردم و خدشه وارد کردم.
در اصطلاحات عرفی و علمی نیز این معنای لغوی حفظ شده است و نقد کلام شخص یعنی اشتباهات کلامش را خارج کنیم.
با توجه به این معنا از لغت نقد آیا می توان گفت چنین مفهومی در مورد کلام اهل بیت علیهم السلام و افعال ایشان متصور است؟
آیا پیامبری که به نص کلام الله مجید در سوره نجم آیه ۴ هر چه می گوید وحی الهی است، وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی، کلامش ناخالصی و اشتباه دارد تا اینکه آن را نقد کنیم؟!
آیا کسی که کلامش ناخالصی و اشتباه دارد و احتیاج به نقد دارد معقول است که اطاعتش در کنار اطاعت خدای متعال قرار داده شود تا در کتابی که قرار است «هدی للناس» باشد یعنی برای هدایت همه مردم نه فقط مومنین و مسلمین یازده مرتبه «اطیعوا الله» ذکر شده باشد و در تمام این موارد در کنار امر به اطاعت از خدا امر به اطاعت از رسولش هم ذکر شده باشد؟
اهل بیت علیهم السلام نیز که خلفای حضرت هستند در این ویژگی مانند پیامبر هستند، لذا ایشان هم از خطا و اشتباه مصون می باشند و نقد در مورد چنین شخصی معقول نیست چون کلامش و فعلش ناخالصی و اشتباه ندارد تا آن را نقد کنیم پس جناب آقای رئیس جمهور که مفتخر به پوشیدن لباس پیامبر اکرم(ص) هستید حتی امام زمان هم اگر تشریف بیاورند نقد ایشان معنا ندارد و آن وقت هم نمی شود نقد کرد.
اما آیا اهل بیت و پیامبر اجازه نقد به کسی می دادند؟ نمی توان در جواب این سوال بله یا خیر گفت بلکه باید تفصیل داد.
اگر کسی که تازه مسلمان است و به احکام اسلام و ویژگی های رسول و امام آگاهی ندارد، علت دستور حضرت را متوجه نشد و سوال کرد در اینجا طبیعتاً حضرات معصومین علیهم السلام برای آن شخص توضیحات کامل را می دادند کما اینکه در روایات ما فروان است اما وقتی مقام عصمت اهل بیت مشخص شد دیگر جای سوال و انتخاب نیست. اگر دستوری دادند باید اجرا شود، لذا خدای متعال در سوره احزاب(الأحزاب ، الجزء ۲۲، الصفحة: ۴۲۳، الآیة: ۳۶) که در مدینه نازل شده و مسلمین مقامات پیامبر را می شناختند می فرماید: "وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِیناً"، هیچ مرد مومن و هیچ زن مومنی حق ندارد اگر خدای متعال و رسولش حکم به امری کردند آنها در این امر اختیار داشته باشند که اگر بخواهند انجام دهند و یا ترک کنند و هر کسی معصیت خدا و رسولش کند به تحقیق گمراه شده و آن هم گمراهی آشکار.
اما در مورد واقعه تاریخی که در کلام ایشان به آن اشاره شده است باید گفت این عبارت روایتی است که در کتاب شریف کافی(الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج۱، ص: ۲۹۲) از امام صادق(ع) نقل شده است که وقتی در روز غدیر ولایت امیر المومنین(ع) بر همگان واجب شد، پیامبر(ص) به دو نفر از اصحابشان فرمودند: بلند شوید و به علی(ع) به عنوان امیرالمومنین سلام دهید که در این لحظه آن دو گفتند: أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ؟ تحلیل این سوال در جای دیگری باید بحث شود، اما حضرت در جوابشان فرمودند: مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ، یعنی این دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسولش، پس در این نقل که روایت هم هست حضرت به آن دو فهماندند که امر خدا و رسول دو تا نیست تا تفصیلی در آن راه داشته باشد و به اصطلاح نقد پذیر باشد.
لذا اهل بیت در چنین مواردی اجازه نقد نمی دادند وقتی در محضر امام باقر(ع) از حضرت سوال شد که امامت امیرالمومنین از جانب خدا بود یا رسولش، حضرت عصبانی شدند و فرمودند: "وَیْحَکَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَخْوَفَ لِلَّهِ مِنْ أَنْ یَقُولَ مَا لَمْ یَأْمُرْهُ بِهِ اللَّهُ بَلِ افْتَرَضَهُ کَمَا افْتَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ.(الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج۱، ص: ۲۹۰)"
وای بر تو! پیامبر آنقدر خوف از خدای متعال دارد که تا زمانی که خدای متعال امری به ایشان نکند چیزی نمی گویند. ولایت حضرت امیر را خدای متعال واجب کرد همانطور که خدای متعال نماز و روزه و حج و زکات را واجب فرمود.
با توجه به این ادله که ذره ای از دریای معارف اهل بیت است به جناب ایشان عرض می کنیم نسبت به عقائد شیعه که حاصل ۱۴۰۰ خون دل اولیاء الهی است دقت بیشتری داشته باشند و هر حرفی را بدون دقت و مطالعه نقل نکنند.