نشریه آمریکایی نیویورکر اخیراً تحلیلی را درباره اغتشاشات در ایران منتشر کرد. نویسنده این تحلیل، خانم رابین رایت است که 30سال در این نشریه مشغول تحلیل بوده و به مواضع ضدایرانی شهرت دارد. شروع این تحلیل با نقل قولی از حضرت امام خمینی(ره) است. رایت مینویسد؛ «در روزهای ابتدایی جمهوری اسلامی آیتالله خمینی در پاسخ به اظهار نگرانی یکی از دستیاران خود درباره افزایش تورم به طعنه گفت: اقتصاد برای الاغ است. انقلاب 1979 برای قیمت خربزه نبود.» نیویورکر در ادامه مینویسد چهار دهه بعد، آینده انقلاب اسلامی به قیمت تخم مرغ بستگی پیدا کرده است.
آنچه رابین رایت از قول حضرت امام(ره) نقل میکند سالهاست که از سوی بسیاری از تحلیلگران و رسانههای غربی مطرح و به جملهای کلیشهای تبدیل شده که «اقتصاد برای الاغ است.» اما واقعیت ماجرا چیست و این عبارت کی و در پاسخ به چه کسانی مطرح شد. در ماههای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، گروههای مارکسیستی به شدت در سطح جامعه و دانشگاهها فعال بوده و سعی داشتند گفتمان و خوانش خود از قیام مردم علیه رژیم پهلوی را مطرح و مسلط سازند. یکی از عبارتهای مشهور آنان که برگرفته از تفکر مارکسیستی بود و به زبانهای مختلف تبلیغ و ترویج میشد، آن بود که «اقتصاد زیربنای جامعه است.»
حضرت امام(ره) 17 شهریور 1358 در دیدار جمعی از کارکنان رادیو به این تفکر و خط تبلیغی مارکسیستها پاسخ دادند. سخنان ایشان در این مورد برخلاف ادعای دروغین نشریه نیویورکر نه واکنش به دستیار مجهولالهویه ایشان و اظهار نگرانی درباره گرانی و تورم بود و نه سخنانی از سر طعنه و شوخی. از قضا ایشان در همین سخنرانی بهطور مبسوط و مفصل درباره جدی بودن اسلام و حکومت اسلامی سخن گفته و به دستاندرکاران رادیو و تلویزیون میفرمایند برخلاف رادیو و تلویزیون، سینما، نشریات و سایر ابزار رژیم طاغوت که سعی داشتند با هزل و هجو، مردم و به خصوص نسل جوان را نسبت به مسائل اصلی و اساسی مملکت بیتفاوت و بیقید کنند، شما باید در برنامههایتان کاملا جدی بوده و مردم را آگاه کنید؛ « اسلام شوخی ندارد؛ همهاش جدّی است، هزل ندارد؛ لغویات ندارد؛ لهویات ندارد؛ همهاش جدّی است، جدّیات است. هم در امور مادی، که اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادی و هم امور معنوی، همهاش جِدّ است... اینها میخواهند که ما را به همان حالی که بودیم اسم، جمهوری اسلامی، و رسم و واقعیت، همان مسائل طاغوتی و همان مسائل باشد. ما باید جدیّت کنیم که همان طور که رأی دادیم به جمهوری اسلامی و اسم جمهوری اسلام الآن در ایران است، محتوایش را اسلامیکنیم؛ یعنی رادیو ـ تلویزیون که شما هستید اسلامی باشد؛ لغویات و لهویات و نمیدانم صورتهای کذا نباشد. اصلاح باید بشود اینها.»
و اما درباره قیمت خربزه و نسبت اقتصاد و الاغ! ایشان در این مورد نظری کاملاً روشن و واضح دارند که هیچ منطقی نمیتواند آن را رد کند؛ «هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود. هیچ عاقلی جوانش را نمیدهد که خانۀ ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوانهاشان میخواهند؛ برای خانمانشان میخواهند... آنهایی که دم از اقتصاد میزنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب اینکه انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند که انسان هم یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است! منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد؛ او کاه میخورد؛ اما هر دو حیوانند. اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش [است] الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است. اینها انسان را نشناختند اصلا که چه هست.»
تحلیل رابین رایت که یکی از تحلیلگران قدیمی و ثابت مسائل ایران است، به روشنی نشان میدهد چرا آمریکاییها در توطئههای خود علیه ایران شکست میخورند. پاسخ را باید در مفروضات غلط و کلیشهای آنان از انقلاب اسلامی و ملت ایران دانست. وقتی تحلیلگری با سابقه رایت و نشریهای به قدمت نیویورکر این چنین سطحی و با مفروضات غلط به سراغ تفسیر مسائل پیچیده ایران میآیند، از دونالد ترامپ که برخی از نزدیکانش هم – از استیو بنن گرفته تا رکس تیلرسون- در سلامت روانی و عقلی او تشکیک کردهاند، چه انتظاری میتوان داشت که عاقل باشد و آتشبازی چند مزدور کف خیابان را تعبیر رویای تغییر حکومت در ایران نپندارد؟!
البته این کجبینی و کجفهمی در اغلب رسانههای غربی، بخصوص رسانههای جریان غالب، دیده میشود و محدود به آن نشریه آمریکایی نیست. به عنوان یک نمونه دیگر نشریه انگلیسی گاردین در تحلیلی آشوبهای ایران را «انقلاب تخم مرغ»(!) نامیده و به سران کشورهای غربی بهشدت معترض شده بود که چرا بیش از این به آشوبگران کمک نمیکنید. انقلابی که برای قیمت خربزه شده باشد را شاید بتوان با شورش تخم مرغ ساقط کرد اما انقلابی که به نام خدا انجام شده باشد و در این مسیر به راه خود ادامه دهد، بیدی نیست که با این بادها بلرزد. آنچه چهار دهه پیش حضرت امام(ره) در پاسخ به دنبالهروهای بلوک شرق که سعی در تحریف و مصادره انقلاب اسلامی داشتند، فرمودند، پاسخ به مواضع امروز غربیها و شیفتههای آنان نیز هست چرا که اگرچه شرق و غرب در راه و روش با یکدیگر اختلاف و تفاوت داشتند اما در هدف و مقصد نهایی تفاوتی نداشتند. شرق اقتصاد را زیربنای جامعه میدانست و غرب بر اصالت سود و لذت تاکید دارد. مادیگرایی و نفی معنویت الهی، فصل مشترک اصلی هر دو تفکر است.
مشکلات اقتصادی امروز جامعه ایران نیز بیش و پیش از هر چیز به دلیل فاصله داشتن با نگاه عمیق و دقیق اسلام به موضوع اقتصاد و غلبه اقتصاد لیبرالی است. اسلام اگرچه اقتصاد را هدف و زیربنای جامعه نمیداند و اهداف والاتری برای جامعه اسلامی ترسیم کرده است اما در عین حال به هیچ عنوان نسبت به اقتصاد بیتفاوت نبوده و دستورات و راهکارهای جامعی در این زمینه دارد. غایت و هدف جامعه اسلامی کسب ثروت نیست اما در عین حال جامعه فقیر و تهیدست نیز با جامعه اسلامی فاصله دارد که فرمودهاند؛ کاد الفقر ان یکون کفرا.
زندگی اشرافی و مصرفگرا که از سوی رسانههای غربی ترویج و تشویق میشود و در آموزهها و مواضع حضرت امام(ره) بهشدت مورد نکوهش و طرد واقع شده است، چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد؟ شیوه زندگی شخصی آن مرد بزرگ و مقام معظم رهبری چگونه بود و هست؟ رسانههای کشور به خصوص صدا و سیما مبلغ کدام نوع از سبک زندگی و اقتصاد هستند؟ عملکرد دهها بانکی که مانند قارچ از دل برخی ارگانها و سازمانها و بخش خصوصی سربرآوردهاند، در کدام مسیر است و چه نسبتی با فرهنگ اسلامی کار و تولید دارد؟ معضل سپردهگذاران موسسات مالی ناشی از کدام نگاه غلط به اقتصاد و ثروت است؟
نکته مهمی که در این ماجرا وجود دارد راهحل مشکلات اقتصادی است. غرب و شیفتگانش سعی در القای این گزاره دارند که برای زندگی مادی بهتر تنها راهحل دست شستن از برخی اعتقادات و آرمانهای انقلاب و دادن برخی امتیازات به غرب است. آن اقتصاد و رفاهی که بهقول حضرت امام(ره) برای الاغ است، از همین نوع است. الاغ بار میبرد و در قبال این باربری کاه و یونجهای جلوی او میریزند. هیچ الاغی تا کنون نپرسیده چه کسی بارش میکند، چه بارش میکند و مقصدش کجاست. این همان معاملهای است که غرب و در راس آنها آمریکا با متحدان و مزدوران خود در کشورهای جهان سوم میکنند. در مقابل این راه، راه دیگری است که هم زندگی سعادتمند دنیوی را تضمین میکند و هم شرافت و استقلال ملت را. این راه اقتصاد اسلامی است که در آن کار و تلاش و تولید ارزش است و کسب ثروت به هر قیمت و از هر راهی مورد تایید نیست. در این اقتصاد، فساد، اختلاس و ویژهخواری جایی ندارد. راه اصلاح امور روشن است و بیش از تفسیر و تحلیل و همایش، نیاز به مرد عمل دارد.
محمد صرفی