گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنی است

کلامش سرشار از حکمت و دور اندیشی بود و بر دل می نشست، اما پیام رفتار و سلوکش دلنشین تر بود. هر کس به اندازه ظرفی که در خود داشت از محضرش غنیمت می برد.
استادِ انسان شناسی بود. وقتی انسان را از منظر وحی توصیف 
می کرد حجاب ها را یکی پس از دیگری از چشمِ دل مخاطب خود برمی داشت و افق های جدیدی را پیش رویش می گذاشت. لایه های پنهان و ناشناخته ای از مفاهیم آیات را بیان می کرد که انسان شگفت زده 
می شد چگونه بعد از صدها بار مرور آیه در سال های گذشته به این نکته ظریف توجه پیدا نکرده بود! 
از معدود عالمان عارفی بود که به مقتضیات زمان توجه جدّی داشت و در نحوه تنظیم استدلال خود از این اشراف بهره می گرفت . ولذا 
مخاطب شناسی اش بسیار خوب بود و به همین دلیل به موقع و خیلی ظریف مناسب ترین مثال ها را برای تبیین مطالب خود به کار 
می گرفت و با میانبُری که (به کمک مثال های هنرمندانه اش) می زد، از اختصاص وقت زیاد و صغری و کبری چیدن برای تفهیم مطلب به دیگران، خود را بی نیاز می کرد. به نظر می رسید این موهبت الهی را از طریق داد و ستد محرمانه ای که در طول سال ها با خدای خود برقرار کرده بود، به دست آورده است.
یکی از محمل های تمثیلی ایشان برای آسان سازی انتقال پیام، استفاده از ظرفیت های مفهومی مسابقات فوتبال بود. می فرمودند چون فوتبال میلیاردها بیننده در سنین و با درجات مختلف فرهنگی و اجتماعی در سراسر جهان دارد، لذا مثال زدن از فوتبال برای تعداد بیشتری از اقشار گوناگون مردم خصوصاً جوانان قابل فهم تر است و با هدف 
بهره گیری این چنینی، گاهی مسابقات فوتبال داخلی و خارجی را با نگرش تحلیلی تماشا می کردند.
از خاطرم نمی رود در یکی ازخطبه های نماز جمعه شیراز در سال 82 یا 83 پیرامون موضوع ولایت فقیه توضیح می دادند، فرمودند (نقل به مضمون)؛ شما چرا در ولایت مطلقه داور مسابقات فوتبال شکّی به دلتان راه نمی دهید؟! چون از سوی فیفا تأیید شده است و طبق مقررات فیفا، اگر داور (از نظر میلیون ها تماشاچی) هم اشتباه کرده باشد تاپایان بازی، ملاک، رأی داور است و بعد از اتمام بازی ممکن است کمیته ای نحوه داوری را ارزیابی کند. ولذا هیچ کس حق ندارد در حین بازی رأی خود را بر رأی داور تحمیل کند. دراین صورت هیچ بازی ای به نتیجه 
نمی رسد.  با اینکه داور فوتبال یک فرد معمولی است و با مقداری آموزش و تجربه فوتبالی و آزمون، داور شده است و بر اساس قوانین فیفا قضاوت می کند! نه وحی. اما در مسئله ولایت مطلقه فقیه، که دانشمندی با سال ها تحصیل تخصصی و امتحان شده در امور مختلف مرتبط با شأن رهبری از جمله صداقت، سلامت، امانتداری، پرهیزگاری، تعهد، تدین، توان مدیریت و... کسی که جز بر اساس قرآن و معارف معصومین 
علیهم السلام رأی نمی دهد و نمی تواند مخالف آن رأی دهد و بر اساس دقت و مراقبت خبرگان رهبری انتخاب شده است، تردید می کنید؟! 
نمونه دیگر از خلاقیت ایشان در به کار گیری هنرمندانه مثل ها، مربوط به سال 87  یا 88  است که برای زیارت به مشهد مقدس مشرف شده بودند. آن سال ها در مسئولیت صدا و سیمای خراسان توفیق خدمت داشتم. یکی ازهمراهانشان تماس گرفتند و حضور در مشهد و اظهار لطف‌شان را اطلاع دادند و قرار ملاقاتی برای بعد از نماز صبح  و البته با صلاحدید ایشان در صحن حرم مطهر گذاشته شد. صبح زود روز بعد پس از زیارت به محل قرار رفتم. در زاویه ای از صحن جامع رو به مضجع شریف حضرت ثامن الحجج علیه السلام روی عبای خود نشسته بودند و چشم‌شان به گنبد حضرت بود. در ساعت موعود خدمتشان رسیدم. محبت و ملاطفت نمودند. امر فرمودند دقایقی در محضرشان نشستم.
بحث علوم انسانی را مطرح و نکاتی را بیان داشتند. از جمله فرمودند؛ شما می دانی که من اصلاً مبانی غربی ها در علوم انسانی را قبول ندارم اما اگر آنها در علوم انسانی یک جایی به ما نزدیک باشند در فلسفه وضع مقررات مسابقات فوتبال است. به عنوان مثال در پاسخ به شبهه ای که بعضی به قوانین جزائی اسلام وارد می کنند از جمله  جزاء قطع انگشتان سارق (که البته تحت شرایط خاصی) موضوعیت پیدا می کند را نامتناسب یا بیشتر از جرم اتفاق افتاده قلمداد می کنند. می فرمودند: بازیکن مهاجم تیم مقابل در حین مسابقه فوتبال به محدوده 18 قدم شما نفوذ می کند و به دروازه نزدیک می شود اما شما ممکن است برای پیشگیری از گل خوردن، او را زمین بزنید! دراین صورت داور پنالتی می گیرد. مهاجمی را که شما تنه زدید مثلاً در موقعیت 30 درصد گل زدن بود اما جریمه ای که داور تعیین کرد بیش از 3 برابر تخلف واقع شده است! چرا کسی اینجا اعتراض نمی کند و یک امر پذیرفته شده است! اگر علت نامتناسب بودن مجازات با تخلف را سؤال کنید و اینکه چرا برای جبران یک فرصت از دست رفته 30 درصد، مجازات99 درصد تعیین کردید؟ فیفا می گوید اینجا خط 
18 قدم است و هیچ تخلفی قابل تحمل نیست، اینجا نقطه حساس بازی است و تخلف در اینجا امنیت بازیکنان و زیبایی های بازی را بر هم می زند، ولذا ما جریمه را چند برابر سنگین تر گرفتیم که «بازدارنده» باشد ولی همین بازدارندگی را درقوانین جزائی اسلام نمی خواهند بپذیرند! اسلام نمی خواهد سرقت زیاد شود تا مردم احساس امنیت داشته باشند ولذا جنبه بازدارندگی را در وضع احکام جزائی خود مورد توجه قرار داده است.
اینها نمونه کوچکی از هنر بزرگ این عالم وارسته در بلاغت و تمثیل بود. نشان دادن حوصله و صبر در گفتگوهای اقناعی با موافقان و مخالفان و حتی دگراندیشان و رصد مستمر فرصت ها و تهدیدهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و ارائه راهبردهای مناسب برای آنها و نصیحت به شاگردان شان برای پرهیز از قضاوت های شتابزده در مورد اشخاص و رویدادها، از جمله ممیزات ایشان بود. 
در سه نوبت از امامت جمعه شیراز استعفا دادند تا بالأخره پذیرفته شد. در یکی ازمنبرهای خود دلیل آن را فراغت از مسئولیت رسمی برای فرصت بیشتر در جهت کار فرهنگی و تعلیم و تربیتی و ارتباط بی تکلف تر با عموم مردم اعلام کردند.
در مباحث مربوط به تربیت دینی نظریه پرداز کم نظیری بودند. وقتی فرآیند تربیت دینی، راهبردها و حتی راهکارهای آن را بیان می کردند، هر فرد خبره و باتجربه ای در این حوزه، آن را تصدیق می کرد. حافظه پر ظرفیت و هوش و ذکاوت او، اطرافیانش را شگفت زده می کرد. در تبیین غزلیات حافظ نه تنها اکثر اشعار این شاعر را با تسلط کامل می خواندند و نکته سنجی می کردند، که در تأیید آن به اشعار سایر شاعران برجسته ایران و اسلام نیز استناد می کردند و از این بیشتر تسلط بسیار خوب ایشان در به خاطر آوردن فوری آیات و روایات و حکمت های موجود در دعاها و مناجات های منسوب به معصومین علیهم السلام بود که متناسب مسیر بحثی که در حال تبیین آن بودند، مورد استناد قرار می دادند.
  خاطرات و تعالیم الهام بخش بسیاری از این عالم عارف و مربی بزرگ برای دوستان و شاگردانشان، باقی مانده که در این مختصر نمی گنجد.
آخرین  نکته در این یادداشت، این است که هیچ ملتی گنج خود را رها نمی کند بلکه تلاش می کند تا گنج های پنهان شده را استخراج و از آن بهره گیری کند. غفلت از بازخوانی و الگوگیری از شخصیت، سلوک و زندگی مردانی این چنین خداساخته و پند نگرفتن از آن برای زندگی نسل آینده خصوصاً در نظام تعلیم و تربیت، به مثابه از دست دادن گنج است. 
سلام خدا بر این عالم وارسته که چون همواره عملش، کلامش را تصدیق می کرد، صادق بود و چون صادق بود، «محی الدین» شد و ان شاء الله  محی الدین باقی خواهد ماند.

سید باقر پیشنمازی