فیصل جلول کارشناس لبنانی مقیم فرانسه که چندی پیش در کنفرانسی متعلق به پارلمان اروپا در بروکسل در رابطه با آینده روابط یمن و اروپا سخنرانی کرده بود ، در مقاله ای در پایگاه خبری المیادین به تشریح سخنرانی خود پرداخت و تلاش کرد راهکارهای برون رفت از جنگ وحشیانه ائتلاف سعودی در یمن را بررسی کند. خلاصه مقاله وی این بود که عربستان نمی تواند نتایجی که در تحقق آن از طریق جنگ ناکام ماند را از طریق راه حل های مسالمت آمیز محقق کند.
۳ موضوعی که ائتلاف سعودی جنگ خود را بر اساس آن آغاز کرده بود، آنطور که باید و شاید در رسانههای جمعی مورد توجه قرار نگرفت. مهمترین موضوع این بود که عربستان سعودی میخواست پروژه قدیمی خود برای احداث خط لوله نفتی از داخل عربستان سعودی تا استان حضرموت یمن تا اقیانوس هند را دنبال کند.
این خط لوله به ریاض اجازه میداد در صورت تشدید درگیریها با ایران، جلوی عبور نفتکشهای خود از طریق تنگه هرمز و باب المندب را بگیرد و به این ترتیب صادر کننده اول نفت جهان میتوانست بخش عمدهای از اهمیت استراتژیک این دو تنگه را از بین ببرد. این در حالی است که ایران از طریق حضور در سواحل شمالی تنگه هرمز و از طریق دوستان خود در یمن نفوذ گسترده ای در این دو شاهراه استراتژیک دارد.
عربستان سعودی در گذشته نتوانسته بود از طریق خرید اراضی عبور خط لوله خود این پروژه را اجرا کند، چرا که علی عبدالله صالح رئیسجمهور سابق یمن این موضوع را رد کرده بود و معتقد بود که این طرح باعث تمامیت ویژه عربستان در اراضی یمن میشود. وی پیشنهاد کرد که ریاض تضمینهایی برای عبور این خط لوله بدهد که اراضی مذکور تحت تسلط یمن باقی بماند، اما ریاض این موضوع را رد کرد، چرا که به این ترتیب این خط لوله تحت نظر دولت صالح قرار می گرفت و این موضوع باعث افزایش درآمدهای دولت یمن می شد که در نهایت باعث افزایش قدرت و استقلال این کشور می شد.
موضوع دوم، طرحی بود که ژنرال بازنشسته «انور العشقی» بعد از آغاز جنگ از آن پرده برداشت و شامل ادغام رژیم صهیونیستی در جهان عرب از طریق استقلال کردستان عراق و ضعف و فروپاشی جبهه شرقی در مقابله با اسرائیل بود. به این ترتیب یمن در مواضع ضداسرائیلی خود در شبه جزیره عربستان تنها میماند. انور العشقی در این رابطه پیشنهاد احداث پل نور را مطرح کرد که بین جیبوتی و عدن ارتباط برقرار می کرد. این موضوع باعث ارتباط عدن با پایگاههای نظامی آمریکا و غرب در جیبوتی و شاخ آفریقا می شد و به اتیوپی به عنوان متحد استراتژیک آمریکا قدرت بالایی می داد.
علاوه بر اینها این دو شهر پروژه توسعه ای را افتتاح می کردند که می توانست اعتبار بندر عدن را مانند دوره اشغالگری انگلیس به آن بازگرداند و جنوب یمن را بر اساس شرط های عربستان و آمریکا به عنوان یک رژیم مستقل مطرح می کرد. در این شرایط کشتیرانی رژیم صهیونیستی در باب المندب نیز در شرایط صلح و جنگ تضمین میشد و تمامی کارکردهای بندر استراتژیک ایلات رژیم صهیونیستی فعال می شد.
این در حالی است که «سالم ربیع علی» رئیسجمهور فقید یمن کشتیرانی اسرائیل در باب المندب را در جریان جنگ اکتبر ۱۹۷۳ ممنوع کرد و به این ترتیب یمنی ها موفق شدند نقش مهمی در حمایت از ملت فلسطین بر عهده داشته باشند و همواره طی دورههای مختلف جمهوری خود بیش از رژیم صهیونیستی، به محور مقاومت نزدیک بودند.
موضوع سوم مرتبط با امارات متحده عربی است که به دنبال سرمایه گذاری در بندر عدن به تناسب کارکردهای بندر دبی است. این موضوع میتواند سهم بیشتری در شکوفایی صنعتی امارات داشته باشد. علاوه بر اینها اماراتی ها می خواهند جزیره راهبردی سقطری را نیز به منطقه آزاد تبدیل کنند.
عربستان با روی کار بودن حاکمیت قوی در یمن دارای ارتش مهم و ثروت مردمشناختی روزافزون و مواضع حساس و استراتژیک و تمدن قوی نمی توانست به این اهداف دست پیدا کند.
طرح تجزیه یمن به شش اقلیم
عربستان با همکاری بینالمللی و مشارکت سفرای آمریکا و انگلیس و فرانسه برای تجزیه دولت متحد یمن وارد عمل شدند و آن را بر اساس طرح سنتی تجزیه به شش اقلیم دارای تمامیت نسبتا مستقل دنبال کردند تا قدرت عقد قرارداد و معامله های خارجی بدون مراجعه به دولت مرکزی را داشته باشند. این پروژه شامل انزوای زیدی ها و تضعیف و دور کردن آنها از دریا بود. این در حالی است که آنها بیش از هزار سال حاکمیت یمن را بر عهده داشته اند.
نکته قابل توجه این جا بود که تظاهرات کنندگان خیزش های عربی، مطالبات اقلیمی را مطرح نکردند. جنبش جنوبی مطالبات بازگشت به دو دولت شمالی و جنوبی قبل از وحدت دو طرف در سال ۱۹۹۰ را خواستار شد، این در حالی بود که طرح خلیج فارس پروژه اقلیم های شش گانه را به بهانه راه حل مطالبات جنوبی ها مطرح می کرد. کار به جایی رسید که سفیر فرانسه مسئول نظارت بر روند تدوین قانون اساسی اقلیمهای ششگانه شد و سفیر انگلیس مسئولیت گفتگوها بین یمنی ها و سفیر آمریکا هماهنگی با دولت «عبد ربه منصور هادی» در روند آن چیزی که مبارزه با تروریسم نامیده میشد را بر عهده گرفتند.
به این ترتیب آن چیزی که بهار عربی نامیده می شد، باعث شد یمن در آستانه قیمومت منطقهای و بینالمللی جهت تضمین و فروپاشی خود قرار بگیرد. این اقدام در آستانه انجام بود، اما شورش ناگهانی انصار الله و رد امضای این طرح از سوی آنها باعث شد اوضاع به هم بریزد.
در پی این اتفاقات، حزب کنگره یمن و انصار الله بر لزوم مقاومت در برابر پروژه تجزیه و فروپاشی یمن از طریق تظاهرات و تجمع تاکید کردند و در ادامه راهکار کنترل و مهار منصور هادی را در پیش گرفتند. به این ترتیب حوثی ها به همراه گردان هایی از ارتش یمن از صعده تا عدن پیشروی کردند تا پروژه مذکور را از بین ببرند. اما این موضوع در نهایت منجر به تحمیل جنگ منطقه ای و بین المللی ضد یمن شد.
جنگ وحشیانهای که آغاز شده است ، به تسلیم شدن عبدالله صالح و حوثیها منجر نشده و آنها بیش از دو سال است که در سواحل دریای سرخ و باب المندب و الجوف و مأرب و تعز تا کوه های نقم و عصر و عیبان و عطان در صنعا مقاومت میکنند. نیروهای آنها در جنوب یمن موشکهای خود را به سمت شهرهای مختلف عربستان شلیک می کنند. چرا که این کشور در طول تاریخ هرگز از سوی نیروهای خارجی تحت استعمار قرار نگرفته است.
خلاصه اینکه خروج از جنگ یمن بر اساس گزینه اقلیم های شش گانه ممکن نخواهد بود. چرا که چیزی که از طریق جنگ محقق نشده، در روند مسالمت آمیز به دست نخواهد آمد.