اواخر هفته قبل (چهارشنبه ۱۹ مهرماه)، محمد قوچانی چهره رسانهای اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در گفتگو با برخی رسانهها، از انتصاب خود به عنوان «مشاور رسانهای رئیس جمهور» خبر داد؛ در واقع، این خبر عمدتا با این عبارت که «قوچانی خبر انتصابش را تایید کرد» بر سر زبان رسانهها افتاد.
البته این چهره جنجالی رسانههای اصلاحطلب، در توضیح جزئیات انتصابش به برخی رسانهها از جمله سایت خبر فوری گفت که «من با حکم آقای واعظی به عنوان مشاور نهاد و دبیر شورای بررسیهای ویژه رئیسجمهور منصوب شدهام. در حال حاضر نیز در حال انجام اقداماتی با نهاد ریاستجمهوری هستم».
حزب کارگزاران سازندگی از مدتی پیش با «پوشش» یکی از مقامات ارشد دولتی، تلاش میکرده تا حسن روحانی را مجاب کند که قوچانی را به عنوان «مشاور رسانهای رئیس جمهور» منصوب کند، اما وی بنا به دلایلی زیر بار این خواسته نرفته است تا اینکه در نهایت، محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور، این عضو شورای مرکزی را به عنوان «دبیر شورای تبیین، گردآوری و مستندسازی آثار رئیس جمهور» منصوب کرده است.
اما نکتهای که در این ماجرا قابل تامل به نظر میرسد، نحوه اعلام این خبر و قلب واقعیت مسئولیت جدید قوچانی است؛ هرچند وی در بعدازظهر همان روز (۱۹ مهرماه) در گفتگو با «آنا»، علاوه بر رد ضمنی این خبر گفته است که «موضوع را از آقای واعظی و دفتر رئیسجمهور پیگیری کنید»، اما تایید اولیه خبر توسط وی و سکوت بعدی او در برابر خبرهای منتشر شده مبنی بر اینکه «با حکم روحانی» و به عنوان « مشاور رسانه ای رئیس جمهور» به این سمت انتخاب شده، عجیب به نظر میرسد.
اساساً کارکرد و وظیفه مشاور رسانهای در هر دستگاهی به ویژه در جایگاه حساسی مثل ریاست جمهوری، اصلاح رفتارهای رسانهای دستگاه متبوع و بهبود روشهای اطلاعرسانی و تعامل با رسانههاست، بنابراین اعلام یک خبر به صورت غیرواقعی یا همراه با ابهام، عملا متضاد با همه اصول و معیارهای کار خبری بوده و عجیب به نظر میرسد.
بماند که تغییر منبع اولیه اعلام خبر انتصاب، از «مقام منصوب کننده» به «فرد منصوب شده» هم در نوع خودش یک بدعت محسوب میشود.