نزدیک به یازده سال از جنگ ژوئن یا جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه حزبالله لبنان میگذرد.
مصاحبهای که به همین مناسبت با «محمد فنیش»، وزیر ورزش و جوانان و شخصیت برجسته حزب الله داشتیم، او سعی میکند گوشهای از ناگفتههای «جنگ تموز» (جنگ 33 روزه) سال 2006 را به تصویر بکشد.
اسرائیل با هدف جبران شکستهای خود در سال 2000، از مدتها پیش برای حمله به لبنان و جنگ با حزبالله برنامه ریزی کرده بود و اسارت دو سرباز صهیونیست از سوی رزمندگان مقاومت در سال 2006، بهانهای برای آغاز این یورش شد.
در طول جنگ، فشارهایی داخلی بر حزبالله به مراتب از فشارهای دشمن و شرایط میدانی بیشتر بود و در این بین برخی از گروهها و شخصیتهای سیاسی آرزو میکردند مقاومت پیروز نشود یا جنگ تا نابودی مقاومت یا خلع سلاح آن ادامه داشته باشد.
محمد فنیش در جریان این جنگ، به عنوان نماینده حزبالله، در سمت وزیر نیرو در دولت لبنان حضور داشت. او در گفتگوی اختصاصی با «بینالملل فارس» از روزهای سخت و نفس گیری سخن میگوید که رقیبان داخلی در کنار دشمن متجاوز خارجی برای نابودی مقاومت دندان تیز کرده بودند. اما تقدیر خدا این بود که ماجرا به گونه دیگری رقم بخورد و مجاهدتهای رزمندگان حزبالله در کنار صبوریهای مردم حامی مقاومت، پیروزی بزرگ سال 2006 را در کارنامه لبنان و مقاومت به ثبت برساند.
فنیش بیش از 10 سال در سمتهای وزارت نیرو، وزارت کار، وزارت توسعه امور اداری، وزارت ورزش و امور جوانان در دولتهای مختلف خدمت کرده و بیش از بیست سال سابقه نمایندگی مجلس را در کارنامه خود دارد.
اما سابقه حضور وی در حزبالله به ابتدای شکل گیری حزبالله بر میگردد و از همان ابتدا مسئولیتهای متعددی را در آن بر عهده گرفت تا جایی که در سال 1363 هـ.ش توسط اسرائیل دستگیر شد و مدتی را در زندان «انصار» در خاک فلسطین اشغالی به سر برد. وی به توصیف یکی از دوستانش، کسی است که «اگر وزیر نبود حتما یک رزمنده بود.»
مشروح این گفتوگو را در زیر دنبال کنید:
جناب سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله 4 سال پیش در مصاحبه با روزنامه السفیر گفت: «مسائل داخلی لبنان موهایمان را سفید کرد. جنگ با اسرائیلیها آسان تر از نبرد داخلی است. در برابر اسرائیل هدف و راه و سلاح و تاکتیکها همه مشخص است اما نبرد داخلی، و تو چه می دانی که دشواری های داخلی چیست. یک دهان خواهم به پهنای فلک!»
با توجه اینکه جنابعالی در جریان جنگ 33 روزه به عنوان وزیر و نماینده حزبالله در دولت حضور داشتید میخواهم در ابتدا کمی از مشکلات جبهه داخلی برایمان سخن بگویید.
**محمد فنیش: در همه نزاعهای تاریخی در منطقه و جهان، مقابله با دشمن خارجی همیشه راحتتر از مقابله با دشمن داخلی است. دشمن خارجی اگر در داخل جای پا نداشته باشد کارش سخت خواهد بود.
هر کس تاریخ منطقه و جهان را مطالعه کند میفهمد که ضعف و دودستگی داخلی تا چه حد به دشمن خارجی در رسیدن به اهدافش کمک کرده است.
جنگ تموز هم خارج از این سیاق نیست. این جنگ برای این بود که به مشکلات داخلی مردم دامن زده و لبنانیها را در دام دودستگی و اختلاف گرفتار سازد.
بعد از پیروزی مقاومت در سال 2000 میلادی و شکست اسرائیل و آزادسازی خاک لبنان، اگر در روند امور دقت کنیم خواهیم دید تا چه میزان از سوی دشمن خارجی یعنی اسرائیل و متحدان آن بر بعد داخلی لبنان تمرکز صورت گرفت.
اسرائیل پیش از سال 2000 نیز در این زمینه تجربیاتی کسب کرده بود اما مقاومت حزب الله تلاش کرد با عبور از اختلافات داخلی، پیروزی سال 2000 را تحقق بخشد. مقاومت از سال 1982 تا 2000 میلادی دوره بسیاری سختی را در مبارزه با اسرائیل و نیز غلبه بر مشکلات داخلی پشت سر گذاشت.
در سال 1993 تلاش شد ارتش لبنان را رو در روی مقاومت قرار دهند اما موفق به این کار نشدند. بعد از این مرحله سختیهای زیادی از جانب لبنانیها و نیز برخی سوریها تحمل کردیم. تا اینکه به سال 2000 رسیدیم. آن زمان بود که بعضیها شروع کردند به گفتن اینکه مقاومت یک پیروزی است که به تاریخ پیوسته و جایی در زمان حال و آینده ندارد. کسی منکر این دستاورد نیست، اما دیگر از دست اسرائیل خلاص شدیم پس بروید دنبال کارتان!
بعد از آزاد سازی جنوب لبنان در سال 2000، بعضیها شروع به عیب جویی و ایراد گرفتن از ایده «ادامه مقاومت» کرده و گفتند که مقاومت دیگر یک آرمان ملی نیست و عقب نشینی اسرائیل از خاک لبنان به بعد آرمان خواهانه مقاومت پایان داده است. این عده سعی کردند مقاومت را یک عنصر بیگانه و غیر منسجم با فضای داخلی لبنان جلوه دهند. برخی گروه ها در لبنان حتی پیش از آزاد سازی جنوب لبنان نیز این سخنان را مطرح می کردند.
شاید این عده اساسا مشکلی با اسرائیل نداشتند؟
**محمد فنیش: برخی از آنها همینطور بودند و مشکلی با اسرائیل نداشتند. برخی از لبنانیها در جریان جنگ داخلی با اسرائیل همکاری کردند. اما بعد از توافق طائف دیگر کسی در لبنان جرأت بیان علنی این مساله را نداشت. توافق طائف برخلاف برخی حرفها که درباره آن مطرح می شود موضع لبنان را یکسره کرد و به مقاومت مشروعیت داد.
در توافق طائف به «حق استفاده از همه ابزارها برای آزادی خاک» تصریح شده است و با توجه به اینکه این توافق به یک سند ملی تبدیل شد، بعد از طائف کسی دیگر جرات نداشت بگوید که اسرائیل دشمن نیست.
اختلاف و دودستگیها در دهه 90 میلادی ادامه یافت. وقتی «تفاهم نیسان» (در سال 1996 بین لبنان و اسرائیل) امضا شد وضع تا حدی تغییر کرد و بعضیها نسبت به احتمال دستیابی به راه حل سیاسی امید بستند.
بیشتر گروه های سیاسی در کشور، عملیات مقاومت را بیفایده میخواندند و آن را به معنی هدر دادن خونها میدانستند چون معتقد بودند راه حل سیاسی در پیش است و دیگر نیازی به این ایثارگریها نیست.
خلاصه حرف اینکه مشکلات داخلی چرا طاقت فرساست؟ چون مشکلات داخلی، مقاومت را گرفتار مسائل طائفهای و سیاسی کرده و با دولت و طیف هایی از مردم درگیر میسازد.
برخی گروههای سیاسی با مواضع تحریک آمیزشان جاده صاف کن و توجیه گر تجاوزهای دشمن خارجی میشوند و این منجر به تضعیف جبهه داخلی میشود. معنای سخن سید حسن همین است. اما در رویارویی با دشمن خارجی، هم تصمیم روشن است و هم پیامهایی که میخواهیم به دشمن بفرستیم کاملا واضح و گویاست.
عده ای حتی در زمان اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل هم با مقاومت مشکل داشتند. بعد از آزاد سازی جنوب لبنان کار سخت تر شد. دودستگیهای داخلی و صدور قطعنامه 1559 و اختلاف نظرها درباره آینده لبنان بعد از خروج سوریه باعث به هم ریختن اوضاع شد و بر توازن قوا در داخل لبنان تاثیر گذاشت. تا اینکه فضا را برای جنگ 33 روزه سال 2006 فراهم ساخت.
آیا جنگ تموز (33 روزه) به خاطر اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی شروع نشد؟
**محمد فنیش: به طور کلی تکرویدادها و حوادث عینی تاریخی باعث رقم خوردن مسیر و روند تاریخ نمیشود. به عنوان مثال علت آغاز جنگ جهانی اول را نمیتوان به ورود هیتلر به اتریش ربط داد. اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی جرقه و علت مستقیم شروع جنگ بود اما سیر تاریخی نشان می دهد که اسرائیل پیش از این حادثه با برگزاری مانورهایی خود را برای جنگ با لبنان آماده می کرد تا شکست خود در سال 2000 را جبران کرده و مقاومت را نابود کند. اسرائیل با همه ترورها و فتنه انگیزیها و صدور قطعنامه 1559 و خروج سوریها از لبنان موفق به نابودی مقاومت نشده بود.
برای پیبردن به دلایل ورود اسرائیل به جنگ باید در اوضاع داخلی اسرائیل و کشمکش بین احزاب اسرائیلی بر سر موضوعاتی مانند امنیت و ... تامل کرد؛ چرا که این موضوعات در تصمیم گیریهای رژیم صهیونیستی تاثیر بسزایی دارند. در این میان، تاثیر بُعد خارجی را نباید از نظر دور داشت. اوضاع کلی منطقه بعد از حمله آمریکا به عراق و شکست نو محافظه کاران در عراق و فشارها به سوریه برای خروج از لبنان نقش پررنگ تری در تصمیم شروع جنگ داشت. در تمام این قضایا، وجود مقاومت، مانع از تحقق نقشه های آمریکا شده بود.
آمریکا می خواست اسرائیل در این جنگ با نابودی مقاومت، منافع منطقه ای ایالات متحده را تحقق بخشد اما شکست اسرائیل در جنگ باعث شد جورج بوش تصریح کند که اسرائیل امیدش را ناامید کرد! پیش از این سخن بوش، کاندولیزا رایس نیز گفته بود که این جنگ برای ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است. بنابراین مساله فراتر از محاسبات اسرائیل بود.
با توجه به حضورتان در جلسات هیات دولت به عنوان یکی از وزرای وقت زمان جنگ 33 روزه، برایمان از مذاکراتی بگویید که در جریان جنگ در جلسات دولت جریان داشت. نقش «نبیه بری»، رئیس فعلی لبنان پارلمان که حزب الله به وی اختیار تام در مذاکرات داده بود، چه بود؟
**محمد فنیش: حزب الله برای اولین بار در سال 2005 مستقیما در دولت حضور پیدا کرد. من در طول جنگ (33 روزه) به عنوان نماینده حزب الله در دولت، مواضع حزبالله را بیان می کردم و وضعیت جلسات هیات دولت و مسائل مطرح شده و تصمیم گیری های انجام شده در آن را به اطلاع حزبالله می رساندم.
حزب الله در جریان جنگ، مسئولیت اداره جنگ را بر عهده داشت و طبیعی بود که سقف موضع گیریهای حزبالله بالا باشد. ما به عنوان دو وزیری که نماینده این خط سیاسی بودیم مسئولیت داشتیم تا در بعد سیاسی از سید حسن و برادرانمان حمایت به عمل آوریم.
در مذاکراتی که در خلال جنگ با طرف های مختلف جریان داشت نیاز به کمی نرمش و بهره گیری از تاکتیک های مذاکرات وجود داشت اما حزبالله در مقامی نبود که بخواهد وارد این گونه چانه زنیها شود.
نبیه بری مناسب ترین فرد برای این کار بود چون به عنوان رئیس مجلس ملاقاتهای با هیأتهای بینالمللی داشت و به خوبی از عهده چانه زنی و بده بستان برمیآمد. البته او بدون هماهنگی با ما هیچ اقدامی انجام نمیداد. نقش نبیه بری این بود که از دستاوردهای میدانی حزبالله در عرصه سیاست بهره برداری کند.
ما نیز به عنوان وزیران حزبالله در دولت، بخشی از این عملیات بودیم و موضع ثابت حزبالله را که بعضا تند هم بود اعلام می کردیم. نبیه بری نیز در دیدار با مسئولان اروپایی و فرانسوی و «کاندولیزا رایس»، [وزیر خارجه وقت آمریکا در دولت بوش پسر] و ... طرحهایی ارائه میکرد و طرح های طرف مقابل را میشنید و میگفت باید ببینم حزب الله این را قبول می کند یا نه. هماهنگی کاملی در جریان بود و کانال های ارتباطی متعددی با حزب الله و شخصیتهای رده اول مقاومت و شخص سید حسن نصرالله برقرار شده بود.
فضای داخلی هیات دولت در جریان جنگ به چه نحو بود؟
**محمد فنیش: ما بعد از ترور «رفیق الحریری» و خروج نیروهای سوریه، وارد دولت شده بودیم. زمانی که کشور به دو جریان 8 مارس و 14 مارس تقسیم شده بود. اما بعد از برگزاری انتخابات سال 2005 نوعی وفاق و همگرایی بین گروه های سیاسی ایجاد شد و مصالحهای بر اساس گفتگوهای ملی شکل گرفت.
با شروع جنگ، دو دستگیها به وضعیت قبل برگشت و موضوعات مورد اختلاف از نو مطرح شد. رفتار جناح 14 مارس با گروه مقابل رفتاری مبتنی بر شراکت نبود و به صورت مستقیم و غیر مستقیم فشارها بر مقاومت را شروع کردند.
اولین بیانیه دولت درباره جنگ، نقطه شروع درگیری ها در داخل هیات دولت بود؛ چون در این بیانیه به صورت ضمنی از مقاومت اعلان برائت شده بود.
فواد سینیوره، نخست وزیر در جلسه هیات دولت تصریح کرد که «دولت لبنان با اتفاقی که افتاد (اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی) و اتفاقاتی که الان در حال وقوع است موافق نبود و نیست.» معنای این حرف آن است که نخست وزیر موافق اقدامات مقاومت نیست.
اینجا بود که اختلاف پیش آمد. ما دو گزینه پیش رو داشتیم: آیا با دولت درگیر شویم؟ یا اینکه استعفا داده و از آن خارج شویم؟ این کار خدمت بزرگی به اسرائیل بود چون آن وقت ما از چارچوب دولت خارج می شدیم و مشروعیت ما در داخل کشور زیر سوال میرفت. برای همین نیز مساله نیازمند صبر و حوصله بسیار بود و دقت بالایی می طلبید.
دولت در جریان جنگ 33 روزه رفتار مسئولانه ای از خود نشان نداد و اقدام جدی برای مقابله با دشمن انجام نداد، آنها جنگ را دستاویزی برای تسویه حسابهای قبلی خود با ما کردند. در جلسات هیات دولت گفته می شد که کشور را نابود کردید، ما را دارید به کجا می برید؟ اقتصاد کشور را نابود کردید. فشار روانی بسیار بالایی بر روی ما بود ما را به عنوان مقصر در این جنگ معرفی می کردند!
گروه 14 مارس با همه قدرت و با پلیدی تمام فشار می آورد تا بیانیه دولت به آن صورت صادر شود. این کار آنها و اعلام برائت آنها از مقاومت، به هر نیتی که بود در واقع خدمت به اسرائیل به شمار می آمد. ما با توجه به وضعیت جنگی، در برابر این بیانیه سکوت اختیار کردیم تا مشکل ایجاد نشود. اینجاست که علت دشوار بودن کار در بعد داخلی نمایان می شود.
نقش رئیس جمهور در این میان به چه نحو بود؟
امیل لحود به عنوان رئیس جمهور تا حد توان نقش خوبی ایفا کرد. وی موضع مثبتی نسبت به مقاومت داشت و از ما حمایت کرد. با به تعویق انداختن جلسات و بحث ها و تلاش برای ایجاد راه حل هایی که به مقاومت ضربه نزند سعی می کرد تا حد توان از ما حمایت کند. این در حالی بود که رئیس جمهور فاقد حمایت اکثریت اعضای هیات دولت بود و جناح 14 مارس بر هیات دولت هیمنه داشت.
آیا رقبای سیاسی شما درخواست تحویل دادن دو سرباز اسرائیلی را مطرح می کردند و یا خواستار اطلاع یافتن از سرنوشت آنها بودند؟
**محمد فنیش: نه، قدرت این کار را نداشتند. هم نخست وزیر و هم وزیران با شناخت و تجربه ای که از ما سراغ داشتند می دانستند که ما حاضر به هیچ گونه بحثی در این زمینه نیستیم. از همان روز اول با صراحت گفتیم که مساله دو سرباز اسرائیلی هیچ ربطی به دولت ندارد و این مساله فقط از طریق مبادله اسیران قابل حل است.
البته حرف هایی از سوی برخی مسئولان مطرح می شد و هدف از آن این بود که افکار عمومی را علیه حزب الله تحریک کنند. سینیوره از همان جلسات اول هیات دولت اشاره می کرد که جامعه جهانی یا فلان مسئول اروپایی یا آمریکایی می گوید که اگر دولت این قضیه را در دست بگیرد ماجرا فیصله پیدا می کند. اما از نظر ما این مساله غیر قابل بحث بود. سید حسن نیز از همان اول با قاطعیت اعلام کرد که این دو سرباز جز از طریق مبادله اسیران آزاد نخواهند شد. نقطه سر سطر!
در صورت جلسه مربوط به جلسات هیات دولت تقریبا هیچ اشارهای به حوادث مهم جنگ مانند حمله موشکی حزب الله به ناوچه اسرائیلی «ساعر» نشده. این نادیده گرفتن را چطور میتوان تفسیر کرد؟
**محمد فنیش: در جلسات هیات دولت برخی گزارش های مربوط به ارتش مطرح می شد اما جناح حاکم بر دولت بحثی دربار وضعیت میدانی جنگ نداشت. پیروزی های میدانی مقاومت برای آنها آزار دهنده بود اگر چه آن را به زبان نمی آوردند. برخی شخصیت های سیاسی آرزو می کردند مقاومت پیروز نشود یا جنگ تا نابودی مقاومت یا خلع سلاح آن ادامه داشته باشد. برای همین نیز نمی خواستند به بحث از دستاوردهای مقاومت ورود کنند. ما می گفتیم باید به میدان و دستاورهای عینی میدان نگاه کنید و در برابر اسرائیل احساس ضعف نکنید. اسرائیل بمباران می کند ما هم بمباران می کنیم. اگر ضربه ای می خوریم در مقابل ضربه ای به دشمن می زنیم.
کاندولیزا رایس در وسط جنگ 33 روزه به لبنان آمد و در بیروت اعلام کرد که خاورمیانه جدیدی در حال تولد است و این جنگ هم به منزله درد ناشی از تولد خاورمیانه جدید است. موضع دولت لبنان در این خصوص چه بود؟
**محمد فنیش: اسرائیل ابزاری در دست آمریکاست تا با به راه انداختن جنگ، فضا را برای بهره برداری های سیاسی آماده کند. سفر وزیر خارجه وقت آمریکا به لبنان برای این بود که ببیند آیا می توان با فشار به لبنان، به راه حل سیاسی باب میل آمریکا و اسرائیل دست پیدا کرد. آمریکا برای پیاده کردن برخی طرح های منطقه ای خود به برخی گروه های داخلی لبنان تکیه داشت.
هیچ یک از رقبای سیاسی و مخالفان حزب الله از سخنان آن روز رایس علنا حمایت نکرد حتی اگر قلبا با آن موافق بود. آنها بیشتر سعی می کردند با سخن گفتن درباره دولت و لزوم تمرکز سلاح در دست دولت و.. بر مقاومت فشار وارد کنند.
کاندولیزا رایس یک پیشنهاد 8 بندی در لبنان مطرح کرد که شامل: عقب نشینی حزب الله از جنوب لبنان و تمرکز سلاح در دست دولت و موارد دیگری از این قبیل میشد. روشن بود که حزب الله به هیچ وجه زیر بار اینها نخواهد رفت چون این بندها به منزله تسلیم شدن حزب الله بود.
فواد سینیوره با وجود اینکه نظر حزب الله را میدانست به ایتالیا رفت و در نشست رم هفت بند از این هشت بند پیشنهادی را پذیرفت. وی که به عنوان نماینده لبنان در این نشست حضور یافته بود می خواست ما را در برابر عمل انجام شده قرار دهد. اینجا بود که به مشکل برخوردیم. وقتی سینیوره از ایتایا برگشت در جلسه هیات دولت با هم جروبحث کردیم. واقعیت این بود که دولت لبنان بیشتر از اسرائیل ما را تحت فشار گذاشته بود.
مقاومت پیروز جنگ شد
آیا قطعنامه 1701 که منجر به آتش بس و پایان جنگ شد برای شما رضایت بخش بود؟
**فنیش: بله، این قطعنامه البته در چارچوب روند مدیریت جنگ توسط حزب الله رضایت بخش بود. جنگ فقط یک هدف را دنبال می کرد و آن خلع سلاح مقاومت بود. تحویل سلاح و موشک ها معنایش نابودی مقاومت بود. با وجود همه فشارهایی که تا لحظه آخر وارد کردند اسرائیل در جنگ شکست خورد و مقاومت پیروز شد. کاملا روشن بود که برخی کشورها و برخی قدرت ها برای نابودی مقاومت حاضرند دست به هر جنایت و کشتاری بزنند. ما به چشم خود می دیدیم چطور عده ای وحشیصفت علیه مقاومت توطئه می کنند و منتظرند تا خنجرهای آخته خود را بر سر آن فرود آورند. همه اینها مایه درد و رنج بود.
بعد از جنگ تموز (33 روزه) مقاومت به گونه دیگری ظهور کرد و آرایش خود را تغییر داد. دیگر نیازی به حضور نیروها در مرز نبود اما این بدان معنا نیست که ترکیب اجتماعی مقاومت نیز در این مناطق حضور نداشته باشد.
اینجا باید به نکته مهمی اشاره کنم و آن اینکه قطعنامه های بین المللی همواره نیاز به پشتوانه اجرایی دارند و این پشتوانه اجرایی ریشه در معادله قدرت حاکم بر آن منطقه ای جغرافیایی دارد. زمانی که اسرائیل در سال 1978 وارد جنوب لبنان شد قطعنامه 425 در شورای امنیت صادر شد و از اسرائیل خواست فورا از این منطقه خارج شود اما این اتفاق نیفتاد و اسرائیل تا سال 2000 یعنی تا 22 سال بعد در آنجا ماند. لبنان در محافل سیاسی و موضع گیری های رسانه ای خود همواره به این قطعنامه استناد می کرد اما آیا صدور قطعنامه به معنی اجرای آن هم هست؟ البته که نه!
آیا بعد از پایان جنگ تغییری در موضع گیری ها ایجاد شد؟ و آیا مقاومت بعد از جنگ قوی تر شد؟
**محمد فنیش: جنگ تمام شد، حالا یک واقعیت داشتیم و آن اینکه حزب الله پیروز جنگ است. همه شرط و شروط مطرح شده تعدیل و تضعیف شد، همه دنیا از ما اعلام حمایت کرد، نه نیروهای چند ملیتی در کار بود و نه فصل 7 منشور سازمان ملل و نه آن شرط هایی که می خواستند بر ما تحمیل کنند. ولید جنبلاط اولین کسی بود که به پیروزی حزب الله اعتراف کرد و کمی پیش از پایان جنگ این سوال را پرسید که: «حزب الله پیروز شد، این پیروزی را به چه کسی تقدیم می کند؟»
برخی سیاستمداران گفتند این پیروزی نیست.
**محمد فنیش: برای همین هم این عده در امتحان مردود شدند. سینیوره تا آخرین لحظه (و تا همین امروز) می گفت ما شکست خوردیم. وقتی کمک های خارجی به لبنان رسید سعی کرد بازسازی ها را به تعویق بیندازد تا مردم بیشتر در مشکلات مانده و مقاومت را مسئول این وضع بدانند.
البته برخی شخصیت های سیاسی نیز کنار ما بودند. نبیه بری رئیس پارلمان که سید حسن او را «یاور» مقاومت خواند. میشل عون رئیس وقت جریان ملی آزاد که امتحان سختی داد و ایستادگی کرد و از همان روز اول حمایت خود را از مقاومت اعلام کرد. همینطور امیل لحود رئیس جمهور وقت.. همه اینها موضع گیری های صادقانه ای داشتند و به مقاومت اعتماد کردند. مقاومت هم در مقابل اعتماد دیگران را به خود جلب کرد و باور و قدرت ایستادگی مردم را افزایش داد.
کی و به چه صورت از پیام شفاهی مقام معظم رهبری در جریان جنگ باخبر شدید؟
**محمد فنیش: من هر روز نشست هایی با برخی برادران داشتم. تقریبا به صورت همه روزه به ویژه پیش از جلسات هیات دولت با شیخ نعیم قاسم (معاون دبیرکل حزب الله) جلسه داشتم و موضوع پیام شفاهی ایشان را در یکی از این جلسه ها شنیدم.
پیام امام خامنه ای تاثیر سحرآمیزی داشت. اصلا عادی نبود که رهبر معظم در وسط جنگ پیام بفرستد و بگوید شما پیروز خواهید شد. آن هم با این اطمینان و در وضعیتی که نتیجه جنگ به هیچ عنوان مشخص نبود.
مقام معظم رهبری در پیام تبریک کتبی خود بعد از پیروزی نیز به برتری معنوی مقاومت در برابر برتری نظامی اسرائیل اشاره کردند.. ارزیابی تان از این پیام چیست؟
**پیام امام خامنه ای بعد از پایان جنگ در واقع توصیف گر معادله ای بود که مقاومت بر آن مبتنی شده بود. عامل ایمانی یکی از مهمترین نقاط قوت مقاومت است.
این بعد ایمانی در همه مراحل رویارویی حضور پررنگی داشت. امکانات مقاومت به هیچ عنوان با امکانات رژیم صهیونیستی قابل مقایسه نبود و این فاصله باید از طریق عامل روحی و معنوی جبران شود. بدون این روحیه و این ایمان نمی شد در برابر این حجم از فشارها ایستادگی کرد. ویران شدن خانه و شهر و روستای صدها هزار نفر به تنهایی کافی بود که از لحاظ انسانی و اخلاقی بر وجدان انسان فشار وارد کند، آن وقت عده ای دنبال این بودند که از درد و رنج این مردم بهره برداری کرده و مقاومت را وادار به امتیاز دادن کنند.
تحمل این جور مسائل، قدرت روحی بسیار بالایی می طلبید. مقاومت با این ایمان و صبر و ایستادگی و با این روحیه و معنویت دوام آورد و سربلند و پابرجا باقی ماند. رزمندگان مقاومت با همین روحیه در میدان ماندند و در نهایت پیروز شدند.
نصرالله گفت، موشکها بیش از ذخیره نفتی دوام میآورد
آیا خاطره ای از جنگ 33 روزه در ذهنتان دارید که برایمان تعریف کنید؟
**محمد فنیش: بیست روز از جنگ گذشته بود، در آن وضعیت بحرانی که همه دنبال سر مقاومت بودند از یک تلفن داخلی با جناب سید حسن تماس گرفتم. با توجه به احتمال طولانی شدن جنگ، معلوم بود که ایستادگی در میدان نتیجه جنگ را یکسره خواهد کرد. من به فکر ذخیره موشکی مان بودم و می خواستم از این ناحیه اطمینان پیدا کنم. به سید گفتم: چقدر دیگر می توانیم دوام بیاوریم؟ آن هم با این حجم موشکی که شلیک میشود.
سید خندید و گفت: تو چقدر ذخیره نفت داری؟ (من آن زمان وزیر نیرو بودم و در لبنان کارگاه های تولید برق برای فعالیت خود نیاز به فراورده های نفتی دارند.) شاید یکی از الطاف الهی در جنگ این بود که ما پیش از جنگ با انعقاد چند قرارداد سالانه همه مخزن های نفتی خود را پر کرده بودیم و محاصره ناشی جنگ تاثیری در ذخایر نفتی ما نداشت. برای همین در پاسخ سید گفت: به اندازه 50 تا 60 روز ذخیره نفتی داریم. سید گفت: ذخیره موشکی ما بیش از این مدت جوابگوست!
با این کلام سید خیالم راحت شد. من دنبال اطلاع یافتن از تعداد موشک ها نبودم چون این به من ارتباطی ندارد و سید هم وارد این جزئیات نمی شود. قصدم این بود اطمینان خاطر پیدا کنم و همین هم شد.
بازسازی ضاحیه جنوبی بیروت و مناطق خسارت دیده از جنگ به چه صورت انجام شد و ایران در این زمینه چه نقشی ایفا کرد؟
**محمد فنیش: بعد از جنگ چند کشور از جمله: قطر، سوریه، عربستان و.. کمک هایی به لبنان ارائه کردند اما این کمک ها باید از سازوکارهای دولتی رد می شد تا به دست مردم می رسید. سینیوره می خواست به بهانه تهیه دستور کاری برای پرداخت ها، بحران را طولانی تر کند. اینجا نقش ایران روشن می شود. رابطه ویژه بین مقاومت حزب الله و جمهوری اسلامی ایران این امکان را فراهم کرد تا بلافاصله بعد از پایان جنگ، کانال ارتباطی مستقیمی بین دو طرف ایجاد شود. طرحی فوریتی تهیه شد و ایران تامین مالی آن را بر عهده گرفت. حزب الله با این طرح توانست آثار منفی فوری برجای مانده از جنگ را ظرف مدت کمتر از یک ماه برطرف کند.
اینجا منظور بازسازی شهرها و روستاها نیست، چراکه مجموع کمک های ارائه شده از سوی کشورهای مختلف به لبنان نیز برای این منظور کفایت نمی کرد، اما سرعت ارسال کمک ها از ایران به ما این امکان را داد تا کمک های فوری به خسارت دیدگان جنگ پرداخت کنیم. به عنوان مثال، ظرف یک تا دو هفته بعد از جنگ همه سیم کشی های خسارت دیده برق بازسازی شد و برق به همه مناطق لبنان از جمله نوار مرزی این کشور بازگشت. همچنین با استفاده از این کمک ها توانستیم کمک های نقدی در اختیار مردم قرار دهیم تا به عنوان اجاره یکساله یا دو ساله منزل تا زمان بازسازی خانه های ویران شده شان از آن استفاده کنند.