انقلابی باشید؛ یعنی پای کار بیایید

1- «صلاح و فساد» امور و «ثبات و امنیت یا بی‌ثباتی و ناامنی» دل‌مشغولی مهمی است. همواره برای دلسوزان جوامع این پرسش مطرح می‌شود که جامعه ما محکوم به قهقرا و فناست؛ یا بقا و ارتقا و اعتلا و پیشرفت؟ بی‌تردید پرسش‌هایی از این قبیل، دغدغه یک ملتِ جویای پیشرفت و نشانه حیات اوست؛ اینکه عوام و خواص جامعه رصد کنند که آیا روند امور به سامان و صلاح است یا میل به نابسامانی (تباهی فرصت‌ها و تولید نا‌امنی و بی‌ثباتی) دارد؟

2- فساد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اخلاقی کمش هم زیاد است؛ درست مانند میوه گندیده درون یک سبد که اگر به موقع پالایش نشود، میوه‌های سالم را هم متعفن و تباه می‌کند. برخی از این عفونت‌ها، عوام و خواص ما را متاثر و هوشیار می‌کند ( مانند جنایت وحشیانه پارسال و امسال علیه دو کودک معصوم به نام‌های ستایش و آتنا) و برخی دیگر، حساسیت کمتری برمی‌انگیزد. از شنیدن خبر جنایت جنسی علیه دو کودک بشدت به هم می‌ریزیم_ و حق هم همین است _ اما بعضا در قبال ترویج فساد در شبکه‌های انبوه ماهواره‌ای و مجازی که مانند افروختن آتش جرم و جنایت و خیانت یا ریختن بنزین روی آن است، حساسیت خود را از دست د‌اده‌ایم. حتی برخی مدیران ما به نحوی به ماجرا نگاه می‌کنند که لاجرم، خروجی ذهن و قول و عمل آنها، بسترسازی تولید انبوه فساد است.

3- درباره فساد دو تلقی وجود دارد. اولی بر آن است که انواع مفاسد، به شکل طبیعی اتفاق می‌افتد و هیچ مهندسی و نقشه‌ای پشت آن نیست؛ هرچه هست متعلق به سازوکار خود ماست. اما نظریه دوم ضمن پذیرش عوامل عادی و طبیعی، این گمانه مستند به انواع شواهد را مطرح می‌کند که پشت سر برخی ناهنجاری‌ها و مفاسد، طراحی بدخواهانه‌ای نیز علیه ملت و نظام ما وجود دارد. یعنی دشمنانی که ما را حریف قدرتمندی در مقابل یکه تازی جهانی خود می‌بینند، ترویج انواع مفاسد یا نابسامانی‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را به عنوان «راهبرد بی‌ثبات‌سازی» و « تضعیف اقتدار ملی ایران» در دستور کار قرار داده‌اند.

4- یک قرینه این است که طیف بدخواه خارجی-داخلی در اغلب مفاسد، یا سهیم است و یا در مقابل مبارزه و برخورد با آن، هوچی‌گری و کارشکنی می‌کنند تا جایی که دست مسئولان برای مبارزه بلرزد. کار سوم این جبهه در عرصه پیام و رسانه، بزرگ کردن و چند برابر‌نمایی فساد است به نحوی که احساس غرق‌شدگی مصنوعی و ناامیدی و فشلی به مردم و مسئولان دست دهد. ترکیب این 3 اتفاق، پدیده خطرناکی است که وقتی با بی‌عملی و انفعال برخی مسئولان همراه شود، می‌تواند راه اصلاح امور را ببندد و ترمز راه پیشرفت شود.

5- همین جا باید به تاکید گفت که الزاما هر سوء تدبیر یا تخلف و فسادی، توطئه نیست. چه بسا سوء‌تدبیرها و مفاسدی که حاصل «طغیان شهوات» در افراد یا « مستی اشرافیت» است. اما ماجرا از جایی تبدیل به پروژه می‌شود که پای شگرد «آلوده سازی» عمومی یا خواص از سوی دشمن به میان می‌آید و نشانه‌هایی از ریل‌گذاری دشمن دیده می‌شود؛ یا دست‌کم در مواجهه با فساد و انحراف، هیاهو و کارشکنی دیده می‌شود. در عین حال، درهر دو فرض طبیعی یا مهندسی شده بودن نا‌بهنجاری‌ها، اگر توانستیم بسیج اجتماعی مقابله‌جویانه و برخورد قاطع حاکمیتی را تدارک کنیم، راه فسادگری و بی‌ثبات‌سازی سد خواهد شد و بی‌تردید – حتی اگر جایی هم خطا و کم‌کاری کرده باشیم - روند حرکت کلی ما رو به صلاح و پیشرفت خواهد بود. اما اگر در این بسیج دو سویه کوتاهی کردیم، نقطه پایان بر پویش تمدن‌سازی ملی خود گذاشته‌ایم.

6- اشرافیت چه در شکل فردی و چه در وجه سیاسی آن، میل به قانون‌شکنی، دست درازی و خودکامگی دارد. اگر این روحیه سرکش و طغیانگر مهار نشود، ابتدا عرصه را بر آمران به معروف و ناهیان از منکر و سپس بر نهاد‌های نظارتی حاکمیتی تنگ می‌کند. چنین اشرافیتی تا آنجا جسور می‌شود که مثلا جناب ابوذر را به خاطر اعتراض به بدعت‌ها و زر‌اندوزی‌ها، به بیابان ربذه تبعید می‌کند و تنها امیرمومنان و حسنین (علیهم السلام) جرئت می‌کنند این صحابی صریح و صادق پیامبر(ص) را بدرقه کنند. یا ؛ ولید حاکم کوفه با مستی به نماز جماعت می‌ایستد اما اشرافیت غالب جرئت می‌کنند در پایتخت (مدینه) شاهدان معترض را به باد تنبیه و کتک بگیرند!

7- چرا این انحراف و انحطاط پیش آمد؟ به تعبیر سعدی « درختی که اکنون گرفتست پای - به نیروی شخصی برآید ز جای/ و گر همچنان روزگاری هلی - به گردونش از بیخ بر نگسلی/ سر چشمه شاید گرفتن به بیل - چو پر شد، نشاید گذشتن به پیل». پس از رحلت پیامبر اعظم (ص) ، وضعیت بغرنجی به واسطه کجروی برخی اصحاب و انفعال و تعلل و محافظه‌کاری برخی دیگر پدید آمد که امیر‌مومنان(ع) را خانه‌نشین کرد. صبر و سکوت پرغصه امیر‌مومنان و امام‌ حسن (ع)، بی‌تردید برترین مصلحت آن روزگار بود اما آیا اگر اصحاب پیامبر (ص) در همان روز رحلت حضرت پای حق می‌ایستادند و صریح سخن می‌گفتند و به تدریج در مارپیچ سکوت ( زبان در کام کشیدن به خاطر احساسِ در اقلیت بودن) گرفتار نمی‌شدند، کار به شهادت حضرت زهرا (س) و تبعید جناب ابوذر و تنبیه شاهدان بدمستی ولید می‌کشید؟ یا اگر همه به رسم عمار روشنگری می‌کردند، معاویه و عمرو‌عاص غالب می‌شدند؟

8- از فتح مکه تا جنایت کشتن فرزند رسول خدا (ص) در کربلا، نیم قرن سال فاصله است. این انحراف و جنایت بزرگ به تدریج ساخته شد. عبدالله بن سعد بن ابی سرح، برادر رضاعی یکی از صحابه بود. هنگامی که پیامبر(ص) وارد مکه شد، فرمان عفو عمومی حتی برای امثال ابوسفیان صادر کرد اما با همه عطوفت ، به حکم الهی فرمود شش مرد و چهار زن باید مجازات شوند که عبدالله بن سعد یکی از آنها بود. او جزو کاتبان وحی بود، امّا پس از مدتی مُرتَدّ شد و به مکه بازگشت و ضمن تحریف قرآن، به سبّ پیامبر پرداخت تا آنجا که آیه توبیخ‌آمیز « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَی عَلَی الله کذِباً أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یوحَ إِلَیهِ شَیْ ءٌ...» نازل شد.

9- پیامبر پس از فتح مکه به حکم پروردگار فرمود عبداللّه را بکشند، حتی اگربه پرده کعبه آویخته باشد. عبدالله به برادر رضاعی خود پناه برد. آن صحابی، عبدالله را نزد پیامبر آورد و امان خواست. رسول خدا(ص) دیر‌زمانی ساکت ماند و سر بلند نکرد، تا اینکه سرانجام پذیرفت. آن صحابی و برادرش بازگشتند. پیامبر (ص) روی به حاضران کرد و فرمود «من سکوت کردم تا مگر یک تن از شما برخیزد و گردن او را بزند». اصحاب در پاسخ گفتند  «ایما و اشاره‌ای به ما می‌کردی تا گردنش را بزنیم». و رسول خدا(ص) فرمود «‌شایسته نیست پیامبر به گوشه چشم ایما و اشاره کند». این قبیل بی‌عملی و تعلل اصحاب موجب شد تا همان مرتد محکوم به اعدام، در زمان خلیفه دوم و سوم به امارت مصر برسد!

10- عبید‌الله بن زیاد هنگامی که همراه چند نفر به شکل ناشناس به کوفه آمد، حتی اقلیت هم محسوب نمی‌شد اما با تطمیع و تهدید و فریب، اکثریت ساخت. او امثال شریح قاضی را به خدمت گرفت تا با شهادت دروغ درست سربزنگاه، عوام و خواص را متحیر و منفعل و خلع سلاح کنند. سلیمان بن صرد‌هایی هم بودند که تردید دینی کردند آیا صلاح است به کمک امام بشتابند یا نه ! ابن‌زیاد ظرف چند هفته در کوفه کودتا کرد و سپس جنایت کربلا را پدید آورد. امام حسین(ع) یک سال قبل از قیام کربلا، در منا خطاب به 700 نفر از اصحاب پیامبر(ص) و تابعین، درباره تکرار سرنوشت علما و بزرگان لعنت شده یهود که امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل کرده بودند، هشدار داد و فرمود شما به اعتبار دین آبرو پیدا کرده‌اید اما در برابر زیر پا ماندن احکام الهی و حقوق مردم اعتراض نمی‌کنید، هر چند که در قبال تعصبات جاهلی و قبیله‌ای خود، به خشم و غیرت در می‌آیید.

11- رهبر حکیم انقلاب 21 سال قبل به تبیین نقش دوگانه خواص در اعتلا و انحطاط جامعه پرداختند و فرمودند «‌تصمیم‌گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه‌‌ لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه‌‌ لازم؛ اینهاست که تاریخ و ارزش‌ها را نجات می‌دهد و حفظ می‌کند. در لحظه‌ لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد». ایشان در چند سال اخیر نیز از همه (‌دانشجویان، اساتید، علما و اعضای مجلس خبرگان، دولتمردان، نمایندگان مجلس، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، سفرا و دیپلمات‌های جمهوری اسلامی و ..‌.) یک مطالبه راهبردی داشته‌اند؛ صریح باشید، انقلابی بمانید و انقلابی عمل کنید. از متن این راهبرد کلان، هرگز دعوت به عدم تحلیل، چشم بستن بر نفوذ‌طلبی دشمن یا رخنه‌جویی مفسدان و جماعت زد و بندچی با اجنبی، و تردید و تعلل به جای اقدام و عمل در نمی‌آید.

12- در مقابل نابهنجاری‌ها و مفاسد و سوءتدبیر‌ها مخصوصا آنجا که مقیاس ملی پیدا می‌کند، نمی‌توان بی‌تفاوت یا منفعل بود و یا نظارت‌های قانونی و مطالبات رسانه‌ای قانونمند را به تعطیلی کشاند. برخی مدیران مایلند ضمن پنهانکاری و مدیریت تاریکخانه‌ای، جامعه را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و ضمنا با پیشدستی در قبال سؤال و مواخذه‌های بعدی، از خود و عملکرد خویش، امر مقدس بسازند. ما این رویکرد را در ماجرای برجام و سپس تعهد یواشکی به FATF و یونسکو (سند فرهنگی 2030) و برخی قرارداد‌های محرمانه گاز و نفت و خودرو و ... مشاهده می‌کنیم. رهبری بارها به صراحت می‌فرمایند «‌من در جزئیات دخالت نمی‌کنم ... ما چیز محرمانه‌ای نداریم... مسئولین امر باید مراکز نظارتی را در جریان جزئیات قرار دهند و روال قانونی را طی کنند و نظر منتقدان را (مثلا در موضوع برجام یا قراردادهای جدید نفتی و ... ) بشنوند». اما باز هم برخی مدیران ادعا می‌کنند که همه چیز با جزئیات هماهنگ شده است! (حتی اگر مثلا درست در زمان میزبانی فرانسه از منافقین، با شرکت فرانسوی قرارداد ببندند و امضا‌کننده هم محکوم پرونده فساد کرسنت باشد و...). به عنوان یک تجربه، 29شرط برای قبول و اجرای برجام از سوی نظام تعیین شد اما دولت، توافق را بدون رعایت اغلب آن شروط به اجرا گذاشت، حالاهم که کار گره خورد و خسارت‌ها آشکار شده، با بی‌صداقتی می‌گویند این تصمیم کل نظام بود و تخطئه برجام و روند اجرای آن، تخطئه کل نظام است!

13- برخی متولیان امر که باید دستگاه‌های نظارتی و نخبگان اجتماعی و رسانه‌ای را ترغیب به امر به معروف کنند، بعضا به خاطر تشخیص اشتباه، تبدیل به ترمز مؤاخذه و مطالبه می‌شوند.این به دور از مطالبه رهبری است‌. تنگ کردن عرصه نقد منصفانه‌، مطلوب بدخواهان خارجی و داخلی است. فراتر از مصادیق نقد، باید در مقابل این خودکامگی اشرافیت آلوده به نفوذ ایستاد. اگر توانستیم فریضه امر به معروف و نهی از منکر را (‌که «تقام بها الفرائض» است) در مقیاس ملی و اجتماعی و سیاسی برپا کنیم، بی‌تردید بالنده و رو به پیشرفت هستیم حتی اگر خطا و نقصان در برخی امور ما باشد. اما اگر این مهم به حاشیه افتاد، بی‌تردید میل به قهقرا کرده‌ایم، حتی اگر مثلا در ظواهر اقتصادی و تمدنی پیش برویم.

 

محمد ایمانی