روز پنجشنبه نمایندگان مجلس سنای آمریکا، با 98 رأی موافق و تنها 2 رأی مخالف «طرح جامع تحریم ایران و روسیه» را تصویب کردند. گفته شده، این طرح برای تصویب تنها به 50 رای موافق نیاز داشت! اگرچه ترامپ سه ماه فرصت دارد تا درباره اجرای آن تصمیمگیری کند اما هم اکنون میتوان تصمیم ترامپ را پیشبینی کرد! «برنی سندرز» و «راند پال»، دو سناتوری بودند که به این طرح رأی مخالف دادند.
این قانون از یک سو اشخاص و شرکتهای مرتبط با برنامه موشکی ایران را در معرض تحریم قرار میدهد و از سوی دیگر، به دونالد ترامپ، این اختیار را میدهد تا این بار به بهانه «حمایت از تروریسم» و «نقض حقوق بشر»، تحریمهای جدیدی را علیه ایران وضع کند! به عبارتی از این پس رئیسجمهور آمریکا این اختیار را دارد که، افراد و نهادهایی را که با برنامههای موشکی ایران ارتباط دارند یا با گروههایی که با داعش و تروریستهای تکفیری و رژیم صهیونیستی میجنگند (حزبالله لبنان و مقاومت منطقه) همکاری میکنند، مشمول این تحریمها کند.
این طرح که با عنوان «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» به تصویب سنا رسیده، برای تبدیل شدن به قانون باید در مجلس نمایندگان هم تصویب شود. تصویب این طرح یعنی نقض صریح و موردی بندهای 26، 28 و 29 برجام و در نهایت نیز نقض کل برجام چرا که با این طرح عملا شرط جدیدی به توافق اضافه شده است. آمریکا در برجام متعهد شده بود تحریمهایی را که تعلیق کرده «تحت عناوین دیگر» بازنگرداند. اما با این طرح، نه تنها همه آن تحریمها بازمیگردد بلکه تحریمهای تازه و بیسابقهای نیز به آن اضافه میشود. در یک کلام میتوان گفت، این طرح به رئیسجمهور آمریکا این اجازه را داده تا به تعهداتش در برجام عمل نکند و حتی وارد مواردی از تحریمها علیه کشورمان شود که تاکنون یا نتوانسته یا جرات ورود به آن را نداشته است! که در ادامه به این مورد و فتنههای اقتصادی و غیر اقتصادی حاصل از آن خواهیم پرداخت.
اکنون میتوان با قاطعیت گفت از برجام، فقط یک نام باقی مانده و این توافق رسما از حیّز انتفاع ساقط شده است. البته نقض صریح روح و جسم برجام، گوشه بسیار کوچک حاصل از این طرح است و این تازه شروع ماجراست. بخوانید:
طرح «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» دارای سه محور کلی است: «تحریمهای موشک بالستیک»، «تحریمهای جدید تروریسم» که آمریکاییها برای اولین بار با این بهانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هدف تحریمهای سخت قرار دادهاند (آمریکا در سال 2007 میلادی تنها نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تحریم کرده بود) و در نهایت، «تحریم تسلیحاتی» که تمام افراد و نهادهایی را که در فروش، تامین و انتقال برخی تجهیزات جنگی مثلتانک و هواپیماهای جنگی، کشتی و ... به کشورمان نقش دارند مورد هدف قرار داده و اموال و داراییهایشان را مصادره کرده و... تحریم یک نهاد قانونی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که بیسابقه است شاید، مهمترین بخش از این طرح تحریمی تصویب شده در سنا باشد که میبایست به تصویب مجلس نمایندگان آمریکا هم برسد.
برخلاف تصور عمومی، طرح جامع تحریمهای ایران، صرفا فعالیتهای اقتصادی را دربرنمیگیرد و دایرهای به مراتب گستردهتر را دربر میگیرد. طوری که برخی حتی از این طرح با عنوان«مادر تحریمها» نام بردهاند. یعنی صرفا کشورها، اشخاص، شرکتها و نهادهایی را که وارد فعالیتهای اقتصادی با تحریم شدگان میشوند را هدف قرار نمیدهد، کافی است آن کشور، شخص، شرکت یا نهاد، با آن سازمان یا نهاد تحریم شده ارتباط عادی کاری و اداری داشته باشد تا باز هم، مشمول فشارهای تحریمی آمریکا و متحدانش قرار گیرد!
حال با توجه به تحریم نهاد «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران« چه اتفاقی خواهد افتاد؟ واکنش دولت آقای روحانی به این تحریمها چگونه خواهد بود؟ اصولا چرا با وجود حیاتی بودن برجام برای غرب، آمریکاییها بدون «هیچ نگرانی خاصی» آن را نقض کردند؟ «خاص» از آن جهت که برخی مقامات حال حاضر غربی پیش از این بارها تاکید کرده و هنوز هم میکنند که، به هر قیمت ممکن باید این توافق حفظ شود، چرا که به تعبیر اوباما، برجام یکی از بزرگترین پیروزیهای غرب در حوزه سیاست خارجی بوده است، برجامی که بدون شلیک یک گلوله، توانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند! آمریکا چرا با این وجود، به راحتی طرح را تصویب و برجام را پاره کرد؟
شاید عدهای علت نقض صریح برجام را در شخصیت خاص دونالد ترامپ و همفکرهای او در کنگره جست و جو کنند. مثلا بگویند، در دوره اوباما اگر بودیم، سنای آمریکا چنین خبطی را نمیکرد. احتمالا چنین تحلیلی را جریانهای نزدیک به دولت در کشورمان دنبال و با تلاش برای نزدیک شدن به اروپا، این مفهوم را علنیتر دنبال خواهند کرد. اما با توجه به اظهارات «رکس تیلرسون» که تنها چند ساعت قبل از تصویب طرح جامع از سوی سنا ایراد شده میتوان گفت، این تحریمها کاری است شبیه به آنچه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه باراک اوباما با عنوان«تحریمهای فلجکننده» دنبال میکرد! دولت اوباما میگفت با این تحریمها به دنبال تغییر رفتار ایران-بخوانید تغییر نظام- هستیم؛ تیلرسون با دفاع از تصویب این طرح گفته: «از نظر من این تحریمها کار خوبی است... ما از عناصر داخلی در ایران که بتوانند به ما در تغییر قدرت کمک کنند پشتیبانی میکنیم. همانطور که میدانیم چنین عناصری در داخل ایران هستند.»(!)
آمریکاییها پریروز و در دوران ترامپ همان کاری را کردهاند که چند سال پیش در دوران کلینتون کرده بودند! «مادر تحریمها» تکرار همان پروسه «تحریمهای فلجکننده» است.
اما به نظر میرسد، لااقل بخشی از علت این جسارت آمریکاییها را باید در داخل جست و جو کنیم. پیش از این هم غربیها با اعمال تحریمهای متعدد برجام را – نه به این صراحت- نقض کرده و واکنش درخوری را از سوی مسئولین دولتی کشورمان مشاهده نکرده بودند. بنابر این چرا نباید دوباره آن را نقض کنند؟!
وقتی اعلام میکنیم، آمریکا روح و جسم برجام را نقض کرده و در اعتراض، موارد نقض شده را مکتوب کرده و به اروپاییها میرسانیم، اما در مقابل این نقض برجامها، کوچکترین تشری به آنها نمیزنیم و تمام اعتراض ما خلاصه میشود به زدن چند ایمیل و نوشتن چند نامه، یعنی به غربیها ناخواسته پیام دادهایم، هیچ برنامه جدی برای مقابله با بدعهدیها و جسارتهایتان نداریم و میتوانید ما را با خیال راحت تحریم کنید. وقتی در چنین شرایط خطیری، تمام دغدغه دولت به جای پریدن به آمریکا میشود پریدن به منتقدان، حاشیه ساختن با واژه صلح توییتر بازی، پخش شدن یا نشدن فلان آهنگ، حضور بانوان در ورزشگاهها و... یعنی، غربیها! تحریممان کنید، چرا که واکنش موثری در قبال نقض برجام از سوی ما نخواهید دید!
شاید تغییر اولویتها و حاشیهسازیهای دیروز که بخش زیادی از عمر دولت و وقت مردم را گرفت، به دلیل آگاهی دولت از شرایط امروز بوده باشد. انشاءالله که اشتباه کرده باشیم اما، به نظر هم نمیرسد واکنش قاطع و عملی از سوی دولت در این باره مشاهده کنیم. دولت با تعطیلی بیشتر حوزهها، 4 سال عمر خود را صرف «دیگِ برجامی» کرد که از آن «آبی گرم نشده» است. لذا، شاید چارهای ندارد جز ادامه کج دار و مریز این راه ولو با چند کشور اروپایی و یا حتی به تنهایی؛ اگر چه جز یک نام خشک و خالی از «برجام» و «لغو تحریمها» باقی نمانده باشد.
دولت اگر نخواهد اهرم تحریم را از دست دشمن بگیرد، از این پس به شدت بر ادامه حاشیه سازیها نیاز خواهد داشت، حاشیههایی که میتواند هزینههایی به مراتب، سنگینتر از مذاکرات اتمی و برجام بر کشور و مردم تحمیل کند! ادامه چنین وضعیتی «خسارت محض است» و حتی میتواند، مشکلات را در کشور پیچیدهتر کرده و از حوزه اقتصادی به سایر حوزهها بکشاند. چگونه؟
اواخر اردیبهشت ماه سال 95 بود که رویترز به نقل از «ریاض سلامه»، رئیس بانک مرکزی لبنان نوشت، مجبوریم به تحریمهای آمریکا علیه جنبش حزبالله لبنان عمل کنیم چراکه عدم اجرای این قانون به معنی انزوای سیستم بانکی لبنان از جهان خواهد بود(!) در بیانیه رئیسبانک مرکزی لبنان آمده بود: «قانون صادر شده در آمریکا، باید در سطح جهان و لبنان اجرایی شود. بخشنامه شماره 137 صادر شده از سوی بانک مرکزی لبنان در سال 2016 یک الزام حقوقی و قانونی لبنانی است... اگر قانون آمریکایی اجرا نشود نمیتواند ثبات مبادلات و تسهیلات بانکی در لبنان را تضمین کرد... بانکهایی که قصد دارند حساب فرد یا سازمانی را ببندند باید توجیهی را برای این تصمیم خود ارائه کنند. هر بانکی میتواند با افراد حزبالله لبنان ارتباط مالی داشته باشد اما در این صورت باید ارتباط خود را با بانکهای جهانی قطع کنند.»
وی در نهایت از همه بانکهای لبنانی خواست به قانون تحریمهای آمریکا علیه حزبالله لبنان متعهد باشند.
بر اساس فرمول تحریمی آمریکا در لبنان، هر گونه حمایت مالی از حزبالله لبنان ممنوع است. این قانون تحریم آمریکایی باعث نزاع بیسابقهای میان حزبالله لبنان و بانک مرکزی این کشور شد که هنوز هم ادامه دارد. آمریکا با طرح تحریم حزبالله لبنان، به نوعی تحریم جنبشهای مخالف خود در لبنان را به دولت لبنان سپرد! و تلاش کرد با این حربه، این کشور را به نوعی دچار «خود تحریمی» و «نزاع داخلی» کند. به نظر میرسد، آمریکاییها این بار به دنبال اجرای این فرمول در ایران هستند و فقط به جای «حزبالله لبنان»، نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در آن فرمول گذاشتهاند. انتظار آن است که رئیسجمهور کشورمان به این فتنه کثیف آمریکایی پاسخ دندانشکنی بدهند.
جعفر بلوری