محمد هادی صحرایی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:
تمام «انتخابات»های جمهوری اسلامی در این حدود ۴۰ سال، همیشه مورد دقت نظر کشورهای دوست و دشمن بوده و با مواضع مثبت و منفی آنها مواجه بوده است. دشمنان که همچون همیشه شیطنت، دروغ و فریب را در دستور کار داشتهاند و دوستان نیز با افتخار و شاید کمی با نگرانی اتفاقات را دنبال میکنند. نگرانی از اینکه مبادا برخی از آنها که در کشتی امن و استوار انقلاب اسلامی نشستهاند و دریاهای طوفان زده را مقتدرانه سینه میشکافند و پیشمیروند، قدر امنیت و کشتی مستحکم انقلاب خمینی را که کم از کشتی نوح ندارد را ندانند و مباد آن را با لنج و بلم دشمنان مقایسه یا معاوضه کنند. اکنون که لنگر این کشتی، مأمن و حبل المتین آنانی است که در تلاطم جهان متزاحم و مزور کنونی، ثبات و اقتدار و امنیت میخواهند. دوستان و دشمنان ایران چون در این کشتی نیستند خوب میدانند که کشتی نشستگان انقلاب اسلامی ایران چه نعمت و ثروتی دارند و خود نمیدانند.
دوران انتخابات است و نامزدها و طرفدارانشان گرم کارند و مردم نظارهگر. بازار شعار و شایعه داغ است و وعده و وعید نیز رو به راه. وعده که اگر به من رأی دهید این میکنم و آن، و وعید آنکه اگر به من رأی ندهید چنین میشود و چنان. در این میان میتوان دید که چقدر بودن در قدرت برای برخی مهم و حیاتی است تا جایی که میتوانند پا بر هرچه که دارند بگذارند.
کمترینش اخلاق است که مثل معمول قربانی هیجان انتخابات است. به راحتی شعارهای غیرعملی میدهند و به سختی سخن مقابل و مخالف را میشنوند. در این میان دروغ، توهین، تخریب، تمسخر، غیبت و ... همگی از جمله بداخلاقیهایی است که متأسفانه رواج مییابد و گروهی تبهکار سیاسی به دنبال کلاهبرداری از مردمند و مردم همچنان نظاره گرند و میبینند که چگونه مشکلاتشان که تاکنون دیده نمیشد الان به چه راحتی چارهاندیشی میشود و آنان که آنها را لشکر قابلمه به دست، بیعرضگان اقتصادی و ... میدانستند این روزها چقدر دلسوز شدهاند.
روزهای انتخابات است و میتوان ادعا کرد برای اولین بار است که دولت مستقر چهار ساله، امیدش به پیروزی در خوشبینانهترین حالت کمتر از ۵۰ درصد است و مجبور است برای ماندن به سیم آخر بزند. انتخابی که ممکن است برای خود و دیگران هزینهها داشته باشد. برایش مهم نیست آنچه میگوید از اسرار باشد یا از شایعات. از آن باشد که خود به آن معتقد است یا از آن که خودش زمانی به آن مبتلا بوده. اکنون اضطرار دولت مستقر در این است که برای ماندن بجنگد.
به هر شیوهای که شد مهم نیست. تا ۳ سال پیش مسکن مهر مزخرف بود ولی چند ماهی است که عزیز شده. تا دوسال قبل شب واریز یارانهها شب عزای دولت بود و یارانه دهها هزار نفر قطع شد ولی همین هفته منتهی به صندوق رأی، پیامک پشت پیامک است که ای مردم عزیز یارانه شما از این ماه واریز میشود هرچند که از شدت شتابزدگی سایت آن در دوسال پیش متوقف شده و امکان ثبت در آن نیست.
دولت مستقر تا قبل از مناظره سوم، وظیفه ایجاد سالی یک میلیون شغل خود را غیرمنطقی و دروغ میدانست ولی در هفته منتهی به صندوق رأی به یکباره وعده میدهد که خودم سالی یک میلیون شغل ایجاد میکنم. اگرچه در فتنهها از سال ۶۰ تا ۷۸ و ۸۸ مقصر و مجرم را میشناسند ولی چون الان پای رأی در میان است مجبورند که پا برآنچه میدانند بگذارند و گوش دل به سخن دشمن بسپارند چرا که در کیش آنها رأی مهم است نه انصاف و عدالت. در همه اتفاقات بودهاند و اکنون از گفتن حق واهمه دارند یا خجالت میکشند و یا پشیمانند ولی با این حال به یاران قدیمی خویش چنگ میکشند و بیراه میگویند.
اگرچه به لطف انقلاب اسلامی در نهادهای امنیتی بودهاند ولی در اضطرارند از افشای مطالب خصوصی ابایی ندارند. حتی شوخیها و تکیه کلامها و در حفظ اسرار، مردانگی نمیکنند.
اگر همین تکیه کلامها به خودشان گفته شود بیاخلاقی و دروغ است ولی به راحتی چشم در چشم مردم از اسرار میگویند و راست و دروغ به هم میبافند و به قول خود جنگ روانی میکنند. حلقه سرخهایها در دولت آنها به راه افتاده و از مبارزه با رانت و باند فساد میگویند. برادرشان در دوران احتکار ارز و سکه، صرافی میزند و بانک راه میاندازد و به دیگران میپرند. برادرشان در نصب ناصالحان دخالت میکند و به دیگران فحش میدهند. در سفرهای خارجی زن برادر و داماد و فامیل را چارتری میبرند و به گذشتگان نسبت ناروا میدهند. گفتههای خود را راحتتر از بتن کردن رآکتور اراک، منکر میشوند و به دیگران دروغگو و آلزایمری میگویند. دولت خودشان از کهولت و کسالت، نفس زنان و ناتوان و پرخرج است و به دولتهای قبل ناسزا میگویند. طرحهای سپاه و دولتهای قبل را تند و تند افتتاح میکنند و انگشت عسلی را گاز میگیرند و...
این دولت متکبر و متزلزل حقیقتاً پدیدهای است که بسیار قابل مطالعه و عبرت است. وزیرشان به فرماندار، بیشعور میگوید و مشاورشان مدعی است که نامزدها باید مثل سگ از مجری بترسند و خود رئیس جمهور در مناظرات به دفعات طرف مقابل را دروغگو مینامد و به دیگران از ادب میگویند. ایکاش دولت یازدهم که انصافاً نصاب تازهای از بیادبی و فحاشی و عصبانیت را در ادبیات سیاسی رقم زده است میدانست که ادب مرد به زدولت اوست. مردم پس از مناظرات فهمیدند که دولت تدبیر و اعتدال همان دولت تحقیر و انتقام است که وقتی پاسخی ندارد یا گذشتگان و منتقدان را به باد ناسزا میگیرد و یا با توهین کردن از معرکه میگریزد و بهترین راه را فرار میداند. به گونهای وعده میدهد که گویی در ابتدای راه است و خبر از چهار سال سرمایهسوزی خود ندارد. آنها که نفت ریخته تحریمها را دوباره برای کدخدا جمع کردند دم از عقلانیت میزنند.
از «تقریباً هیچ» برجام، با چنان ذوقی باغ سیب و گلابی ساختند و شعر بافتند که دشمن را پشیمان کردند که چرا به این ساده دلان، این هیچ و این پاکت خالی را گرانتر نفروخت. اینها که در لابلای برجام و با شیبی ملایم و بیسر و صدا، سند رقت بار ۲۰۳۰ را به خورد کودکان دادند و هماره دم از آزادی بیان میزنند. از درد سیلی زن دستفروش اشک در چشم میچرخانند و معاونشان طرح عقیم کردن زنان کارتن خواب را میدهد. از کارخانه داران میگویند و از تولید ولی، اگر میشد همان مدیران وارداتی را که بارها گفتند در لابلای کانتینرهای قاچاق وارد میکردند و یا مثل محموله آن دختر مظلوم، در بارانداز خانه وزیر دپو میکردند.
این جماعت اگر باران ببارد و دریاچه ارومیه را سرشار کند از تدابیر خود میدانند و ریزگرد کرمانشاه و ایلام و اهواز و قطع یکباره آب و برق و تلفن در آنجا را از خشم خدا. منافع ملی را در طرفه العینی و در سه کنج پاسخگویی، حراج میکنند و دم از اقتدار و اخلاق و مردانگی میزنند. از حمله خودسرانه به دیوار سفارت عربستان شاکیاند ولی قتل عام پانصد زائر هموطن شیعه و سنی در منا را فراموش کرده اند.
اضطرار دولت یازدهم این را ثابت کرد که آنها کارشان را بلدند و ما نمیدانستیم. آنها به جای کرسنت برای کنسرت اشک میریزند و به جای تعطیلی کارخانهها دائما برای تعطیلی یک سخنرانی مویه میکنند. باج دادن و ترسیدن و ترساندن مردم از دشمن را دیپلماسی میدانند و مطالبه گری و شجاعت و عقلانیت را شعار توخالی. مدام از سایهها میترسند و میگویند سایه جنگ را برداشتهاند ولی در دولتشان، کشورهای ذره بینی هم ما را تحریم و تهدید میکنند. بین مردم و حقوقشان و دانستنی که حق آنهاست دیوار محرم و نامحرم کشیدهاند و از دیوار کشی در پیاده رو میگویند. خودشان معدن و مروج کینهاند و از آشتی ملی میگویند.
از رابطه با جهان تنها قربان صدقه کدخدا را فهمیدهاند و برخی از مدیرانشان که نجومی بگیرند، به واقع کدخدا را دیدهاند و ده خود را چاپیدهاند و ... و اکنون مجبورند هرچه در قوطی دارند را درآورند تا چهارسال دیگر مردم را با حرفهای شیرین سرگرم کنند تا مردم تلخی دولت نامتعادل و کم کار و فرصت سوز را متوجه نشوند.