آخرین روزهای سلطنت پهلوی اکثر ادارات و وزارتخانههای آن زمان یک به یک در حال تصرف توسط انقلابیون بود. تنها ارتش و صدا سیما مانده بود که آنها هم در روز 22 بهمن توسط انقلابیون فتح شد و پیام انقلاب ایران از رادیو به دنیا مخابره شد.
از فاصله روز 26 دیماه که شاه مخلوع پهلوی کشور را ترک کرد تا 22 بهمن که نهضت به پیروزی رسید، اکثر وابستگان به رژیم پهلوی در حال فرار از ایران بودند اما عده معدودی هم که مانده بودند یا فکر سقوط رژیم پهلوی را نمیکردند و یا به این فکر بودند که به نحوی بتوانند با امام مدارا کنند تا در نظام آینده این کشور نیز بدون اینکه یک سیلی برای انقلاب خورده باشند پست و مقامی برای خود دست و پا کنند.
روز 17 بهمن 57 آخرین جلسه مجلس شورای ملی تشکیل شد که بعد از پیروزی انقلاب جای خود را به مجلس شورای اسلامی داد. در ابتدای جلسه متن استعفای چندین تن از نمایندگان از سمت شان قرائت شد. سپس جواد سعید، رییس مجلس شورا در صحن علنی مجلس اظهار کرد: بازگشت حضرت آیتالله العظمی خمینی مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش آمد گفته، از درگاه قادر متعال مسئلت مینماییم که تشریف فرمایی ایشان برای ملت و مملکت توأم با صلح و صفا باشد. ما عمیقاً معتقد هستیم که باید از طریق مذاکرات و به طور مسالمتآمیز مملکت از این بنبست خارج شود تا خدای ناکرده از هرگونه درگیری و برخورد که مآلاً برای ملت و مملکت نتایج بسیار اسفآوری خواهد داشت جلوگیری شود. از خداوند بزرگ مسئلت داریم که ملت و مملکت ما را در کنف حمایت خود از هر گزندی محفوظ و مصون بدارد.
متن نامه جواد سعید به امام خمینی (ره) در خیر مقدم و اعلام خرسندی از حضور ایشان در کشور که از میان اسناد بایگانی مجلس پیدا شد
رئیس مجلس شورای ملی در نطقش اشارهای به این نکرد که تا پیش از این، رژیم شاه با «درگیری و برخورد» مردمی که مسالمت آمیز شعار میدادند به خاک و خون کشید. یا اینکه شاه مخلوع بدون هرگونه مذاکره و روش مسالمت آمیز، مخالفان خود را یا به زندان میفرستاد و یا تبعید میکرد. اما حال که احتمال پبروزی انقلاب نزدیک شده بود صحبت از مذاکره و مدارا میکردند.
تصویری از کشتار مردم توسط رژیم پهلوی در 17 شهریور 57
با اینکه معمولا در پایان هرجلسه مجلس، تاریخ جلسه بعدی اعلام میشد اما جواد سعید میگوید: با اجازه خانمها و آقایان این جلسه را ختم میکنیم. تاریخ و دستور جلسه آینده بعداً به اطلاع خانمها و آقایان خواهدرسید!
جلسه بعدی این مجلس، هرگز تشکیل نشد. نکته جالب در آخرین جلسه مجلس شورای ملی طاغوت این است که بیش از 90 نفر از نمایندگان، غیبت موجه داشتند و با کسب اجازه قبلی یا اعلام بیماری، حضور نیافته بودند.
اما جواد سعید آخرین رئیس مجلس شورای ملی که بود و چه سرنوشتی برایش رقم خورد؟!
جواد سعید؛ از ریاست بهداری راهآهن تا تلاش برای صاحب «تاج» کردن ملکه
جواد سعید در سال 1301 در ساری به دنیا آمد. وی که واپسین رئیس مجلس در دوران حکومت پهلوی بود، پس از گذراندن دبستان و دبیرستان وارد دانشگاه تهران شد و مدرک خود را رشته پزشکی دریافت کرد. سپس به فرانسه رفت و در دانشگاه طب پاریس تحصیلش را ادامه داد و در بازگشت به کشور رئیس بهداری شرکت راهآهن شد.
وی در دوره بیستویکم مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه ساری به نمایندگی برگزیده شد و عضو هیئت رئیسه مجلس بود. وی در دورههای 22، 23 و 24 نیز نماینده ساری بود و همچنین ریاست مجلس را نیز بر عهده داشت.
تصویر جواد سعید آخرین رئیس مجلس شورای ملی
سعید در مجلس مؤسسان سوم (1346) نیز نماینده و عضو هیئت رئیسه بود. قانون اساسی مشروطه بارها توسط خاندان پهلوی مورد تجاوز قرار گرفت و آخرین تغییر در قانون مشروطه در سال 1346 و توسط مجلس موسسان رخ داد. این تغییرات همه در جهت تحکیم شاه و سلطنت او بود و در بازنگری قانون اساسی ولیعهد و مادرش هم میبایست در قانون اساسی مقامی خاص پیدا نمایند و از لحاظ تاجگذاری آنان نیز صاحب تاج شوند.
کانون ترقی «منصور» و تربیت سیاستمداران حامی سلطنت
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 شاه که تا حد زیادی اعتبارش را از دست داده بود، به دنبال تثبیت قدرت بود و تشکیل کانونها و احزاب دولتساخته بخشی از حرکت مشروعیتطلبی او محسوب میشد. در واقع زمانی که دو حزب بر ساخته حکومت یعنی حزب «مردم» و حزب «ملیون» به دلیل تقلبهای انتخاباتی سال 1339 اعتبار خود را از دست داد، شاه به ایجاد کانون سیاسی جدیدی مبادرت ورزید.
«کانون مترقی» در مدت دو سال عمر خود یعنی تا سال 1342 به مرکزی با حدود 200 نفر از صاحبان نفوذ اعم از نمایندگان مجلس، کارمندان عالیرتبه حکومتی، اساتید دانشگاهها و فرزندان خانوادههای متمول که متشکل از تحصیلکردگان غرب که اغلب آنها مصدر کارهای حساس بودند، تبدیل شد و یکی از تربیتشدگان این کانون نیز جواد سعید بود. ریاست این کانون برعهده حسنعلی منصور بود.
«کانون ترقی» محلی برای تربیت سیاستمدارانی بود که وظیفهشان تنها حفظ تاج و تخت تعریف میشد
با این وجود، علیرغم همه تلاش که این گروه در جلب نظر شاه و گروههای سیاسی داشت، مهمترین معضل آنها نداشتن پایگاه اجتماعی بود. از دیگر تربیتشدگان این کانون میتوان به محسن خواجه نوری، فتحالله ستوده، فرخ رو پارسا، سیفالله وحیدنیا و عطالله خسروانی اشاره کرد.
دبیرکلی که تنها 5 روز ریاست حزب را برعهده داشت!
حزب رستاخیز ملت ایران با نام مختصر «حزب رستاخیز» به عنوان تنها حزب فراگیر، به دستور محمدرضاشاه پهلوی در 11 اسفند 1353 خورشیدی تشکیل شد. شاه که پیش از این گفته بود "اگر من دیکتاتور بودم تا پادشاه مشروطه، سعی میکردم مانند هیتلر یا آنچه امروز در کشورهای سوسیالیستی (کمونیستی) میبینید، رهبری یک حزب واحد و مسلط را به دست بگیرم" ناگهان در سال 53 تغییر عقیده داد و حزب ایران نوین و حزب مردم را منحل کرد.
پس از اعلام تشکیل این حزب همه احزاب و سندیکاهای مجاز ایران مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند. در گام بعدی تمام کارمندان دولت مجبور به عضویت در حزب شدند. در سال 1354 دو میلیون و چهارصد هزار نفر و در سال 1355 پنج میلیون و چهارصد هزار نفر را به عضویت کانونهای گوناگون خود پذیرفته بود. با این حال افرادی که عضو حزب بودند، تنها نام خود را در دفاتر حزب وارد کرده بودند و عملاً گامی در جهت اهداف واقعی حزب برنمیداشتند.
البته هیچیک از مخالفان رژیم پهلوی حتی به ظاهر هم درصدد تأیید حزب رستاخیز برنیامدند و 10 روز پس از تشکیل حزب، امام خمینی از نجف در پیامی عضویت در این حزب را حرام اعلام کرده و فرمودند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است. درباره این حزب به اصطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت این عمل با این شکل تحمیلی، مخالف قانون اساسی و موازین بینالمللی است و درهیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد.»
نخستین کنگره حزب رستاخیز ایران که جواد سعید آخرین دبیرکل آن بود
محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» از تشکیل این حزب بعنوان یک اشتباه یاد کرده است. نخستین شورای مرکزی حزب رستاخیز، سهشنبه، دوم خرداد 1357 با پیام شاه و با سخنان جمشید آموزگار، نخستوزیر و دبیرکل حزب رستاخیز آغاز شد. دبیرکل حزب که با نظر محمدرضا پهلوی انتخاب میشد چند بار عوض شد. امیرعباس هویدا از آغاز تأسیس حزب تا کنگره دوم (5 و 6 آبان 1355)، جمشید آموزگار از همین تاریخ تا 17 مرداد 1356، محمد معتضد باهری تا دی 1356، و جمشید آموزگار از این تاریخ تا 6 شهریور 1357 دبیر کل حزب بودند و جواد سعید، آخرین دبیرکل، زمانی به این سمت رسید که حزب جز انحلال راه دیگری پیشرو نداشت و تنها 5 روز دبیرکلی حزب رستاخیز را برعهده گرفت.
عضویت در شورای سلطنت تا ریاست آخرین جلسه مجلس شاهنشاهی
سرنوشت جواد سعید در حکومت پهلوی شبیه به بازیکن فوتبالی بود که تنها در وقت اضافه فرصت بازی در زمین را پیدا میکرد. وی که تنها 5 روز ریاست حزب رستاخیز را برعهده داشت، چند ماه بیشتر نیز بر مسند ریاست مجلس شورای ملی ننشست. این پزشک 55 ساله ساروی به جز آنکه چند سالی به عنوان نایبرئیس مجلس حضور داشت شاید بدشانسترین رئیس مجلس ایران است. ریاست چندماهه او در حالی است که پیش از وی عبدالله ریاضی 15 سال ریاست مجلس شورای ملی را برعهده داشت اما بهدلیل اوجگیری اعتراضات مردمی از سمت خود استعفا داد.
وی عضو شورای سلطنت نیز بود. شورایی که شاه پس از فرار از کشور آن را تشکیل داد تا شاید بتواند سلطنتش را حفظ کند. شورایی که عمر آن با استعفای رئیسش یعنی سیدجلال تهرانی خاتمه یافت و تا بازگشت امام به تهران در 12 بهمن 57 یکی دو جلسه تشکیل شد ولی عملاً به دلیل اختلاف اعضا راه به جایی نبرد.
جواد سعید آنچنان به شاه و سلطنت وابسته بود که تا پای هواپیما برای بدرقه شاه آمد. فرح دیبا همسر شاه در خاطراتش میگوید: "محمدرضا از آن که مجبور به ترک وطن شده بود به شدت متاثر و ناراحت بود. ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که ما در میان بدرقه دکتر شاهپور بختیار (نخست وزیر) دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی) دکتر علی قلی اردلان (وزیر دربار) و فرماندهان عالی رتبه ارتش و گروهی از رجال و شخصیت های مملکتی فرودگاه مهر آباد تهران را ترک گفتیم".
با پیروزی انقلاب و دستگیری عوامل وابسته به رژیم شاهنشاهی، جواد سعید نیز توسط مردم دستگیر و پس از رسیدگی به جرایمش در محاکم انقلابی، در 18 اردیبهشت 1358 اعدام شد تا پرونده ریاست مجلس شورای ملی با مرگ او برای همیشه بسته شود.