این یک واقعیت است که روحانی بخشی از موفقیت خود در انتخابات ریاستجمهوری 92 را مدیون حمایتهای اصلاحطلبانی است که در خشکسالی کاندیدا و چهره، مجبور شدند بر موج او سوار شوند و رأی خود و هوادارانشان را در سبد فردی بریزند که سابقهای اصولگرایی داشت. اصلاحطلبان در آن روزها حاضر به پذیرش ریسکی بزرگ شدند، چراکه تنها کاندیدای خود را به رغم میلش مجبور به کنارهگیری به نفع روحانی کردند تا شاید پیروزی وی بتواند زمینهساز بازگشتشان به بدنه حاکمیت را فراهم کند؛ پیشبینیای که از قضای روزگار درست از آب درآمد و روحانی در آن سال پیروز انتخابات شد که اگر نمیشد شرایط برای اصلاحطلبانی که پس از وقایع سال 88، جزو طردشدگان صحنه سیاسی کشور بودند، بغرنجتر از هر زمان دیگر میشد؛ بغرنج شاید تا حد سرنوشت نهضت آزادی. . . .
اما چرخش روزگار، اینگونه رقم خورد تا روحانی پیروز انتخابات نام بگیرد و آن سرنوشت برای جریان حامیاش شکل نگیرد.
آغاز فشارها به روحانی
درست پس از روزهای پیروزی روحانی بود که فشارهای متعدد این جریان برای گرفتن سهم خود از دولت آغاز شد؛ فشارهایی که روحانی حاضر نبود زیر بار آن برود و علاقه نداشت شعار خود در خصوص دولت اعتدالی را در همان روزهای نخست روی کار آمدنش با چالش مواجه کند، اگرچه در نهایت هسته تصمیمگیر اطراف رئیسجمهور، حاضر به پذیرش بخشی از خواستههای این جریان شدند و تعدادی از کرسیهای دولت را به چهرههای این جریان سپردند.
سهگانه ناکام اصلاحطلبان
اما این پایان خواستههای اصلاحطلبان نبود و آنان در مراحل مختلف خواستههایی جدید را مطرح میکردند؛ خواستههایی که باعث اعتراضهای تلویحی روحانی به این جریان نیز شد و در نهایت این زمینه را فراهم کرد که اصلاحطلبان در مجامع عمومی رسماً رأی روحانی را متعلق به خود بدانند و حتی برخی از آنان نیز تصمیم بگیرند حمایت خود را از وی بازپس بگیرند. اما در این بین اصلاحطلبان سه خواسته اصلی از روحانی داشتند که وی تاکنون هیچ اقدامی در خصوص این سه خواسته انجام نداده و همین موضوع زمینهساز خشم آنان را فراهم آورده است:
خواسته اول موضوع رفع حصر است؛ خواستهای که مانیفست اصلی جریان اصلاحات است و حتی به یک شعار کلیدی در ایام انتخابات ریاستجمهوری و مجلس تبدیل شده بود. اگرچه آنها هیچگاه نخواستند این واقعیت را برای افکار عمومی روشن سازند که پیگیری رفع حصر به هیچ عنوان جزو اختیارات رئیسجمهور نیست اما باید پذیرفت روحانی با نپذیرفتن این خواسته و سردواندن اصلاحطلبان در این حوزه از طریق وعدههای ووعید باعث شده حنای آنان پیش هوادارانشان عملاً رنگی نداشته باشد.
خواسته دوم اصلاحطلبان ریاست عارف بر مجلس بود. این جریان سیاسی به واسطه آنچه فداکاری عارف در انتخابات ریاستجمهوری عنوان میکردند، به دنبال این پروژه بودند که در پناه حمایتهای دولت، عارف را به ریاست مجلس برسانند و یکی از کلیدیترین پستهای کشور را به خود اختصاص دهند اما روحانی در آخرین لحظات با چرخش به نفع رقیب قدرتمند عارف در مجلس، دومین خواسته اساسی اصلاحطلبان را ناکام باقی گذاشت تا چالشی تازه با آنها ایجاد کند.
در نهایت سومین خواسته اصلاحطلبان، موجسواری روی خواستههای مردم با هدف بهبود وضع معیشت پس از برجام بود اما عدمتحقق وعدههای غرب در موضوع برجام باعث شد دولت در موضوع بهبود وضعیت معیشت نیز با اشکالات زیادی مواجه شود و اصلاحطلبان را در انتخابات پیش رو در خصوص این شعار خلع سلاح کند.
اعتراض استراتژیست اصلاحات به روحانی
حال روحانی در حالی دست رد به سینه اصلاحطلبان در مورد این سه خواسته زده که به نظر میرسد، در اردوگاه این جریان، مباحث بر سر خواستن یا نخواستن وی بالا گرفته است. اگرچه به نظر میرسد این جریان حداقل در انتخابات سال 96 هیچ چهره تأثیرگذاری که بتواند پایگاه رأی روحانی را به خود اختصاص دهد، در اختیار ندارد، اما آنها این موضوع را به روحانی یادآور میشوند که حتی اگر در انتخابات پیش رو بار دیگر از وی حمایت کنند، نه به واسطه موفقیتهای وی بلکه به واسطه نداشتن یک آلترناتیو مناسب است؛ موضوعی که میتواند زمینه فشارهای آتی در خصوص پیگیری اهدافشان را فراهم کند. در همین ارتباط روز گذشته محمدرضا تاجیک، استراتژیست ارشد جریان اصلاحات در گفتوگویی با روزنامه شرق عملاً بر این موضوع مهر تأیید زد.
تاجیک در این گفتوگو عنوان کرده است: «بیتردید نمیتوان فرض کرد که قبلاً براساس یک دیالوگ گفتمانی دو جریان به یک اشتراکاتی رسیدند و این اشتراکات باعث ائتلاف آنها شد. نه چنین مجالی بود و نه چنین نشستهایی برقرار شد و نه اینکه اساساً طرف مقابل تصویری از گفتمان خود داشت. این گفتمان زاییده شرایط انتخابات است که بههرحال باید یک جریان برای خود نامی دستوپا میکرد و این نام هم اعتدال انتخاب شد، بنابراین هیچ پروسه و پروژه ائتلافی مبتنی بر اشتراکات گفتمانی وجود نداشته است بلکه در یک شرایط تاریخی بالاخره امر بر این واقع شد که برای ممانعت از یک غیرمشترک این ائتلاف صورت بگیرد و صورت گرفت. این امکانپذیر بود که فردای پس از انتخابات و استقرار دولت، آن نکات سلبی تبدیل به نکات ایجابی بشود اما متأسفانه تلاشی دراینزمینه صورت نگرفت و به اقتضای قدرت و سیاست فاصله در برخی جاها نسبت به جریان اصلاحات زیادتر شد. به نظرم این شرایط، شرایط شکنندهای است. قبلاً هم گفتهام تنها شانس آقای روحانی فقدان آلترناتیو است یا وجود دیگری که جاذبه ایجاد نمیکند بلکه دافعه ایجاد میکند. این مسئله باز ممکن است که در انتخابات آتی اصلاحطلبان را به جریان اعتدالی گره بزند اما معنا و مفهومش این نیست که دقیقاً در دقایق گفتمانی اینها دارای یک فهم و درک هستند و در مشی و منش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارای جغرافیای مشترکی هستند. من چنین فرضی ندارم. اگر بخواهم عریانتر بگویم خیلی جاها بین جریان کارگزاران و جریان اصلاحطلبی اصیل - نه جریان اصلاحطلبی دولتیشده و نه جریانی که حیات و ممات خود را در عرصه قدرت کلان تعریف میکند- جغرافیای متمایز وسیعی وجود دارد و در جاهای مختلف خود را نشان میدهد. با این حال، من معتقد نیستم که به علت وجود این جغرافیا، باید دستها از هم جدا شود.»