این مبارز پیش از انقلاب هنوز نیز خاطرات بسیار زیادی از آن دوران دارد. با اینکه کتاب خاطراتش منتشر شده اما هربار که پیش وی میرویم خاطرات بازگو نشدهای برایمان میگوید. ابتدای خیابان انقلاب اسلامی کوچهای است که در انتهای آن یک ساختمان قدیمی است. بر روی تابلوی قدیمی آن نوشته شده است: سازمان اقتصاد اسلامی. میگوید سازمان به خیابان کریمخان منتقل شده اما ما هنوز در اینجا ماندیم.
عزتالله مطهری یا همان عزت شاهی در سال 1325 در خوانسار به دنیا آمد. کودکی را در خانوادهای فقیر و مذهبی گذراند و بعد از عزیمت به تهران در یک صحافی مشغول به کار شد. وی از طریق رابطه با هیئتهای مؤتلفه فعالیت سیاسی خود را شروع کرد، چند صباحی با سازمان حزبالله همکاری کرد و مدتی هم با سازمان مجاهدین خلق همکاری کرد. او در عملیاتهای بسیاری چون انفجار بمب در هتل عباسی و ترور شعبان جعفری شرکت کرد و بالاخره ساواک او را دستگیر کرد. پس از همکاری وحید افراخته از سران سازمان مجاهدین خلق با رژیم شاه، ساواک به تمامی فعالیتهای او پی میبرد و به زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری منتقل شده و مورد بدترین و سختترین شکنجهها مانند آویزان کردن از نرده، بستن چندماهه به تخت، رفتن به زیر دستگاه آپولو قرار گرفت. در زندان از مجاهدین خلق فاصله گرفت و از آن زمان تا پیروزی انقلاب بهعنوان یک مبارز مسلمان شناخته میشد.
با پیروزی انقلاب ایران (1357) در 22 بهمن 1357 به عضویت در کمیته انقلاب اسلامی در آمد اما پس از چندی از کار در کمیته کنارهگیری کرد و از آن زمان به بعد هیچ مسئولیت دولتی نداشته است. وی هم اکنون در سازمان اقتصاد اسلامی مشغول به کار است.
عزتشاهی در گفتوگویی به دیدار خود با رهبر معظم انقلاب اشاره میکند که ایشان به تمجید کتاب خطرات وی پرداخته و آن را به شهری تشبیه کردهاند که هم اینک از زیر آوار بیرون آمده و مردم متوجه آن شدهاند. به گفته عزتشاهی، رهبر انقلاب در این دیدار گفتهاند که من بخشهایی از این کتاب را چند مرتبه مطالعه کردهام.
متن پیشرو مصاحبه با عزت شاهی است:
** دیدگاه غربی سران جبهه ملی موجب کناره گیری آیت الله طالقانی از آنها شد
عزت شاهی در مورد شخصیت آیتالله طالقانی و مبارزات وی گفت: آقای طالقانی از یک شخصیت محترم سیاسی برخوردار بود. از آنجا که پدر ایشان روحانی بود، او در کنار پدرش در طالقان و تهران تحصیل کرده بود اما مثل سایرین نبود که سالها در قم بوده باشد و درس بخواند. شخصیت سیاسی آقای طالقانی از شخصیت فقهی ایشان قویتر و نسبت به روحانیت و اشخاص سیاسی با قدرتتر و با شهامتتر بود.
عزت شاهی با اشاره به شروع مبارزات آیتالله طالقانی در سال های 32، یادآور شد: مرحوم طالقانی با فداییان اسلام ارتباط داشتند و از همان زمان بود که مبارزات ایشان شروع شد. ایشان در مورد مسئله فلسطین خیلی فعال بودند و از این موضوع حمایت میکردند. همچنین یکی از اعضای کنگرهای بود که فلسطینیها تأسیس کرده بودند. آقای طالقانی به عنوان یک فرد سیاسی از آن زمان مطرح بود و بعد هم در جبهه ملی مشارکت میکردند اما بعد از مدتی هم از جبهه ملی خارج شد و نهضت آزادی را تشکیل دادند.
این مبارز پیش از انقلاب با بیان اینکه اعضای جبهه ملی دارای گرایش مذهبی نبودند و دیدگاههای غربی داشتند و در بعضی موارد با آیتالله طالقانی اختلاف نظر داشتند، گفت: مرحوم طالقانی در سالهای 39 یا 38 از این جبهه جدا شدند و بعدتر به همراه آقایان مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر شیبانی نهضت آزادی را تشکیل دادند. حنیف نژاد و ناصر صادق جزء نهضت آزادی بودند و بعد به مجاهدین خلق پیوستند. بعد از سال 42 و قیام 15 خرداد، مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان دستگیر شدند. پس از آن هم مسئله تبعید امام خمینی(ره) پیش آمد و به این علت مبارزات سیاسی کمرنگتر شد وکسی نبود این مسیر را ادامه دهد و از آن طرف هم عدهای به این نتیجه رسیدند که کار سیاسی علنی فایدهای ندارد و باید به سمت براندازی رژیم پیش رفت.
عزت شاهی با بیان اینکه از سال 42 به بعد شدت محکومیتها افزایش پیدا کرد و رژیم به این نتیجه رسید که مجازاتها را افزایش بدهد، گفت: اعدام شهدای مؤتلفه و مسائل روی داده در آن زمان، جوی را پدید آورد تا کسی به دنبال مبارزه نرود؛ مخصوصاً که رهبر نهضت هم در کشور حضور نداشتند و روحانیت هم کنار رفت و روشن فکران هم دخالت نمیکردند. بچههای مذهبی هم در زندان بودند و زمانی که آزاد شدند، فعالیتهای خود را در کارهای عام المنفعه، مدرسه سازی، کارهای فرهنگی و کارهای خیر ادامه دادند و در کارهای مسلحانه وارد نشدند. لذا نسل جوانی که خواستار مبارزه بود در این فکر افتاد که باید کار مسلحانه انجام داد.
عزت شاهی درباره تفکرات بنیانگذاران سازمان، اظهار کرد: بچههای نهضت آزادی با رؤسای نهضت اختلاف پیدا کردند و از آنها جدا شدند. زمانی که از زندان آزاد شدند شروع به فعالیت و عضوگیری با افکار چپ و البته مذهبی وارد جریان شدند. این افراد در سال 50، برای خود اسمی تعیین کردند به نام مجاهدین خلق. دیدگاههای اقتصادی آنها سوسیالیسم بود و دیدگاههایی هم نسبت به امام زمان(عج) و در مورد خمس داشتند که با عقاید علما جور در نمیآمد.
** شخصیت شناخته شده آیت الله طالقانی در جهان، مانع شکنجه ایشان در زندان شد
وی درباره همراهی مرحوم طالقانی با مجاهدین خلق گفت: ایشان در رابطه با مبارزات مسلحانه نه دیدگاه نفی داشت و نه تأیید. حتی حضرت امام هم در این مسئله چیز خاصی نگفته بودند. آقای طالقانی فقط این افراد را همراهی میکرد و دیدگاه آنها را قبول نداشتند. البته آنها هم عقاید اصلی خود را به آیتالله طالقانی نگفته بودند. ایشان چندین نوبت دستگیر شد، بعضی از اوقات محکومیتهای پایینی داشت و بعضی اوقات هم 7 یا 8 سال زندانی می شد. برخورد ایشان از نظر سیاسی با رژیم شاه خوب و قاطع بود.
وی افزود: البته لازم است بگویم که ایشان هرگز توهین یا شکنجه نشدند و دلیل این موضوع این بود که ایشان به عنوان رجل سیاسی شناخته میشد. چراکه اگر ایشان را شکنجه میکردند مسائل سیاسی و حقوق بشر پیش میآید. آیتالله طالقانی یک چهره شناخته شده جهانی داشت و بارها به کشورهای اسلامی سفر کرده بود. آقایان دیگر مثل آقای منتظری و آقای مهدویکنی و امثال این آقایان اجازه نداشتند با لباس روحانیت بگردند ولی آقای طالقانی هم در مراحل بازجویی و هم زندان، عبا و عمامه و نعلین داشتند و اجازه ملاقات به ایشان داده میشد.
** برای جوانان بسیار ارزش قائل بود/ در زندان حتی کمونیستها نیز به وی احترام میگذاشتند
عزت شاهی با بیان اینکه مجاهدین خلق میخواستند از آیتالله طالقانی سوء استفاده کنند و شایعه میکردند که ایشان را چند بار شکنجه کردهاند، تصریح کرد: متأسفانه حرفهای زشتی هم در مورد برخی نزدیکان ایشان و شکنجه آنها پخش شد که واقعاً شرم آور است. خوشبختانه در یکی از سالگردهای اخیر ایشان، مصاحبهای از وی در صدا و سیما پخش شد که خود آقای طالقانی اعلام کردند من را در زندان شکنجه نکردند و بیان میکرد که حتی به بنده توهین هم نکردند و من از شکنجه دیگران ناراحت بودم.
وی افزود: افراد زندانی هم کوچکترین بیاحترامی به ایشان نکردند. موقعیت ایشان در زندان بهگونهای بود که بچههای مذهبی و غیرمذهبی و حتی کمونیستها به ایشان احترام میگذاشتند. ایشان یک روحیه خوبی داشتند و خیلی برای جوانها ارزش قائل بودند و بیشتر وقت خود را به جوانان میداد.
عضو کمیته انقلاب اسلامی درباره ربوده شدن پسر آیتالله طالقانی و عزیمت ایشان از تهران، اظهار کرد: کمیتهای فرعی اوایل انقلاب شکل گرفت که از افراد این کمیته آقای غرضی و صباغیان بودند. اعضای این کمیته پسر ایشان را گرفتند. البته دادستانی و کمیته انقلاب نقشی نداشت بلکه غرضی وی را دستگیر کرد. دلیل دستگیری هم برای ما معلوم نیست. بعد از دستگیری مجتبی طالقانی، آیتالله طالقانی ناراحت شدند و به شمال رفتند. مجاهدین خلق از این موقعیت سوءاستفاده کرده و شروع به تبلیغ کردند که آقای طالقانی از تهران قهر کرده است. بعضی از شهرها و تهران هم التهاب پیدا کرد چراکه گفتند آیتالله طالقانی به نشانه اعتراض تهران را ترک کرده است.
وی در همین زمینه افزود: مرحوم امام، سید احمد آقا و آقای چهپور که از بستگان آقای طالقانی بود را به شمال فرستادند تا ایشان را برگردانند. آقای طالقانی از شمال به قم رفتند. گویا در دیدار با حضرت امام (ره)، ایشان به آقای طالقانی متذکر شدند که اینها (مجاهدین خلق) از شما سوءاستفاده میکنند. آیتالله طالقانی هم بعد از این دیدار اعلام کردند که سوءتفاهمی نبوده و دفاتر ایشان باز است.
** آیت الله طالقانی در آخرین نماز جمعه مجاهدین خلق را «جوجه کمونیست» خطاب کرد
این مبارز قبل از انقلاب به آخرین خطبههای نماز جمعه آیتالله طالقانی و انتقادات ایشان به کمونیستها و مجاهدین خلق اشاره کرد و گفت: در آخرین خطبه نماز جمعه، ایشان به انتقاد از رفتار کمونیستها پرداختند و گفتند اگر دست از کارهایتان برندارید، افشاگری میکنم. حتی مجاهدین خلق را «جوجه کمونیست» خطاب کردند. بعد از این نماز جمعه روابط ایشان با مجاهدین خلق به هم خورد و متأسفانه به نماز جمعه بعدی نرسیدند و از دنیا رفتند.
عزت شاهی بابیان اینکه شب نوزده شهریور پنجاه و هشت، بعد از دیدار ایشان با سفیر شوروی، حال آقای طالقانی به هم میخورد و برق منزل ایشان قطع میشود، گفت: ایشان دیر به بیمارستان رسیدند و متأسفانه در همان شب فوت کردند.
وی درباره پیام امام بعد از وفات آیتالله طالقانی نیز خاطرنشان کرد: مرحوم امام به آقای طالقانی علاقه زیادی داشتند. بعد از وفات ایشان، حضرت امام از آیتالله طالقانی به عنوان «ابوذر» یاد کردند گفتند: «طالقانی به منزله ابوذر بود». این پیام امام مانع از این شد تا مجاهدین خلق بخواهند با فوت مرحوم طالقانی وی را به نفع خود مصادره کنند و او را در مقابل امام و انقلاب قرار دهند.