مسئلهی مورد بررسی ما در این گزارش اما ادعای برائت اصحاب فتنه 88 از آمریکا و دیگر اربابان خود است. موضعگیری های حق به جانب و ظاهراً دلسوزانه سران اصلی فتنه از همان روزهای ابتدایی پس از 22 خرداد 88، باعث شد تا یک ابهام عمومی در فضای جامعه شکل بگیرد و دقیقاً همین مسئله بود که باعث می شد حوادث سال 88، فتنه نام بگیرند. حالا با گذشت 7 سال از آن زمان اما رسوایی سران فتنه در وابستگی به آمریکا بیشتر از پیش آشکار شده است. همان ها که علیرغم تمکین نکردن به روندهای قانونی کشور، تقریباً در تمامی موضعگیری ها و بیانیه های خود، با قرار دادن خود در جایگاهِ یک دوست دلسوز برای نظام!، تاکید می کردند که دامن زدن به خشونت، در راستای اهداف متعالی نظام نیست!
مثلاً سیدمحمد خاتمی از سران اصلی این جریان، در متن بیانیه خود در 31 خرداد ماه سال 1388 می نویسد:« باید حق مردم را پاس داشت و در عین تدبیر در برابر هرگونه تشنج، تشنج آفرینی و ناامنی، باید از شیوه های پرهزینه و زیانبار برای نظام و مردم از جمله مقابلهی نظامی و خشونت فاصله گرفت و همگان در جهت ترمیم اعتماد عمومی که پشتوانه اصلی نظام و کشور است برآییم و حرکت کنیم.» خاتمی این بیانیه را در اعتراض به برخورد خشن نیروهای انتظامی با راهپیمایی مردم در روز سی ام خرداد منتشر کرده بود. این در حالی بود که هم او و مجمع روحانیون مبارز، پیش از این و با وجود اطلاع از نماز جمعه رهبر نظام! در روز 29 خرداد، درخواست خود برای برگزاری این راهپیمایی را به وزارت کشور ارائه داده بودند. این مسئله به خوبی عمق دلسوزی آنها را برای نظام! نشان می داد. وزارت کشور البته به درخواست راهپیمایی آنان جواب رد داد، با این حال مجمع روحانیون مبارز، بیانیه ای مبنی بر لغو راهپیمایی مذکور صادر نکرد!
در نتیجه، روز سی ام خرداد ماه 88، بخشی از مردم در خیابان های تهران حاضر شده با نیروهای انتظامی به زد و خورد پرداختند. حاصل این تقابل، کشته شدن 10 نفر از شهروندان و نیروهای انتظامی بود. خاتمی اما یک روز بعد از همین ماجرا، با صدور بیانیه پیش گفته، برای نظام دلسوزی کرد! قرآن بر نیزه کردن های سران فتنه در آن مقطع البته بی جواب نماند. اگرچه این جواب ها، چنان که باید نبود و بسیاری راه سکوت را برگزیدند! یکی از تیزبینانه ترین واکنش ها در آن مقطع، مربوط به استاد حیدر رحیم پور ازغدی بود. ازغدی در متن گفتگویی در همین زمینه، اظهار داشت: «به آقای خاتمی و مجمع روحانیون ایشان، که پرچم مذهبی در برابر ولایت فقیه بالا بردهاند و بیانیههای عملیاتی و خیابانی را حتی پس از سخنرانی تاریخی حضرت آیتالله خامنهای، یک به یک صادر میکنند و مردم را به شورش فرا میخوانند، عرض میکنم که فریب سابقه و نام و عنوانها را نخورید و ناخواسته در کنار آمریکا و متحدانش انتخابات را تخریب نکنید که این آغاز استبداد است.»
حالا با گذشت 7 سال از آن زمان، مسئله همدست بودن سران فتنه با آمریکا و غرب، همانقدر واضح است که رسوایی سندسازی بی بی سی در نظر امثال مهاجرانی و ابراهیم یزدی! حجم مستندات اثبات کننده ی این ادعا به حدی است که برای بازگویی بخشی از آنها نیز، حتماً باید در اندیشه نوشتن کتابی جداگانه بود. به عنوان مثال، مرداد ماه سال گذشته، مایکل لدین مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و دستیار رامسفلد وزیر دفاع اسبق آمریکا طی یادداشتی در نشریه فوربس متن نامه ی مفصل سران فتنه به هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا را منتشر کرده است. بنابر ادعای لدین این نامه در پاسخ به دو سؤال طرف امریکایی نوشته شده که از جریان فتنه خواسته بودند روشن کند دقیقا برای دفاع از فتنه 88 چه باید بکنند و چه نباید بکنند. در بخشی از این نامه ی خیانت آمیز می خوانیم:« باور داشته باشیم جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه از دستیابی به بمب اتمی منصرف نشده، شبکه ترور خود را غیر فعال نساخته و از این ابزارها برای حفظ قدرت و افزایش سرمایه و توان مالی و اقتصادی، بهره میجوید»
در بخش پایانی این نامه خیانت آلود نیز آمده است:«هم اکنون جامعه آزاد بینالمللی باید افکار خود را درباره ایران اصلاح کند. شاید آینده برای اصلاح چنین اندیشهای بسیار دیر باشد. آیا مردم شجاع ایران پاداش کوشش و تلاش خود را گرفته و کشورهای غربی به تحقق صلح در سرتاسر جهان کمک خواهند کرد؟» انتشار چنین اسناد قابل تامل و محرمانه ای توسط عناصر دولتی آمریکا، تنها می تواند یک معنا داشته باشد و آن؛ چیزی جز پایان یافتن تاریخ مصرف جنبش سبز در نظر آنها نیست. این یعنی آنکه مع الاسف، تمامی تلاش های چندساله و قرآن بر نیزه کردن های امثال جناب خاتمی پس از سال 88، نتوانسته اربابان غربی اصحاب فتنه را در زمینه قدرتمند بودن آنها در فضای داخلی ایران اقناع کند. بر همین اساس، آنها تصمیم گرفته اند با انتشار این اسناد، به قولِ خودشان، حداقل تعهد خود نسبت به دفاع از دموکراسی را به دیگران نشان دهند!
تعهد عمیق آمریکا به دفاع از دموکراسی را البته افکار عمومی دنیا پیش از این نیز در کشورهایی چون عراق، افغانستان، سوریه، لیبی، مصر، تونس، و حتی عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس دیده اند، با این حال آنها بر انتشار این اسناد محرمانه اصرار داشته اند! واقعیت دیگری که راهبردی بودن این تصمیم-آشکار کردن حمایت از سران فتنه 88- در مجموعه ی تصمیم گیر نظام سیاسی ایالات متحده را اثبات می کند، اشاره های صریح هیلاری کلینتون به حمایت های آمریکا از جنبش سبز در متن کتاب خاطرات خود است. متن خاطرات کلینتون به صورت قابل تاملی با محتوای نامه سران فتنه به او- که از سوی لدین منتشر شده است- مطابقت دارد. حال باید از امثال جناب خاتمی و دیگر همرزمان او در جبهه آمریکا پرسید که چگونه هنوز هم از راه باطل خود در مبارزه با نظام مظلوم جمهوری اسلامی بازنگشته اید؟! آیا به راستی از شهدای انقلاب خجالت نمی کشید؟! بگذریم...
هیلاری کلینتون در خاطرات خود، سردرگمی اولیه دولت آمریکا در خصوص نحوه کمک به فتنه سبز را چنین آورده است: «رابط هایمان در ایران ما را ترغیب کردند تا حد امکان در این زمینه سکوت کنیم... با این حال، وسوسه شدیدی برای ایستادگی و اعلام حمایتمان از ملت ایران و ابراز انزجار از شیوه های رژیم وجود داشت. این نقشی بود که مناسب آمریکا و همگام با ارزش های دموکراتیک این کشور بود.» بعداً سران فتنه با نگارش نامه ای مفصل، به این ابهام ایالات متحده پایان می دهند. با این حال، کلینتون در مورد تصمیم اولیه آمریکا در خصوص نحوه کمک به فتنه 88 چنین نوشته است:«رابط هایمان نگران بودند که اگر آمریکا در حمایت از معترضان سخنی بگوید و یا اینکه سعی کنیم در امور مداخله کنیم، این مسئله سبب شود رژیم ایران اعتراض ها را تحت عنوان توطئه خارجی بی اعتبار کند. رئیس جمهور پس از گوش سپاری به همه این بحث ها و مناظرات از روی اکراه تصمیم گرفت بهتر است با وارد نکردن آمریکا در میانه بحران، مطابق آرمان های ملت ایران عمل کنیم. این یک تصمیم تاکتیکی دشوار بود که با دید باز گرفته شد.»
کلینتون در بخش دیگری از همین کتاب می نویسد:« در پشت صحنه، گروه من در وزارت خارجه به طور مداوم با فعالان در ایران در ارتباط بودند و برای جلوگیری از تعطیل شدن توئیتر، به طور فوریتی مداخله کردند؛ قطع شدن توئیتر به معنای از بین رفتن یکی از وسایل اصلی ارتباطی معترضان بود.» مع الوصف، با وجود انجام همه هماهنگی ها در بالاترین سطوح ممکن، فتنه 88 به شکست بزرگی برای آمریکا و مزدورانش در جنبش سبز منجر می شود. عمق این شکست به حدی است که اولاً مجموعه تصمیم گیر در نظام سیاسی آمریکا را به نتیجه ی بی مصرف بودن جنبش سبز و در نتیجه اعلام وابستگی آن به غرب می رساند. در نتیجه ی این رویکرد، آنها ترجیح می دهند بدون محافظه کاری از کمک های خود به سران فتنه، پرده بردای نمایند. با تفحص در لابلای خاطرات شخص هیلاری کلینتون اما می توان به واقعیت های دیگری نیز در همین زمینه دست یافت.
واقعیت دومی که عمق شکست آمریکا و فتنه گران را نشان می دهد اما چیزی جز گیج بودن هیلاری کلینتون در مواجهه با آنچه رخ داده است، نیست! آنچنان که وی در بخش دیگری از خاطرات خود در همین زمینه می نویسد:«اگر به گذشته بنگریم، مطمئن نیستم که خودداری ما از اقدام، انتخابی درست بوده باشد!» کلینتون سپس ادامه می دهد:«پیام های معترضانه آمریکا احتمالا تغییری در نتیجه ایجاد نمی کرد و حتی ممکن بود آن را تسریع کند؛ اما اکنون دیگر هیچگاه نمی فهمیم که در آن زمان توانایی ایجاد تغییر را داشتیم یا نه؟! من متاسفم که در آن زمان اعتراض خود را شدید تر اعلام نکردیم و دیگر کشور ها را (به اعتراض) ترغیب نکردیم.» بر اساس مستنداتی که در همین مجال اندک به آن اشاره شد، برائت جستن امثال خاتمی و دیگر همکاران فتنه گر او از همکاری با آمریکا، همانقدر مضحک است که بخواهیم ماست را سیاه تصور کنیم! همین.