در آستانه‌ی سفر نخست وزیر هند به ایران، که با توجه به تحولات منطقه‌ای و بین المللی رویدادی مهم ارزیابی می‌شود، رسانه‌ها و منابع مختلف این سفر را از ابعاد سیاسی و اقتصادی مورد توجه قرار داده‌اند و بر ضرورت تحکیم و تقویت پیوندهای سیاسی اقتصادی تاکید داشته‌اند. در این میان، توجه به ارتباطات فرهنگی ایران و هند تا حد زیادی مغفول واقع شده است. در صورتیکه بدون اغراق عنصر فرهنگ اصلی‌ترین و کلیدی ترین مولفه در تداوم و پیوستگی و ارتباط میان ایران و هند در طول تاریخ چندین هزار ساله بوده است. با توجه به نقش محوری فرهنگ در روابط دو کشور، در این مختصر گوشه‌ای از روابط فرهنگی ایران و هند و اشتراکات فرهنگی میان آنها مورد بحث قرار گرفته است.

روابط فرهنگی ایران و هند، موضوعی است که قدمتی ریشه دار در تاریخ دو ملت دارد و ابتکاری مربوط به دوران جدید نمی‌باشد. هزاران سال است که ملت ایران و هند، پیوستگی‌ها و وابستگی‌های اخلاقی و معنوی فراوان داشته که مظاهر آن در فرهنگ، هنر (اعم از ادبیات، شعر، موسیقی و...) و دانش‌های مختلف متجلی شده است. دیرینه و قدمت روابط فرهنگی ایران و هند، سخن گفتن از آن را دشوار می‌سازد، زیرا آنقدر پیوستگی‌ها و ابعاد این روابط عمیق و گسترده است که نمی‌توان با مقدمه‌ای اجمالی به ابعاد و زوایای آن پرداخت. از همین رو این مجال مختصر در حکم فتح باب و گوشه‌ی چشمی به این بحر ژرفناک است که با وام‌گیری از نظرات ادیبان و صاحبنظران حوزه‌ی شبه قاره نگاشته شده است. بی مناسبت نیست که بحث را با این سخن نهرو آغاز کنیم:

"شک دارم که‌ در ایـن جـهان پهـناور دو کشور دیگر، تماسهای تاریخی نزدیک و مـمتدی مـانند‌ ایـران‌ و هند با هم داشته باشند" .

 

فراز و فرودهای سیاسی، اجتماعی در طول تاریخ نتوانسته این دو ملت را از هم جدا سازد و بدون تردید، عنصر "فرهنگ" قوام بخش این روابط در سطوح مختلف بوده است. بحث از اهمیت روابط فرهنگی ایران و هند، موضوعی محدود و منحصر به تاریخ و اسطوره نیست؛ بلکه نمودی عینی و ملموس در روابط امروز میان دو ملت دارد. روابطی که قدمت آن به هزاران سال پیش می‌رسد و اکنون نیز تلاشی در جریان است تا آرزوهایی مشترک برای آینده‌ای روشن محقق گردد.

پژوهشهای مختلف درارتباط با روابط فرهنگی ایران و هند، (از منظری بومی) دو دوره‌ی پیش از ورود اسلام و پس از ورود اسلام، به عنوان شاخص تقسیم بندی در نظر گرفته‌اند که بر همین مبنا بحث را ادامه خواهیم داد.

براساس شواهد تاریخی، ایران و هند حتی پیش از ورود اقوام آریایی و شکل گیری تمدن آریایی با هم در ارتباط بوده‌اند و پس از ورود مهاجران آریایی نیز روابط متقابل و تاثیرگذاری داشته‌اند. به عبارتی کمتر قومی به اندازه‌ی ایرانیان و هندیان به یکدیگر نزدیک بوده‌اند و پژوهشگران معتقدند این دو قوم مدت درازی با هم زیسته و سپس از هم جدا شده‌اند، اما با این حال، هیچگاه گسست و انقطاع کامل اتفاق نیفتاده است. قرینه‌های اساطیری بسیاری بر اثبات این مدعا حکایت دارند. به عنوان مثال در حماسه‌ها و اساطیر ایران و هند، شخصیت‌ها و قهرمانان مشترک و همنام (البته گاه با سرنوشت‌های متفاوت) وجود دارند که از جمله‌ی آنها جمشید (پادشاه اساطیری ایران و هند) قابل ذکر است که نام او را هم در مهابهارت و نیز در اوستا می‌یابیم و نه تنها نام، بلکه نسب وی نیز در دو منبع هندی و ایرانی یکی است.

زبانهای باستانی ایران و هند، یعنی اوستایی و سانسکریت، آنچنان به هم نزدیکند که محققان توانسته‌اند از زبان‌ سانسکریت (که تمام دسـتور واژگـان و حتی معانی و بیان و علوم ادبی آن‌ برجای‌ مانده‌ است) در‌ تدوین دستور زبان‌های اوستایی و فارسی باستان بهره‌ی فراوان‌ برگیرند و ریشه‌ی بسیاری از کلمات و تعبیرات را که در دو زبان باستانی ایران-خاصّه فارسی باستان- برجای مانده از روی‌ سـانسکریت‌ بـه‌ دسـت آورند.  این شباهت زیاد می‌تواند دلیلی بر تایید این فرضیه باشد که "زبان سانسکریت و اوستا از یک منشأ اصلی سرچشمه گرفته‌اند‍". میان منابع مقدس نیز شباهتهای زیادی وجود دارد، کـهن‌ترین متن مقدس هندوان "وداها" (که‌ قدمت آن به 1500 سال پیش از میلاد میرسد) بـا "اوسـتا" شباهت فوق‌ العاده‌ ای دارد یا در مورد شباهت اسامی خدایان و اسـاطیر در "ریگ‌ودا" و "اوستا". به عنوان نمونه "میترا"ی "ریگ‌ودا" همان "میسرا"ی اوستاست؛ یا اسطوره‌ی‌ "یم‌" "ریگ‌ودا‌" که در اوستا "ییم‌" آمده است (و سپس در فارسی نوین به جم‌ تبدیل شده است).

اما در دوره ی پس از اسلام، میراث فرهنگی مشترک ایران و هند ضمن تاثیر پذیری از فرهنگ اسلامی، به طرق مختلف و در زمینه های متنوع وارد فرهنگ اسلامی شده  و ضمن تاثیر پذیری،  بر آن تاثیرگذار نیز بوده اند. در مورد ورود اسلام به هند اقوال مختلفی وجود دارد که از جمله، برخی آشنایی هندیان با اسلام را از همان زمان پیامبر(ص) می دانند. در هر حال در قرن چهارم با ظهور غزنویان در ایالت سند و سپس با حکومت غوریان (612 ـ 543)، سلاطین دهلی (962 ـ 602) و خصوصا بابریان (1275 ـ 932) این روابط متقابل شکل متفاوتی به خود می گیرد و از این تاریخ می‌توان از تاثیرات مشهود فرهنگی -ایران و اسلام و هند- صحبت به میان آورد.

از لشکرکشی‌های مکرر محمود غزنوی به هند،که نخستین آن‌ به‌ سال‌ 392 آخرینش در دهم شعبان 416 اتـفاق افـتاد تا سال‌ 1274 که هند رسما به تصرف انگلیسی‌ها درآمد، سلسله های ایرانی فارسی زبان به سلطنت رسیدند و زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و زبان اهل علم و فرهنگ و ادب غالب گردید. دانـشمندان و نویسندگان و لشکریان و شاعران و دولتمندان‌ این سامان همه به زبان فارسی‌ می‌نوشتند‌ و سخن می‌گفتند. بومیان‌ هند نیز به آموختن زبان فارسی رغبت‌ نشان‌ می‌دادند و در نتیجه این‌ زبان و به تبع آن فرهنگ ایرانی و اسلامی تقریبا در تـمام زمـینه‌ها و جـوامع هندی‌ نفوذی‌ کامل‌ و فراگیر یـافت، تا بـدان پایـه که نهال برومند زبان  و فرهنگ فارسی در‌ این سرزمین کم‌کم به درختی کهنسال و قوی مبدل شد و ریشه دوانید و اگر روزی مهمانی تازه وارد‌ و غریب‌ می‌نمود، رفته‌ رفته جـواز اقـامت گـرفت و صاحب‌خانه شد. مهاجرت دانشمندان و هنرمندان ایرانی به دیار هـند کـه از قـرن‌ پنجم‌ و پیش از روزگار ابوریحان بیرونی آغاز شده بود، سبب رواج‌ زبان فـارسی و فرهنگ ایرانی و اسلامی‌ در‌ خطه‌ی هندوستان شد و این‌ مهاجرت‌های فردی وگروهی با حمله مغولان به ایران و کشتار بی‌رحمانه‌ و جنگ و خونریزی‌های آنـان و ویـرانی مـراکز علمی‌مانند نظامیه‌ها و خانقاه‌ها و مساجد و غیره‌ فزونی‌ گرفت و فتنه‌ها و آشوبگری‌ها و ویرانگری‌های مغولان،بسیاری از عـلما و مشایخ‌ صوفیه و شـعرا و نویسندگان‌ و دیگر هنرمندان وگروه‌های جامعه آن‌ روزگار ایران را رهسپار هند کرد و باعث‌ شد‌ زبان فارسی‌ و فرهنگ ایرانی در سده‌های هـفتم و هـشتم در خـطه ی هند رواج کامل یابد. این روند و دادوستدهای زبانی و فرهنگی و سیاسی‌ در مـیان مـردمان این‌ دو‌ سرزمین تا هنگامی که سرزمین هند به دست دولت استعمارگر بریتانیا‌ افتاد،‌ پیوسته برقرار بود. به تدریج و در ظرف‌ مدت‌ یک قرن، زبان انگلیسی قهرا جای زبان فـارسی ‌ ‌را گـرفت و این میراث مشترک و ارجمند‌ هند‌ و ایران،که قرون متمادی  همواره و پیوسته،پیونددهنده‌ و واسـطهء تـفاهم ایـن دو ملت بزرگ‌ بود،به‌ انزوار رانده شد و با هزار افسوس و دریغ تقریبا از‌ رونق‌ افتاد.

با ورود دولت بریتانیا و تلاش آن برای گسستن این پیوندها – که یکی از مظاهر آن حذف زبان فارسی از دستگاه اداری و دولتی هند بود- هر چند که توقف‌هایی بوجود آمد، اما همچنان  ارتباطات فرهنگی برقرار ماند. پس از خروج بریتانیا از هند که در سرگذشت ممتد هند وقفه ای نامطبوع محسوب می شد، هند دوباره خود را بازیافت و در کنار آن نیز پیوندهای فرهنگی ایران و هند -با پشتوانه سیاسی و رسمی- مجددا برقرار گردید. البته در تاریخ میان دو ملت علیرغم فراز و نشیب‌های سیاسی و تحولات اجتماعی مختلف، هیچگاه انقطاعی در ارتباطات فرهنگی رخ نداده و این ارتباطات در یک سیر مستمر و پیوسته در جریان بوده است. حوزه‌های اصلی ارتباط فرهنگی ایران و هند حول محورهای ذیل است که در ادامه به صورت اجمالی به آنها پرداخته شده است:

حوزه زبان فارسی

همانطور که پیش از این ذکر شد زبان فارسی بیش از هفتصد سال بر تارک اندیشه، سیاست، اقتصاد و فرهنگ مردم هند می‌درخشیده به گونه ای که بخش مهمی از آثار مهم فرهنگی، مذهبی سیاسی و ادبی و حتی احکام قضایی به زبان فارسی نوشته می شد. هم اکنون نسخ خطی گرانبهایی در کتابخانه های هند وجود دارد و برخی معتقدند تعداد نسخ خطی به زبان فارسی، در هند بیش از ایران است. کتابخانه های  رامپور، آصفیه، راجه محمودآباد، صولت، امیرالدوله و مرشدآباد تنها بخشی از مراکزی هستند که نسخ خطی ارزشمندی را در خود جای داده اند. علاوه بر این بیش از سی مرکز دانشگاهی دارای بخش‌های زبان فارسی هستند که در مقاطع مختلف به آموزش و تدریس زبان فارسی می پردازند.

هم اکنون علاوه بر دانشجویانی که به فرهنگ و ادب فارسی علاقه دارند، دانشجویان رشته‌ی تاریخ نیز علاقه ی زیادی به فراگیری زبان فارسی نشان می دهند زیرا بخش عمده‌ای از تاریخ هند به زبان فارسی نگاشته شده و برای درک تاریخ هند باید به فارسی نیز تسلط داشت و این خود نمونه ی کوچکی از درهم تنیدگی زبان و فرهنگ ایران و هند می‌باشد. نظر به اهمیت زبان فارسی در هند، رییس جمهور این کشور به کسانی که "در جهت توسعه و ترویج زبان های فرهنگی (فارسی و سانسکریت و پالی) تلاش کنند" جوایزی را اعطا می‌نماید. مراکز فرهنگی ایران در دهلی و بمبئی نیز از موسساتی که به برگزاری دوره های آموزش زبان فارسی تمایل دارند، حمایت مادی و معنوی می‌کنند و مرکز تحقیقات فارسی دهلی (وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) ضمن برگزاری محافل ادبی، پژوهشهای مهمی را در زمینه زبان فارسی در هند انجام می دهد. علاوه بر این مراکز دیگری نیز در هند –نظیر ایران سوسایتی در کلکته با بیش از هفتاد سال سابقه-وجود دارند که به صورت غیردولتی و توسط علاقه مندان به فرهنگ و هنر ایران اداره می شوند که این مطلب به خوبی گویای نفوذ فرهنگ ایران و زبان فارسی در میان مردم هند است.

مسلمانان هند

مسلمانان هند با جمعیتی حدود 170 تا 180 میلیون نفر (14.8 درصد جمعیت کل هند)، بزرگترین اقلیت این کشور محسوب می‌شوند و حدود 11 درصد جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می‌دهند.  آنان در عین پایبندی به عقاید و باورهایشان -برخلاف تبلیغات برخی گروههای افراطی،- هند را وطن خود می دانند و به آن وفادارند. مسلمانان هند به واسطه ی نفوذ عرفا و تعالیم صوفیانه تمایلات افراطی و خشونت طلبانه نداشته و مشی معتدل و میانه رو دارند. از همین رو جریانات افراطی وهابیت نتوانسته اند نفوذ چندانی در میان مسلمانان هند داشته باشند. البته این نکته لازم به ذکر است که به استناد گزارش کمیته دولتی ساچر-(کمیته بررسی وضعیت اقلیت‌های مسلمان، سیک، جین، زرتشتی)- در بدترین وضعیت اقتصادی، آموزشی و رفاهی و فرهنگی به سر می‌برند و دولت هند گام‌هایی را برای بهبود این وضعیت آغاز نموده است که مسیری طولانی و دشوار در پیش دارد. شیعیان نیز با جمعیتی حدود 30 تا 50 میلیون (در این زمینه آمار دقیق و قطعی وجود ندارد) اقلیتی در میان مسلمانان اهل سنت به شمار می‌روند و اصطلاح "اقلیتِ در اقلیت" خود گویای وضعیت آنان می‌باشد. مسلمانان و شیعیان هند براساس پیوندهای دینی و فرهنگی به جمهوری اسلامی ایران علاقمند بوده و روابط خوبی با ایران دارند.

روابط رسمی فرهنگی

اولین قرارداد رسمی فرهنگی بین دو کشور به سال 1335 ش باز می گردد. این قرارداد فرهنگی در یک مقدمه و چهارده بند توسط علی اصغر حکمت، سفیر ایران در هند و مولانا ابوالکلام آزاد، وزیر فرهنگ هند در دهلی نو به امضا رسید. با پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت ها و همکاری های فرهنگی بین دو کشور وارد مرحله جدیدی شد. در این دوره ارتباطات گسترده ای میان مسلمانان هند و بالاخص شیعیان با ایران ایجاد شد. هند از اولین کشورهایی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی همکاری های فرهنگی در قالب قراردادهای جدید تثبیت شد. دو کشور در 84-1383 مبادرت به امضاء برنامه مبادلات فرهنگی نمودند. در سال 1374، اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری وقت به هند سفر کرد و برنامه اجرایی مبادلات فرهنگی، علمی و فنی بین دو کشور امضاء شد. در سال 1381 نیز با سفر سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت به هند برنامه اجرایی مبادلات فرهنگی برای سالهای 84-1381 مجدداً تنظیم و امضا شد. برنامه مبادلاتی جدیدی نیز مورد توافق طرفین قرار گرفته که در سفر اخیر نخست وزیر هند به امضا خواهد رسید که امضای این برنامه به دستگاههای مختلف دو دولت اجازه می‌دهد، تعاملات فرهنگی را در قالب رسمی دنبال کنند. علاوه بر این سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان اصلی‌ترین نهاد ارتباطات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، یادداشت تفاهمی را با شورای روابط فرهنگی هند امضا خواهد کرد. ایران در حال حاضر سه مرکز فرهنگی در هند (رایزنی فرهنگی دهلی نو، مرکز تحقیقات فارسی دهلی نو و خانه فرهنگ بمبئی) دارد.

جمع بندی

روابط فرهنگی میان کشورها علاوه بر اهمیت ذاتی، از حیث سیاسی و بین المللی نیز در کانون توجه است. امروزه اهمیت نقش فرهنگ بر سیاستهای داخلی و خارجی کشورها غیرقابل انکار است و حوزه ی فرهنگی آنقدر گسترده شده که صرفا محدود به برخی مسائل فرهنگی نیست، تا آنجا که از بحث فرهنگ و تاثیرگذاری و اهمیت آن در قدرت نرم کشورها صحبت به میان می آید. امروزه در تعاملات بین المللی نمی توان براساس مدلهای کلاسیک تنها معطوف به نقش دولتها تحولات را ارزیابی کرد، زیرا براساس تجربه و مطالعات علمی، اهمیت نقش فرهنگ و هویتهای فرهنگی ثابت شده است. البته باید توجه داشت که فرهنگ لزوما عنصر همگراکننده و وحدت آفرین نبوده و نیست و گاه اختلافات فرهنگی خود موجب بروز سوء تفاهم و منازعات شده است. اما هنگامی که عنصر فرهنگی و اشتراکات فرهنگی موجب همگرایی می شود باید حداکثر بهره برداری از آن را نمود و با تعمیم حوزه ی معنایی فرهنگ به حوزه های دیگر، میزان همگرایی را افزایش داد. بر اساس آنچه که گفته شد، ایران و هند، صرفنظر از مناسبات جاری سیاسی، دارای پیوندهای عمیق فرهنگی هستند که این پیوندها در حوزه های تاریخ و فرهنگ مشترک، زبان فارسی، اسلام مشهود است. در سه دهه ی پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران (و حتی پیش از آن) علیرغم فراز و فرود در روابط سیاسی، روابط فرهنگی همواره برقرار بوده است. در سالهای اخیر با تغییراتی در سیاستهای دولت هند و تحولات بین المللی، دولت هند تمایل خود را از طرق رسمی و غیر رسمی برای تقویت ارتباطات سیاسی و فرهنگی اعلام کرده است. سفر نخست وزیر هند، در خردادماه در همین راستا صورت می گیرد و فرصت خوبی مهیا شده که در ضمن تقویت ارتباطات سیاسی، مناسبات فرهنگی بیش از پیش تقویت شود. محورهای مشترک فرهنگی بسیاری میان دو کشور وجود دارد که می‌تواند موضوع بحث قرار گیرد از جمله: (برگزاری نشست گفتگوهای دینی میان اسلام و هندوئیسم؛ مبارزه با افراط گرایی از منظر فرهنگی، برگزاری برنامه های فرهنگی مشترک از جمله برگزاری هفته های فرهنگی، تلاش برای حفظ و پاسداشت میراث مشترک فرهنگی، برگزاری نمایشگاهها و سیمنارهای مشترک، افزایش تعاملات میان هنرمندان و مواردی از این دست).

البته اگر بخواهیم از منظرِ دولت هند نیز به اهمیت این روابط فرهنگی بنگریم باید گفت علاوه بر اشتراکات یاد شده که به طور قطع برای هند نیز مهم است، یکی از دغدغه‌های مهم دولت هند مقابله با رشد افراط‌گرایی است. حضور جمعیت قابل ملاحظه‌ای از مسلمانان در هند، جریانات افراطی مانند داعش و القاعده را به طمع انداخته تا پایگاهی برای خود در میان مسلمانان هند ایجاد کنند و در این راه تلاشهای زیادی کرده‌اند که تا کنون موفقیت چندانی بدست نیاورده‌اند. با این وجود، با توجه به حساسیتهای قومی و مذهبی در هند و نیز اهمیت تداوم همزیستی مسالمت آمیز میان ادیان، اقوام و فرق مختلف، یکی از نگرانی‌های دولت هند مقابله با رشد چنین جریاناتی است. روشن است که مقابله با جریانات یاد شده، صرفا با ابزارهای سیاسی، امنیتی و نظامی ممکن نیست و باید از بعد فرهنگی نیز با آن مقابله شود. در این مسیر، فرهنگ ایرانی اسلامی شیعی که با هرگونه خشونت و افراط‌گرایی مخالف است و نیز اشتراکات زیادی با فرهنگ هندی دارد، نه تنها تهدید محسوب نمی‌شود بلکه می‌تواند مانعی بر سر راه گسترش و ترویج هرگونه گفتمان افراط‌گرا باشد. لذا دولت هند نیز گسترش روابط فرهنگی –در کنار روابط سیاسی- را به سود خود ارزیابی می‌کند. در مجموع فرصت مناسبی برای توسعه‌ی همه جانبه‌ی روابط فرهنگی مهیا شده که امیدواریم شاهد توسعه و تقویت روابط بیش از پیش باشیم.