مدت مدیدی است که بحث در مورد انتخاب ریاست مجلس دهم در رسانههای مختلف و بهویژه رسانههای اصلاحطلب با حرارت دنبال میشود و با مشخص شدن نتیجه دور دوم انتخابات مجلس و نزدیک شدن به شروع به کار مجلس جدید، این بحثها هر چه بیشتر حالت واقعی و ملموس به خود میگیرد در این میان آنچه مورد اتفاق همگان هست؛ این است که تکیه زننده بر کرسی ریاست از بین لاریجانی و عارف انتخاب خواهد شد.
گره تعیین ریاست به دست گروهی متشتت به نام مستقلین باز میشود، فلذا طرفداران عارف و لاریجانی با رایزنیهای گسترده، درصدد یارکشی از مستقلین هستند و در این میان شواهد نشان میدهد علی لاریجانی برای تکیه زدن بر کرسی ریاست وضعیت مطلوبتری و بهتری دارد.
باید گفت جناح اصلاحطلب به همراه معدود نمایندگان اعتدالی، بعد از سه دوره دوری از خانه ملت، این بار توانستهاند بیشتر از یک سوم کرسیهای مجلس را بدست آورند اصلاحطلبان که در خواب هم پیروزی هر سی نفر لیست امید در تهران را نمیدیدند[1] با پیروزی این جناح در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ، بر آن شدند که خود را پیروز مطلق انتخابات بنامند اما آمار و ارقام انتخابات نشان میدهد که ایران فقط در شهرهای بزرگ خلاصه نمیشود و بی شک هدف این گروه بیش از ارائه یک تصویر واقعی از نتیجه انتخابات، جامه عمل پوشاندن به اهداف سیاسی خود میباشد.
اما علی رغم ادعای پیروزی بین اصلاحطلبان و نیز اعتدالیها، میان آنها بر سر ریاست مجلس اختلاف نظر جدی وجود دارد و نیر بین خود اصلاحطلبان هم اختلاف منافع و آراء به حدی است که اخیراً شکوه عارف را به همراه داشته است:" از رقیب گله ندارم اما از مدعیان تحلیلگرای اصلاحطلب گله دارم چرا که عدهای تحلیلگرای عافیتطلب میگویند که باید بپذیریم حاکمیت ما را در رده بالا راه نمیدهد پس در همین رده پایینتر خود را حفظ کنیم."[2]
در ادامه اهم دلایل طرفداران ریاست عارف و لاریجانی به تفصیل میآید.
الف - دفاع از ریاست عارف
1- اصلاحطلبان با گرفتن تعداد قابل توجهی از کرسیهای مجلس و نیز رأی اول عارف در تهران دلیلی نمیبینند یک اصولگرا ریاست مجلس را در دست بگیرد:
در همین خصوص اعتماد مینویسد " دلیل دیگر حامیان ریاست عارف این است که تکیه او بر کرسی ریاست مجلس پاسخ شایسته به رایدهندگانی است که هفتم اسفند سال گذشته خواستار تغییر در ترکیب مجلس بودهاند. حال که رأی مردم به تغییر بوده باید این خواست و رأی در پیشانی و مدیریت مجلس نیز دیده شود."[3]
و احمد غلامی سرمقاله شرق را با این عبارت به پایان میرساند "نباید از نظر دور داشت که عارف با رأی همین مردم که خواستار تغییر بودند، منتخب اول تهران شده است. رأیی معنادار و ارزشمند."[4]
2- ضرورت اعتماد سازی اصلاحطلبان با نظام بعد از فاصله افتادن در دوره اصلاحات:
در این رابطه کانال تلگرامی مجمع اصلاحطلبان به نقل از پایگاه تحلیلی اصلاحطلبان مینویسد:" مهمترین ضرورت ریاست آقای عارف، برداشتن یک گام جدی اعتمادزایی با " بخشهایی از نظام " در زمان "قدرت" توسط جریان اصلاحات است. البته مجلس ششم از دیدگاه اصلاحطلبان مجلس موفقی بوده است اما به هر حال تصویری که این مجلس در اذهان برخی از بزرگان نظام ایجاد کرده است متفاوت از تصویر ما از این مجلس است، این اعتمادزایی اصلاً با ریاست لاریجانی به دست نمیآید و اتفاقاً دکتر عارف این نقش را میتواند به خوبی ایفا کند."
در راستای این اعتمادسازی، اصلاحطلبان عارف را گزینه مطلوبی قلمداد میکنند در این مورد اعتماد مینویسد:" عارف نیز در هیچ سطحی از قدرت سیاسی در ایران به عنوان یک نیروی تندرو شناخته نمیشود و میتواند بهترین گزینه اصلاحطلبان برای بازگشت به حاکمیت و قدرت سیاسی باشد. برخی چهرههای سیاسی این جریان معتقدند شرایط حساس سیاسی در داخل و خارج ایجاب میکند تا اصلاحطلبان با تابلو و پرچم خود وارد تعامل با هسته اصلی قدرت شوند و نیابت و وکالت ترمیم رابطهشان با برخی ارکان حاکمیت را به کسی ندهند و اینبار خود رأسا وارد این تعامل شوند."[5]
3- اصلاحطلبان به دنبال قدرت گیری و به دنبال گرفتن مرکز قدرت هستند مخصوصاً آرمانگرایان اصلاحطلب که اهمیت اصل تدریج در پیشروی را درک نمیکنند و مصلحت سنجی را در تضاد با اهداف ایدئولوژیک فهم میکنند و نیز در مواردی در صورت امکان دستیابی به ابزار قدرت، منافع نقد را به مصالح دور اندیشانه ترجیح میدهند:
در همین خصوص احمد غلامی در سرمقاله شرق مینویسد: "اما با ریاست عارف، سنخ دیگری از سیاست شکل میگیرد. عارف، «اصلاحطلبی» را بار دیگر در مجلس احیا میکند. اصلاحطلبان بدشان نمیآید در کنار دولت، حیات مستقلی داشته باشند تا پس از بهبود شرایط سیاسی بتوانند از پتانسیلهای خود به نفع جریان اصلاحات استفاده کنند."[6]
همچنین محسن مهیمنی در قانون مینویسد:" به نظر میرسد سپردن کرسی مجلس به طیف محافظه کاران با رهبری لاریجانی، با هر مقدار نزدیکی و اعتدالگرایی کنونی وی، تقدیم کردن یک فرصت به نیروهایی غیر از اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است."[7]
4- سرخوردگی بدنه اصلاحات در صورت عدم کاندیداتوری عارف:
در این خصوص کانال تلگرامی مجمع اصلاحطلبان به نقل از پایگاه تحلیلی اصلاحطلبان مینویسد: "الگوی مشارکت بدنه اصلاحات و قدرت جریان اعتدال " را میتوان یک استراتژی کوتاه مدت برای عبور از شرایط سخت سالهای بعد از 88 دانست، تکرار مستمر این الگو آن هم در شرایطی که مردم با موانع بسیار زیاد به میدان آمدهاند، باعث سرخوردگی اجتماعی بدنه میشود"
5- امکان تعامل عارف با حاکمیت و سایر قوا:
احمد شیرزاد طی یادداشتی در روزنامه آرمان مینویسد:" برخی فکر میکنند که آقای عارف شاید درتضاد با سایر نهادها باشند که بههیچوجه اینطور نیست و آقای عارف با توجه به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارتباطات خوبی که دارند گزینه نامطلوبی برای سایر نهادها غیر از مجلس نیستند و همه میدانند که آقای دکتر عارف شخصیت تعاملپذیری است و واقعیتهای قانونینهادهای مختلف را به رسمیت میشناسد و انسان قانونمداری است واحترام همه نهادها را نگاه میدارند همان طورکه آقای لاریجانی میتوانند با تعامل با نهادها رفتار کنند آقای عارف هم میتوانند این کار را انجام دهند."[8]
6- همچنین شخص عارف با ایثارگری اجباری سابق به هیچ وجه حاضر نیست این فرصت را از دست بدهد مگر اینکه برای ریاست جمهوری بخواهد رئیس شود.
اما از قبل از برگزاری دور دوم انتخابات گروهی از اصلاحطلبان از ضرورت ریاست لاریجانی بر بر مجلس سخن میگفتند.
ب) دفاع از ریاست لاریجانی
" به عقیده من فلسفه و معنای انتخابات بعد از سال 92 کمی متفاوت شد. اصلاحطلبان تجربه جدیدی کسب کردند که معنا را تغییر داد؛ یعنی «انتخاب» از آن آرمانگرایی خاص تنزل یافت و به انتخاب در عرصه عمل رسید" تمام حرف عباس عبدی در مورد رییس مجلس دهم در همین عبارت نهفته است چرا که او میگوید" ...اما ترجیح من این است که این مجلس مثل مجلس پنجم شود. همان عاملی که سبب شد آقای روحانی ترجیح داده شود به آقای عارف، آن عامل هنوز وجود دارد. ... من خیلی خوشبین هستم که اصلاحطلبان وارد این چالش نشوند. نکته اینجاست که اگر آقای لاریجانی همچنان رئیس مجلس باقی بماند، بین آنها اعتماد بیشتری هست و انداختن آقای لاریجانی از ریاست مجلس، شکاف و معضل بیشتری درست میکند. گیر ما یک گیر تاریخی است تا گیر فکری."[9]
اما باید گفت که پیش بینی عباس عبدی درست از آب در نیامده و این روزها خیل عظیمی از اصلاحطلبان چشم به کرسیهای ویژه مجلس دوختهاند و به هیچ قیمتی هم نگاه خود را بر نمیدارند.
1- عدم پیشبرد اهداف اصلاحطلبان در صورت ریاست عارف به علت حساسیت اصولگرایان.
صادق زیبا کلام که توسط عارف به عافیت گرایی متهم میشود قبلاً گفته است: ایدهآل من نه تنها آقای روحانی نیست بلکه حتی عارف و خود رئیس دولت اصلاحات هم نیست. ایدهآل من واسلاو هاول، آنگ سان سوچی، مهدی بازرگان، مهاتما گاندی و نلسون ماندلاست؛ اما اینقدر عقلم میرسد که در ایران فعلی دنبال مهدی بازرگان نباشم. اگر در ایران فعلی به دنبال نلسون ماندلا باشم و چون در میان نامزدها نیست رأی ندهم، در آن صورت با دست خودم به آقای دکتر جلیلی یا حداد عادل رأی دادهام."[10]
او در خصوص ضرورت حمایت از ریاست لاریجانی برمجلس چنین مینویسد: "آقای عارف نباید بر ریاست مجلس تکیه بزنند. مجلسی که آقای دکتر عارف در رأس آن باشند کارآیی خود را بهشدت از دست خواهد داد، به این خاطر که از همان روز اول اصولگرایان در برابر آن جبههگیری خواهند نمود و حکایت ریاست مجلس دهم همچون ریاست آقای کروبی بر مجلس ششم خواهد شد.
مجلس ششم در نتیجه مواجهات سخت و تقابل جدی اصولگرایان و جریان قدرتمند بود که در آن مجلس اصلاحطلبان نتوانست حتی یک لایحه منطقی به تصویب برسانند. وضعیت مشابه مجلس ششم نباید برای مجلس دهم اتفاق بیفتد و بر فرض اگر آقای عارف رئیس مجلس شوند، آقای مطهری نایبرییس اول باشند، در چنین شرایطی فکر میکنید اصولگرایان اجازه خواهند داد که آب خوش از گلوی چنین مجلسی پایین برود؟"[11]
زیبا کلام حتی در صورت قطعیت پیروزی عارف، باز صلاح را در این میبیند که عارف بر کرسی ریاست مجلس دهم تکیه نزند.
همچنین احسان اقبال سعید در این خصوص مینویسد:" ریاست یک اصلاحطلب چون عارف بر مجلس دهم که فضای غالب و دغدغههای کلی پارلمان را هم به سمت گفتمان و خواستهای اصلاحطلبی خواهد برد به طور حتم نهادهای انقلابی و تصمیم سازان نظام را در هراس از تکرار گذشته فروخواهد برد و بیم آن میرود که رویاروییهای بیحاصل مشابه مجلس ششم رخ دهد و مجلس دچار بی عملی شود."[12]
2- ترس از تندروی اصلاحطلبان در هنگام قدرت گیری:
اصلاحطلبان به تندرویهایی که در زمان قدرت گیری انجام دادهاند واقف هستند و ریاست عارف نیز علاوه بر ایجاد حساسیت در جبهه اصولگرایی، بروز رفتارهای صرفاً سیاسی توسط اصلاحطلبان را در پی خواهد داشت.
فائزه هاشمی در مورد آفت قدرت گیری اصلاحطلبان میگوید:" به دست آوردن اکثریت مطلق موجب غره شدن به خود شده و به دلیل قدرت زیاد میتواند هر جریانی را از مسیر اعتدال خارج کند. جریان اصلاحطلبی هم باید با تدبیر و عقلانیت عمل کند. داشتن اکثریت نسبی موجب میشود از مسیر اعتدال خارج نشده و دچار تصورات و توهمات اشتباه نشویم و مجلس ششم تکرار نشود."[13]
3- یکی شدن کارنامه دولت و اصلاحات و نوشته شدن ضعف عملکرد اقتصادی دولت به پای آنها در صورت ریاست عارف و در نتیجه امکان عبور از روحانی در سال 96.
اصلاحطلبان به جهت اختلاف ایدئولوژی و منافع با دولت روحانی، سعی کردهاند که علی رغم در نظر داشتن منافع مشترک، مرزهای خود با دولت را حفظ کنند باید گفت که قائلان به رحم اجاره ای بودن دولت روحانی، همواره در عین حمایت از دولت وجهه ای منتقدانه نسبت به عملکرد دولت از خود بروز میدهند چرا که آنها در صورت مساعد بودن فضا در سال 96، عبور از روحانی را کلید خواهند زد و در همین راستا مشاهده میشود که در سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری، انتقادات زیادی را نسبت به عملکرد اقتصادی دولت مطرح میکنند.
در این میان، ریاست مجلس توسط عارف خواه و ناخواه در بین افراد جامعه تصویری مشترک و همسو از دولت و مجلس به جا خواهد گذاشت و اصلاحطلبان که منتقد عملکرد مجلس نهم در عدم همراهی با دولت هستند در صورت ریاست بر مجلس، برای پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه خود، مجبور به حمایت و نیز مساعدت با دولت روحانی خواهند بود و این مسئله امکان عبور اصلاحطلبان از روحانی را در سال 96 دشوار خواهد کرد و این از جمله مسائلی است که بعضی اصلاحطلبان در این تصمیم مهم، مدنظر دارند.
4- آبروی اصلاحطلبان در صورت شکست میرود، ادعای پیروزی در انتخابات رنگ میبازد و این احتمال قوت میگیرد که شخص عارف به مهره ای سوخته بدل شود و هواداران جریان اصلاحات نیز از این شکست سرخورده خواهند شد.
در این مورد کانال مجمع اصلاحطلبان به نقل از پایگاه تحلیلی اصلاحطلبان مینویسد:" تنها مسئله مهم، عدم رویارویی علنی عارف و لاریجانی است چون در صورتی که عارف حداقل در سال اول مجلس شکست بخورد ضربه سنگینی به روحیه هواداران جریان اصلاحات وارد میشود، لذا فقط در صورت عدم کاندیداتوری لاریجانی و یا قطعیت در پیروزی عارف، ایشان باید وارد این رقابت بشود"
5- از استدلالهای دیگر این دسته برای توجیه ضرورت ریاست لاریجانی، مزایای شخص لاریجانی است آنها معتقدند او میتواند تأمین کننده منافع دوران گذار برای اصلاحطلبان باشد چرا که رابطه مثبت لاریجانی با حاکمیت و تعامل مطلوب با سایر قوا و نیز ارتباط با بزرگان و نخبگان سیاسی و مذهبی کشور میتواند تضمین کننده پیشبرد اهداف دولت و نیز بعضی اهداف اصلاحطلبان باشد آن هم در وضعیتی که کمترین جنجال و تنشی در مجلس بوجود بیاید.
همکاری موفق دولت روحانی با لاریجانی در قضایای مختلف مجلس نهم از جمله رأی اعتماد به وزرا و برجام تجربه عملی این مدعاست.
همدلی در این رابطه مینویسد:" لاریجانی به دلیل نقشآفرینی سیاسی و قاطعانه در جریان برجام و قوه بازدارندگی که در مقابل تندروهای پارلمان از خود نشان داد، به عنوان یک مرجع سیاسی در بین مجلسیها و سیاسیون دو جریان قابل احترام است"[14]
با همه این اوصاف، به نظر میرسد که با نزدیک شدن به انتخابات ریاست مجلس، در جریان اصلاحطلبی محاسبات عقل دور اندیش، کم کم دارد جای خود را به لزوم اجتناب از فوت نشدن منفعت نقد میدهد و لذا دیگر دلیل و استدلال راهگشا مسئله نیست و شاید از اینجا به بعد هیچ یک از دو تفکر آرمان و مصلحت، مسیر اصلاحات را تعیین نکنند...