وبسایت دیپلمات در مطلبی با اشاره به سفر قریبالوقوع نخست وزیر هند به ایران نوشت: «نارندرا مودی» قرار است تا دو هفته آینده یکی از مهمترین سفرهای کاری خود را به ایران انجام دهد؛ چراکه ایرانِ پسابرجام نه تنها برای خود این کشور و محمدجواد ظریف – وزیر امور خارجه آن – بلکه برای هر فرد و کشور دیگری که به ایران به چشم "اقتصاد بزرگ آینده" نگاه میکند نیز حائز اهمیت است.
سفر دو روزه نخست وزیر هند به ایران در حالی قرار است در تاریخ 22 مه (2 خرداد) انجام شود که مقدمات آن از ماهها قبل چیده شده است. علاوه بر این، سفر تعدادی از وزرای دولت هند به تهران از جمله وزیر حمل و نقل و وزیر نفت این کشور طی ماههای گذشته نیز راه را به خوبی برای سفر مودی به تهران هموار کرده است.
آنچه این سفر را از اهمیت بیشتری برای تهران برخوردار کرده است، اهمیت مضاعف هند در دوران پس از تحریم است. ایران طی سالهای تحریم، یادداشت تفاهمهای زیادی را با هند به امضا رساند که به ندرت زمینه اجرا پیدا کردند. در واقع، دهلی نو در زمان تحریم از شهامت و اراده سیاسی لازم برای حضور در ایرانی که در آن زمان به شریکی مانند هند نیاز داشت، برخوردار نبود.
البته ایران نیز فارغ از بحث تحریمها، مشتری آسانی برای هند محسوب نمیشود و نگاهی به مسائل گذشته به خوبی نشان میدهد که برقراری روابط تجاری با ایران چندان برای هند آسان نیست. به عنوان مثال، تهران و دهلی نو اخیرا برسر بدهی نفتی 6 میلیارد دلاری هند به ایران و اینکه این بدهی باید در قالب کدام واحد پولی به ایران پرداخت شود، با یکدیگر دچار چالش شدهاند.
با این حال، دلایل فراوانی وجود دارد که هند در سفر نخست وزیر این کشور به تهران به دنبال بهبود روابط خود با ایران باشد که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1- بندر چابهار
پروژه توسعه بندر چابهار از پروژههایی است که برنامهریزی آن از مدتها پیش انجام شده اما عملیاتی شدن آن با تاخیر بسیار زیادی رو به رو شده است و به همین دلیل، شاید بتوان آن را مهمترین پروژه مشترک اما معلق دو کشور برشمرد. هند به دنبال احداث دو اسکله بارگیری در این بندر است که نه تنها در تجارت با ایران، آن را از یک مزیت رقابتی برخوردار خواهد کرد بلکه بازار آسیای مرکزی و حتی فراتر از آن را نیز در دسترس این کشور قرار خواهد داد. علاوه بر این، بندر چابهار در صورت تحقق خواسته هند میتواند به رقیب بندر گوادر پاکستان تبدیل شود که هماکنون کاملا در اختیار چین قرار گرفته است.
2- سرمایهگذاری در فرزاد B
ایران چند سال پیش پروژه توسعه میدان گازی فرزاد B را به هند واگذار کرد و هند متعهد به سرمایهگذاری یک میلیارد دلاری در آن شد. اما مانند سایر ابعاد روابط اقتصادی دو کشور، همکاری در این پروژه نیز به دلیل تحریمها متوقف شد. ایران در بحبوحه تحریمهای غرب، دهلی نو را برای عمل به تعهد یک میلیارد دلاری خود تحت فشار زیادی قرار داد و حتی با تعیین یک ضربالاجل تهدید کرد که پروژه میدان گازی فرزاد B را به دوستان دیگری مانند چین واگذار خواهد کرد. اکنون که ابرهای تحریم کنار رفته است، تهران و دهلی نو در این سفر میتوانند دوباره با مذاکرات خود این پروژه را احیا کنند.
3- کریدور بینالمللی شمال – جنوب
کریدور بینالمللی شمال – جنوب (INSTC) عنوان یک پروژه راهبردی است که هند را به آسیای مرکزی، اوراسیا و روسیه متصل میکند. ایران نقش فوقالعاده مهمی را در این پروژه ایفا میکند و مطالعات مربوط به امکانسنجی فنی اجرای این پروژه در سال 2012 با حضور کشورهایی مانند ترکیه، آذربایجان و روسیه در تهران انجام شد. اما این پروژه در حال حاضر تنها برروی کاغذ وجود خارجی دارد و اجرایی شدن آن در گرو رفع محدودیتهای اقتصادی و حمایت مالی هند است.
4- خط لوله ایران – هند
خط لوله انتقال گاز ایران - هند پروژه مهمی است که با موانع اقتصادی و ژئوپولتیک زیادی مواجه شده است. با این حال، احداث خط لولهای که چابهار را از طریق عمان و سپس از زیر دریا به هند متصل میکند، بدون تردید از چنان اهمیتی برای هند بویژه در حوزه امنیت انرژی برخوردار است که میتواند انگیزههای آن را برای اجرایی کردن این پروژه دوچندان کند.
5- امنیت خط کشتیرانی در خلیج فارس
هند به شدت برای رفع نیازهای داخلی خود وابسته به واردات نفت و گاز است. این کشور در حال حاضر حدود 80 درصد از نفت و 55 درصد از گاز طبیعی موردنیاز خود را از خارج وارد میکند که بخش اعظمی از آن از منطقه غرب آسیا خریداری میشود. همین مسئله اهمیت برقراری امنیت در خطوط کشتیرانی خلیج فارس را برای هند مشخص میکند. ظاهرا کره جنوبی نیز به عنوان یک واردکننده بزرگ نفت دغدغههای مشابهی در این خصوص دارد. بنابراین، تقویت این جنبه از روابط دو کشور نیز باید در دستور کار سفر مودی به تهران قرار داشته باشد.
6- امنیت منطقهای در غرب آسیا
بحران سوریه و جنگ یمن، افزایش بیثباتی در عراق توام با رکود اقتصادی ناشی از کاهش بهای نفت، وضعیتی را در منطقه غرب آسیا به وجود آورده است که میتواند برای هند که بیش از 7 میلیون از جمعیت آن عمدتا به عنوان کارگر در این منطقه مشغول به کار هستند نیز پیامدهای ناگواری را به همراه داشته باشد.
بنابراین، هند اگر میخواهد از پیامدهای اقتصادی بازگشت میلیونها شهروند خود به بازار کار این کشور جلوگیری کند و علاوه بر این، غرب آسیا را نیز همچنان به عنوان یک شریک تجاری مهم در کنار خود داشته باشد، باید به نحوی خود را در جلوگیری از وخامت اوضاع در منطقه غرب آسیا شریک کند.