از زمانی که مذاکرات هستهای توسط تیم روحانی با طرفهای 1+5 شروع شد و متناسب با پیشرفتهایی که حاصل میشد نقدهای فراوانی در مورد نگاه به مذاکره سناریوهای مذاکراتی، تیم مذاکرهکننده و ضرورت دستیاری و حضور مشاوران متخصص فنی، حقوقی، رسانهای، روابط بینالملل و غربشناس و تاکتیکهای مذاکراتی و اولویتهای مذاکراتی، توازن داده و ستانده و همزمانی اجرای مفاد توافقات، روشهای گام به گام برای جلوگیری از سوءاستفاده دشمن و دبه کردن آنها و مکانیزمهای بازگشتپذیری در مقابل جر زدن و عدم اجرای تعهدات طرف مقابل و خلاصه اینکه در تمام ریزهکاریهای مذاکرات هستهای مطرح شد که متاسفانه گاه بدون پاسخ گاه با پاسخهای ناشایست و تحقیر کسانی که به آنچه در توافق اولیه در برجام شکل گرفت نقدی داشتند از سوی رئیسجمهور روحانی روبرو شدیم.
رفتار آقای روحانی و گاه تیم مذاکراتی وی آنچنان بدیهیات یک مذاکره حرفهای را زیر پا میگذاشت که همه ناظران سیاسی متعجب میشدند. حتی حاضر نبودند از پتانسیل موج نقدهای مذاکراتی برای چانهزنی در مذاکرات استفاده کنند و امتیاز بگیرند. مسئلهای که امروز نیاز به استدلال ندارد و نه تنها منتقدین داخلی، بلکه بیشتر طرفهای خارجی نخبگان و رسانهها و حتی برخی مقامات دولتی هم بدان اعتراف دارند این است که تحریمها و تعهدات طرف آمریکایی و غربی فقط بر روی کاغذ لغو شده و سوئیفت کماکان پابرجاست و فقط برای برخی مؤسسات مالی کوچک که از سقف معینی از قراردادها تجاوز نمیکنند مسیر کوچکی باز شده است.
همه به یاد دارند که وقتی از روحانی و تیم مذاکره کننده خواسته شد به جای لابیهای ناشناخته و غربزده از تیم مشاوران حقوقی و متخصص در مذاکره استفاده کنند یک تیم 3 نفره به ریاست دکتر ممتاز که متخصص حقوق بینالملل است و از مسائل حقوقی مرتبط با مسائل هستهای ایران بیاطلاع است به عنوان تزئین و بستن دهان منتقدان استفاده شد.
حاصل این است که امروز طرف ایرانی همه تعهدات خود را حتی قبل از موعد ثبت شده در توافق هستهای عمل کرده ولی طرف مقابل که از اول تاکید میکرد که فقط به کاهش تحریم ها فکر میکند به همین میزان هم عمل نکرده و سیل هیأتهای سیاسی- اقتصادی خارجی که به ایران آمدهاند. اگر در فضای انتخابات اسفند 94 مجلس شورای اسلامی اثری داشته ولی در عرصه اقتصاد در حال در جا زدن است. مشکل همه هیأتهای خارجی این است که هنوز سایه سنگین تحریم و باز نشدن مسیرهای مالی- سوئیفت بر سر تعاملات اقتصادی و بازرگانی پابرجاست و سفر روحانی به اتریش هم به همین دلیل لغو و به تعویق افتاد. اگر روحانی و کاسبان توافق در پستهای وزارتی و مسئولیتی تا قبل از امضا و یا اجرای برجام همه چیز را به توافق هستهای گره میزدند بلافاصله پس از اجرایی شدن برجام (اجرای تعهدات ایرانی) از مواضع خود عقبنشینی کرده و اعلام کردند که برجام معجزه نمیکند.
مسئله اصلی که گوش شنوایی در دولت و تیم مذاکره کننده وجود نداشت تا همه نقدهای دلسوزانه را مورد توجه قرار دهد، این نبود که این نقدها کارشناسی و حرفهای و دقیق نبودند، بلکه روحانی و تیم مذاکرهکننده از مذاکره با 1+5 به دنبال یک توافق شایسته و قابل دفاع که حقوق هستهای ایران را تامین و سیاستهای ظالمانه تحریمی را متوقف و لغو کند، نبود. این تصور قوت گرفت که رویکرد و اولویت اصلی این تیم و مسئول آن این است که به هر قیمتی باید با آمریکا و غرب رابطه برقرار کرد و آنچه آنها میخواهند را بدهیم و هر آنچه که آنها صلاح دیدند به ما خواهند داد فقط مهم این است که از ما راضی باشند.
این تحلیل و برداشت به دلیل آنچه از بهمن ماه 94 توسط آقای روحانی در مورد ضرورت برجامهای 2 و 3 در داخل و خارج شنیده شد و سپس مسعود نیلی مشاور اقتصادی روحانی آن را تکمیل کرد و دیگران هم به این سمفونی شوم و مشکوک پیوستند، قوت میگیرد و با قرائن خارجی که به آنها اشاره میکنم همراه گردید. شعار انگلیسی «نه غزه و نه لبنان» در ادبیات جدید و در قالب برجامهای 2 و3 و .. قرار است دنبال شود و فراتر از آن به مؤلفههای قدرت ملی هم گسترش یابد. مسعود نیلی در مصاحبه با روزنامه ایران تاکید میکند که در زمینه اقتصادی و طبیعت روابط خود با دنیای خارج دولت باید تصمیمات شجاعانهای بگیرد که در تعامل با دنیای بیرون، امور سیاسی پررنگتر است و اموری مانند اینکه با چه کشوری رابطه داشته باشیم و چطور با کشورهای غیردوست ارتباط بگیریم وجود دارد.
در حال حاضر دولت روحانی هیچ اهرم روشنی در برجام ندارد تا طرف مقابل را مجبور کند تا تعهدات خود را از روی کاغذ در صحنه عملی هم به اجرا بگذارد و این همان نکتهای است که باید تیم مذاکرهکننده و مشاوران حقوقیاش!! بدان توجه میکردند.
آیا فقط رندی و زرنگی آمریکاییها در مذاکرات هستهای بود و یا اینکه رفتار امروز آنها درجلوگیری از اجرای لغو تحریمها، کاملا هوشمندانه و برنامهریزی شده است؟
آمریکاییها به کرات بر راهبرد دو پایهای خود یعنی تحریم و مذاکره تاکید کرده بودند و با این اعتقاد که از طریق افزایش فشارهای اقتصادی و تحریم، طرف ایرانی را مجبور به تسلیم میکنند و از طریق مذاکره و گفتگو با طرف ایرانی اولا تست خواهند کرد که طرف ایرانی در چه شرایطی است و مواضع آن نرم شده یا خیر و سپس از طریق مذاکره و توافق با طرف ایرانی مطالبات و خواستههایشان را تحمیل میکنند.
پس از امضای برجام طرف آمریکایی تاکید کرد که لغو تحریم در کار نیست بلکه کاهش تحریمها را دنبال میکند و حتی برای پول های بلوکه شده ایرانی هم در بانکهای غربی و خارجی بودند، برنامهریزی مصرف آنها را تدوین کرد و به اجرا گذاشتند. این در حالی بود که آقای روحانی و تیم مذاکره کننده با اصرار فراوان و احتمالا برای بهرهبرداریهای سیاسی و انتخاباتی همواره تاکید کردند که همه تحریمها لغو شده و رشته تحریمها از هم گسسته است. حال باید دید آمریکاییها چه میگویند و چه برنامهای دارند:
الف- جک لو، وزیر خزانهداری آمریکا، هم در مصاحبه و هم در نشست شورای روابط خارجی آمریکا اعلام کرد که:
1- شعار انتخاباتی نامزدهای جمهوریخواه مبنی بر لغو برجام ثباتزا و خطرناک است چرا که وقتی توافق شده که در ازاء تغییر رفتار، باید تحریمها لغو شود باید تحریمها کاهش یابند و در غیر این صورت دیگر هیچ کس در برابر تحریمها حاضر به تغییر سیاستش نخواهد شد.
2- برجام بهترین نمونه حاصل موفقیتآمیز همراهی تحریم و دیپلماسی بود.
اینکه این وزیر یهودی کابینه اوباما بر حفظ برجام تاکید دارد این است که فرمول و راهبرد آمریکا برای شکل دادن به تسلیم طرفهای مقابل با مشکل روبرو نشود و آنها تا این مرحله از برجام بهره یکطرفه و کامل گرفتهاند.
ب: جان کری در نشست شورای روابط خارجی کنگره آمریکا اعلام میکند که طبق قطعنامههای مربوط به ایران هر گاه طرف ایرانی حاضر به مذاکره شد میبایست تحریمها را لغو میکردیم حال آنکه ما در مسیر مذاکرات هستهای همه چیز را بدست آوردیم به کلیه موارد و تعهدات ایرانی اشاره دقیق میکند.
ج- وال استریت ژورنال به قلم مارک دوبوویتز مینویسد:
اروپاییها در حال اجازه دادن به بانکهای ایرانی به منظور پیوستن دوباره به سوئیفت هستند. این تصمیم آنهاست اما تا زمانی که جامعه اطلاعاتی آمریکا تائید نکند بانکهای ایرانی تامین مالی گروههای تروریستی از قبیل حزبالله و حماس را متوقف نکنند کنگره با دسترسی ایران به نظام مالی آمریکا مخالفت خواهد کرد.
به راحتی در این نوشتار که بیان کننده سیاستهای آمریکایی است اجرای تعهدات مالی آمریکا در برجام به مسائل و سیاستهای منطقهای و غیرمرتبط با برجام گره زده شده و به تعبیر دیگر ایران برای کاهش تحریمها نیاز به برجام 2 دارد تا تعهدات جدیدی را در سطح خاورمیانه به عهده بگیرد.
د- به گزارش رویترز انگلیس:
آمریکا و متحدان اروپایی این کشور در نامهای مشترک، مدعی شدهاند که ایران با آزمایش موشکی اخیر خود به قطعنامه شورای امنیت 2231 بیتوجهی و آنرا نقض کرده است و خواستار بررسی شورای امنیت درباره پاسخهای مناسب به تبعیت نکردن ایران از تعهدات خود!! شده و از دبیر کل خواستند درباره فعالیتهای موشکی ایران که مغایر قطعنامه 2231 میباشد گزارش دهد.
دبیرکل سازمان ملل نیز طی مصاحبهای از اقدام ایران از شلیک موشک بالستیک اخیر ابراز نگرانی کرده و نکته جالب در نامه این چهار کشور غربی این است که ایران با این شلیک موشکی اسرائیل را تهدید و موجب نگرانی آن شده است.
به خاطر داریم که صدراعظم آلمان نیز در مسیر مذاکرات هستهای گفته بود که ایران باید در مذاکرات هستهای متعهد شود که اسرائیل را به رسمیت میشناسد. مواضع فوق نشان میدهد که لیست برجامهای غربی در ازاء اجرای تعهدات مالی و برداشتن و یا کاهش تحریمها به توانمندیهای موشکی رژیم صهیونیستی هم مرتبط است و آنها با دقت به اقدامات خود ادامه میدهند.
ه- زلمای خلیلزاد (آمریکایی افغانیتبار) در مصاحبهای با پلیتیکو اعلام میکند:
سیاستهای آمریکا به ایجاد شرایطی کمک کرده که رقابت منطقهای میان ایران، ترکیه و عربستان افزایش یابد و خاورمیانه با ثبات از طریق توافق بین این سه کشور شکل میگیرد که ایران محور اصلی آن خواهد بود و این وظیفه و جایگاه بینالمللی آمریکاست که باید چنین توافقی را ایجاد کند. برای مذاکره با ایران در مورد طرح جدید منطقهای (نظم منطقهای) واشنگتن باید دنبال تعامل عملگرا با ایران باشد.
خلیلزاد در ادامه بحث خود تعامل عملگرا با ایران را از طریق افزایش فشار به ایران امکانپذیر میداند.
این سیاستمدار شناخته شده آمریکایی هم به مهمترین نیاز آمریکا در منطقه پرداخته و لیست برجام مورد نظر آمریکا را طولانیتر میکند که فرمول تعامل آمریکا را در افزایش فشار میداند.
و- دنیس راس مشاور سابق اوباما در موسسه واشنگتن اعلام کرد:
برجام روحانی را در بعد سیاسی قویتر کرد ولی مرکز قدرت در ایران هنوز ضعیف نشده است. اگر واقعا میخواهیم در آینده روحانی و موضع افرادی پراگماتیکتر را قدرتمند ببینیم باید:
1-هزینههای ایران را به خاطر سیاستهای منطقهایاش افزایش دهیم.
2- باید نشان دهیم که آنچه که قاسم سلیمانی در منطقه انجام میدهد برای ایران هزینه دارد و توسعه آتی ایران را کند میکند.
3- اگر میخواهیم تغییرات مطلوب بیشتری در ایران ببینیم و اگر میخواهیم سیاستهای منطقهای ایران را تغییر دهیم باید منطق مشابهی که ایران را پای میز مذاکرات هستهای آورد بکار ببندیم و اجازه دهید ایران به خاطر رفتار خود هزینههای زیادی پرداخت کند و بعد به او راه خروج را نشان میدهیم.
آقای دنیس راس نیز به خوبی با تاکید بر فرمول و راهبرد فشار - مذاکره، برجامهای سیاست منطقهای و توسعه اقتصادی و تقویت لیبرالهای داخلی را بر روی میز گذاشته و معتقد است از طریق هزینهمند کردن سیاستها و رویکردها و نقاط قوت ملی و منطقهای ایران باید به نتیجه برسند.
نکته مهم این است که به قول مقام معظم رهبری اگر از روی ناآگاهی ادبیات برجامهای 2 و 3 و یا اینکه دوره موشک به سر آمده امروز دوره گفتمان است مطرح میشود نوع نگاه به آمریکا و برجام باید تغییر کرد و همین مولود ناقض که زائیده شده را به سرانجام برسانند و حقوق ایران در برجام را آنچنان که وعده داده بودند تامین میکنند و اگر از روی آگاهی در مسیر مطلوب آمریکا گام میگذارند حسابی دیگر دارند.
دولت روحانی به جای دیپلماسی سکوت، انفعال و خوشبینی به دشمن و تصویر وارونه از برجام باید به دیپلماسی فعال برای کسب حقوق از دست رفته در برجام اهتمام کرده و ساماندهی به اقتصاد ملی را از برجام جدا نموده و مسیر روشن اقتصاد مقاومتی را پی گیرد تا با اجماع و حمایت همه جانبه ملی فرصتهای از دست رفته دو سال و نیم گذشته را حتیالامکان جبران نماییم.
فرمول روشنی که آمریکا و غرب و بقیه دوستان آمریکا به خوبی درک میکنند و به آن پاسخ میدهند موزانه تهدید و هزینه است و اگر آنها در ازاء رفتار رویکرد سیاستهای خود در قبال ایران احساس هزینه و خسارت نکنند راهبرد خود را تغییر نمیدهند. این مهمترین مسئلهای است که دیپلماسی کشور با قدرت در قبال رفتار آمریکا باید به اجرا بگذارد و به دلیل نیاز آنها به ایران و قوت ایران و افول قدرت آمریکا با سرعت میتوان به نتیجه نسبی و مطلوب رسید.
شاه بیت وسوسه آمریکا و غرب که موجب شده از برداشتن و یا کاهش تحریمها سر باز بزنند این است که احساس میکنند حال که در مذاکرات برجام طرف ایرانی حاضر شده بیش از انتظار آمریکا امتیاز بدهد پس آماده عقبنشینی بیشتر در دیگر مسائل نیز هست و لذا ضمن کسب امتیاز خواستههای خود در مسائل هستهآی از اجرای تعهدات خود برای کاهش تحریمها ممانعت ورزید و اجرای آن را به موضوعات دیگر و توانمندیهای دفاعی و ملی و منطقهای گره زده و امیدوار است با تکیه به نگاه و رفتار حکومت روحانی و دستگاه دیپلماسی مدل مشابهی از برجام و امتیازگیری بیشتر را به اجرا بگذارد. دولت روحانی باید نشان دهد که الزامهای 9گانه رهبری در اجرای برجام پایبند و طرف آمریکایی را مجبور به اجرای تعهدات خواهد کرد و از هر گونه پالس همسان با رویکرد تکرار برجامهای جدید پرهیز و درمقابل طمع و زیادهخواهی استکباری غرب و آمریکا پرهیز خواهد کرد. جریان انقلابی در کشور نه تنها برجام و روندهای پیشبینی شده را نمیپذیرد بلکه در مقابل کودتای نرم غربی در کشور که برخی نیز با آن تکنوازی میکنند هوشیار و آماده است.