وقتی خون رهبر انقلاب به جوش آمد

در کتاب "روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله خامنه ای از سال 1318 تاکنون" آمده است:

 

 

 

پدر آیت الله سید علی خامنه ای به امور سیاسی اهمیتی نمی داد، اما اخبار روز به خانه ی آقای خامنه ای می رسید. برادر سید علی تعریف می کند:

" به یاد دارم شبی از شب های ماه مبارک رمضان یکی از تجار تهرانی مهمان خانه ی ما بود.

حدود دو ساعت داستان شرکت های نفتی انگلستان در ایران و ظلم  آن ها به مردم ایران را برای پدرم نقل کرد و می گفت در خود لندن نفت ارزان تر از تهران به دست مردم انگلستان  می رسد. از جنایات ماموران انگلیسی در شهر آبادان هم گفت.

 

پدرم به عمق این مسائل توجه زیادی نداشت و بیشتر این صحبت ها را فقط گوش می کرد. ولی من آن شب خونم به جوش آمده بود و هفته ها در این فکر بودم که چه باید کرد."

پایان روزهای دبستان و آغاز طلبگی سید علی همزمان  با دوره ی مبارزات ملی شدن صنعت نفت بود. اولین بار در همین جریانات با کلمه ی میتینگ آشنا شد و از روی کنجکاوی  به میتینگ طرفداران آیت الله کاشانی رفت. بلندگو را هم اولین بار در همان میتینگ دید.