گادسلا ( Gadeslla ) یکی از متخصصین شرکت سابق نفت جنوب که در سال 1944 از فلسطین برای خدمت در شرکت نفت استخدام شده بود مدتی در آبادان مشغول شد که در روز ششم ماه ژوئن مصادف با 14/4/30 مقاله ای در روزنامه ( اورشلیم پست ) نوشته که ترجمه قسمتی از آن ذکر حقایقی تلخ را بدنبال دارد:
"....تا قبل از ورود به ایران من موضوع استثمار از موجودات انسانی را فقط در کتابها خوانده و به چشم خود ندیده بودم اما در آبادان آن را به عین مشاهده کردم، کارکنان کمپانی به سه دسته عمده تقسیم می شدند:
دسته اول سینیورها (آقایان) که مرکب بودند از کلیه اروپائیها، آمریکائیها و استرالیائیها و عده قلیلی هندی و ایرانی که عمده آنها روی هم به 3500 نفر نمی رسیدند و حقوق آنها خیلی گزاف و از منزل، کلوپ، اتوبوس، استخر شنا و بیمارستان مجاناً استفاده میکردند.
دسته دوم جونیورها یا کارمندان که بیشتر از ایرانیها و هندیها تشکیل شده بودند و بالغ بر 6000 نفر بودند حقوق اعضاء دسته دوم تقریباً معادل یک دوم اعضاء درجه یک بود.
دسته سوم کارگران یا بینامها، مرکب از 60 تا 70 هزار نفر از اهالی محلی مناطق نفت خیز بودند، اینها در 7 ماه گرم سال زیر درختها که در دو طرف جاده ایکه به پالایشگاه میرفت به سر میبردند، محل زندگی اکثر آن ها حدود 6 در 10 متر بود که در آنجا به دنیا میآمدند، بزرگ میشدند و سپس میمردند، غذای اکثرشان از یک قرص نان و علفی که در باغچه می روئید تشکیل میشد، من یک کلفت نه ساله ای داشتم که برای اولین مرتبه در عمرش با یک تخم مرغ که من برای او آورده بودم ناشتا کرد...
من بچههای 8 و 9 سالهای را میدیدم که در ساختمانها کار می کردند و کیسههای سیمان و آجر و چوب و آهن حمل میکردند و در حالیکه صورت آنها خاکی و به شدت عرق ریزان بودند بسر میبردند و تا جائی که آن قدر خسته میشدند که نرسیده به منزل مثل سنگ در کنار جاده افتاده و به خواب میرفتند.
ناراحت کنندهتر هم اینکه در کمپهای سه تا چهار هزار نفری آنها حتی یک مستراح هم وجود نداشت و آلودگی و کثیفی بیداد میکرد.
تعجب انگیز آنکه از رئیس انگلیس خود شنیده بودیم که ما انگلیسی ها صدسال تجربه آموختهایم که چطور باید با بومیها رفتار کنیم، سوسیالیزم وقتی که بوطن خودمان برگشتیم بسیار خوبست ولی در اینجا باید ارباب بود هرچه بیشتر ملایم باشید، ایرانیها بیشتر از شما تقاضا میکنند باید به همین نحو که حالا هستند آنها را نگاه داشت."
آری جنبش ملی ایران که به ملی شدن صنعت نفت انجامید یک جریان سیاسی، مذهبی و اقتصادی را به جریان انداخت و بدون وقفه و با اعتقاد و ایمان آنچنان شتابان به اهداف تعیین شده در حرکت بود.
جبهه ملی که رهبری آن را دکتر مصدق عهده دار شد محل تمرکز نیروهائی شد که هریک از آنها نفوذ قابل ملاحظهای را در افکار عمومی برخوردار بودند و نقش مهمی از خود نشان میدادند، براستی که جبهه ملی مصمم به براندازی بت ابرقدرت انگلستان که بیش از یک و نیم قرن بسان اختاپوسوار بر تمامی تاروپود سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران دست انداخته بودند را بشکند و آنچنان که ملت ایران ناممکن ها را ممکن ساخت.
و اما حزب دیگری که همکاری نزدیک با جبهه ملی و نه وابسته رسمی با آن جبهه به نام جامعه مسلمانان مجاهد به رهبری آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی بود.
جمعیتی متشکل از طلاب علوم دینی، ریش سفیدان و روسای اصناف و بازاریان بودند و در کنار آن ها نیز که ارتباط و همکاری مستقیم با جامعه مسلمانان مجاهد داشت، جمعیت فدائیان اسلام بود که رهبری آن را شهید نواب صفوی عهده دار بود و نتیجه اینکه جریان عظیم نهضت ملی شدن صنعت نفت را یک حرکت مردمی با تمام اقشار ملی ،دینی و اجتماعی شامل شد که اقلیت نامزدهای مجلس شانزدهم زبان ناطق و گویای نهضت گشتند و آنچان شدت و حدت بخود گرفت تا در روز 22 فروردین 1329 نتیجه شمارش آرای تهران به ترتیب میزان رای، به شرح ذیل اعلام گردید: دکتــر محمد مصـدق 2- دکتــر مظفـر بقائـی 3- سیـد حسین مکــی 4- سیـد ابـوالـحسن حائــری زاده 5- سید ابوالقاسم کاشانی 6- عبـدالقدیر آزاد 7- جمال امامی 8- دکتر سید علی شایگان 9- محمود نریمان 10 – سید محمد صادق طباطبائی 11- جواد مسعودی 12- میر سید علی بهبهانی
و اما طبق تصمیم و تصویب مجلس شورای ملی، اعضای کمیسیون نفت در تاریخ پنجم تیرماه 1329 انتخاب و از همان تاریخ جلسات خود را تشکیل داد و پس از انتخاب هیئت رئیسه شروع به رسیدگی به لایحه الحاقی قرارداد نفت جنوب به عنوان ( قرارداد گس –گلشائیان ) و نیز بررسی قرارداد 1933 نمود و سرانجام کمیسیون نفت در بیست و دومین جلسه خود، جلسه را سری اعلام و وارد شور شد که در این جلسه پس از چند ساعت مذاکره و مباحثه به این نتیجه رسید که قرارداد الحاقی ساعد – گس برای استیفای حقوق ملت ایران نبوده و جداً مخالفت خود را با آن اظهار داشت و این گزارش به امضاء مخبر کمیسیون مخصوص نفت – آقای حسین مکی رسید و در 19 آذر 1329 تقدیم به مجلس شورای ملی شد.
رزمآرا نخستوزیر وقت و از مخالفان ملی شدن صنعت نفت
*لایحه ملی شدن نفت
در تمام مدت کار کمیسیون نفت، رزم آرا به صورت مخفیانه در حال مذاکره با شرکت نفت بود و کوشش فراوانی داشت که مسئله را طوری حل کند که حمایت انگلستان و آمریکا را از دست ندهد و همزمان صحبت با شوروی را نیز غنیمت می داشت تا او را به یک حامی تبدیل نماید از جمله آنکه در تاریخ 24 آذر 1329 باعث فرار سران حزب توده از زندان شد تا شوروی را از خود راضی نگه دارد.
اما در داخل کشور هیچ پایگاه مناسب و مردمی را برای خود نمیدید. آنچنانکه از روز 26 مهرماه 1329 که رزم آرا اعتراف به حمایت از قرارداد الحاقی کرد تا روزی که در مسجد شاه به قتل رسید ( 16 اسفند 1329 ) یکی از پرآشوبترین دوره های سیاسی ایران رقم خورد و شاید نقطه عطف پیروزی ملت سربلند ایران نیز بود.
حسین فاطمی در دیدار با آیتالله کاشانی
آنچنان که زنده یاد دکتر حسین فاطمی در بازتاب حمایت رزم آرا از لایحه نفت در شماره 584 روزنامه باختر امروز این چنین نوشت: « ... رزم آرا تازیانهای را که اجنبی به دست او سپرده بود دیوانه وار بر دوش ملتی محروم و گرسنه و اسیر میکوفت، او میخواست از راه تثبیت نفوذ یک شرکت غاصب غارتگر خارجی نیم قرن دیگر، استیلای سیاسی و اقتصادی بیگانگان را بر ایران تحمیل کند.
رفقای جبهه ملی ما در مجلس و قلمهای وطن پرست در صفحات روزنامهها سخت با اندیشههای استقلال شکنانه او در حالتی جهاد میکردند که تقریباً تمام عناصر موثر کشور در برابرش سر تمکین و تعظیم فرود آورده بودند زیرا سیاستی که پشتیبان و حامی او بود همه حساب میبردند و میدانستند که نابغه نفتی برای گذرانیدن قرارداد الحاقی ماموریت پیدا کرده است... "
بدرستی که رزم آرا سرو سری با اجنبیها ایجاد کرده بود آنچنان که وقاحت خود را در جلسه غیر علنی سوم دی 1329 با اراجیف خود کامل و آنطور که ایشان استدلال کرد که ملی شدن صنعت نفت به صلاح کشور نیست زیرا ایران دارای آن قدرت صنعتی نیست که حتی یک کارخانه سیمان را اداره کند، او گفت که کارخانههای کشور به علت عدم کارائی فنی زیان میدهند و مهندسان ما حتی یک " لولهنگ " هم نمیتوانند بسازند، چنانچه رزم آرا در این سخنرانی ملی کردن صنعت نفت را بزرگترین خیانت شمرد.
توهین رزم آرا به جامعه مهندسین و کارشناسان ایرانی طوفانی بزرگ به پا کرد آنچنانکه در روز 8 دی 1329 به دعوت جبهه ملی و شخص آیت الله کاشانی تظاهرات بزرگی در میدان بهارستان صورت پذیرفت و علیه دولت و لایحه نفت سخنرانیهای متعددی شد و با این تفاسیر ملت ایران یکصدا از طریق نمایندههای خود در سرتاسر کشور مطالبات خود را طلب میکردند و در سراسر دیماه 1329 همزمان با رفتاری که دولت در برابر خواست ملت نسبت به امر نفت پیش گرفته بود تمامی مطبوعات و روزنامههای ملی را توقیف کرد تا انعکاس خشم مردم منعکس نگردد و بازتاب گستردهای از خود به جای نگذارد.
حال آنکه در مطبوعات ایران نیز به نقل از مندرجات روزنامههای خارجی از پیشنهاد شرکت نفت به رزم آرا بر اساس ( پنجاه – پنجاه ) و پرداخت پنج میلیون لیره مساعده دولت ایران مطالب گوناگونی نوشته میشد، اما رزم آرا سعی در مخفی نگاه داشتن این چنین پیشنهادات را داشت آنجا که سفیر انگلیس سرفرانسیس شپرد از این مخفی کاری رزم آرا سخت برآشفت و طی یادداشتی در چهارم بهمن 1329 به رزم آرا گلایه کرد و گفت:
"... هیچیک از اقدامات چه راجع به نفت و چه راجع به قرضه به اطلاع عامه نرسیده و اجازه داده شده وضعی در افکار عمومی ایجاد شود که نسبت به شرکت خصمانه بوده و بالنتیجه متوجه بریتانیا هم بشود و دولت ایران هیچ اقدامی برای جلوگیری از این وضع نکرده است ... "
و سرانجام آنکه در پنجم بهمن ماه حسین مکی، دکتر مظفر بقائی، الهیار صالح، حائری زاده، نریمان و عبدالقدیر آزاد دولت را به علت عدم امنیت قضائی نیز استیضاح کردند ولی رزم آرا به پشتیبانی از اکثریت نمایندگان توانست از مجلس در قبال این استیضاح از 103 نماینده حاضر در جلسه 91 رای اعتماد بگیرد و به دسیسه های خود کماکان ادامه دهد.
حسین مکی یکی از فعالان ملی شدن صنعت نفت
حسین مکی و مظفر بقایی نمایندگان مجلس وقت که در پی استیضاء رزمآرا بودند
و اما با نزدیک شدن به ماههای پایانی و یا حتی روزهای آخر سال 1329 نگاه جدی تری نسبت به تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت از جانب ملت ایران نمایان می شد و با عنایت به پیشنهاد کمیسیون نفت در روز 14 بهمن 1329 به مضمون:
" ... به نام سعادت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی، امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد."
الهیار صالح – حائری زاده – دکتر محمد مصدق – حسین مکی – دکتر شایگان – میر سید علی بهبهانی – عبدالقدیرآزاد – محمود نریمان – عباس اسلامی – دکتر مظفر بقائی کرمانی – کاظم شیبانی
اللهیار صالح از فعلان صنعت ملی شدن نفت
دقیقا" مشخص گردید رزم آرا در پی دفع الوقت نسبت به نتیجه رساندن مذاکرات محرمانه با شرکت نفت انگلیس بوده و بدان صورت که پاسخ خود را در روز 25 بهمن 1329 به کمیسیون فرستاد. این پاسخ نیز نه تنها اطلاعات خاصی را در بر نداشت بلکه گفته بود که نخست وزیر آماده پاسخ شفاهی حضوری به نمایندگان اعضاء نفت میباشد.
سرانجام با توجه به موارد مذکور و نگاه حقیقت جویانه مردم در جهت تامین منافع ملی و اقتصادی خویش ،در روز 12 اسفند تظاهرات بزرگی از طرف جبهه ملی و جمعیت فدائیان اسلام در مسجد شاه برپاشد که در آن علیه شرکت نفت غاصب انگلیس و ستمهائی که بر ملت ایران روا داشتند برگزار و شعار میدادند و جالب آنکه در همان روز رزم آرا در جلسه کمیسیون نفت شرکت و گزارش خود را مجدداً در خصوص عدم توانائی صنعتی کارشناسان ایرانی ارائه کرد و سرانجام در روز 16 اسفند 1329 رزم آرا نخست وزیر وقت که برای شرکت در ختم آیتالله فیض به مسجد شاه رفته بود توسط خلیل طهماسبی، عضو جمعیت فدائیان اسلام، هدف سه گلوله قرار گرفت و کشته شد.
رزم آرا بعد از ترور
فردای آن روز یعنی در 17اسفند 1329 پس از برداشته شدن عامل اصلی مخالفت با ملی شدن صنعت نفت و عبور از آن، کمیسیون نفت، رسیدگی خود را به مسئله نفت پایان و به اتفاق آراء پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد.
چنانچه در جلسه روز پنجشنبه 24 اسفند 1329 طی یک جلسه تماشائی و پرشور که در نوع خود مثال زدنی بود، گزارشی کامل از لایحه ملی شدن صنعت نفت به تصویب رسید که با کف زدن ممتد مخبـرین جراید و تماشـاچیان و جمعی از نمایندگان همراه شد و آن شـب به یادماندنی در تهـران و همه شهر های ایران چراغانی خیابانهاو تظاهرات و شادی همگانی را در پی داشت .
آنچانکه در روز 23 اسفند، سفارت انگلستان یادداشتی به دولت وقت ایران داد و به تصویب پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون نفت مجلس سخت اعتراض کرد و تذکر داد که حسن همجواری ایجاب می کند که قرارداد نفت فسخ نشو .
و سرانجام در روز 29 اسفند سال 1329 مجلس سنا هم این مصوبه مجلس شورای ملی را به تصویب رسانید و بدین ترتیب مبارزه چند ساله ملت بزرگ ایران جهت خلاصی از پنجههای بی رحم و خون آلود استعمار پیر به نتیجه رسید و برای نخستین بار از زمان سلطنت قاجاریه، ایران در برابر نگاه استثماری دولت انگلستان سر برآورد و طعم پیروزی را به واقع احساس کرد و گام در راه مبارزه ای بس بزرگتر نهاد که خود شروعی بر بیرون راندن اجنبی از شرکت ملی نفت ایران بود که نام خلع ید به خود مزین نمود.