حسین مرعشی از سران کارگزاران چند روز قبل از انتخابات مصاحبه میکند و میگوید: «جمعاً در کشور 3000 اصلاحطلب ثبتنام کردهاند که تنها 30 نفر (در کل کشور) تأیید شدهاند، براین اساس تنها 1درصد اصلاحطلبان تأیید شدهاند».
رسول منتجبنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب «اعتماد ملی» میگوید: از کل 3 هزار نفر چیزی در حدود بین 30 تا حداکثر 50 نفر کاندیدای قابل طرح داریم... ما در تمام استانها و شهرستانها هر چه بررسی کردیم و گزارش به دست میآوریم،کسی باقی نمانده است. در برخی شهرها و حوزههای انتخابیه اصلاً کاندیدا نداریم و در برخی دیگر کاندیدای ناشناخته داریم یا به اندازه کافی نداریم... ما کاندیدا به اندازه کافی که هیچ در حد یک یا یک و نیم درصد مورد نیازمان برای یک حضور رقابتی هم نداریم.
سخنگوی حزب اعتدال و توسعه هم این خط را ادامه میدهد: «تعداد کاندیداهای شاخص اصلاحطلب اعتدالیون و معتدلین اصولگرا در تهران که از سوی شورای نگهبان صلاحیتشان تأیید شده است به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد».
در واکنش به این اظهارنظرها یکی از وزارتخانههای امنیتی دولت، گزارشی از کاندیداهای اصلاحطلبان و اصولگرا ارائه میدهد و میگوید که اصلاحطلبان و اصولگرایان چند برابر کرسیهای مجلس در سراسر کشور کاندیدا دارند.
اما آن روزها بسیاری از مردم مطلع نبودند و تصور این بود که واقعاً اصلاحطلبان کاندیدا به اندازه انگشتان یک دست هم ندارند! ادعای پیروزی آنان و راه یافتن هشتادو چند نفر از اصلاحطلبان به مجلس اما این حقیقت را برای مردم روشن کرد که همه آن اظهار نظرها یک بازی تبلیغاتی بوده است و آن حملات به افرادی که روشنگری کرده بودند برنامهریزی قبلی برای تخریب بوده است؛ به همین خاطر پس از انتخابات آنان در این باره سکوت کردند و هیچگاه در این باره با مردم صحبت نکردند که اگر به اندازه انگشتان دست کاندیدا نداشتهاند، پس چگونه پیروز انتخابات شدهاند؟ اما افکار عمومی حق دارد این سوال را بپرسد که این همه تخریب و جوسازی علیه نظام و شخصیتهای آن به چه هدفی صورت گرفت؟