وی در این مصاحبه اظهار کرده است: «در هر دو مورد پدر و پسر، طبقات متوسط و پایین، به دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناراضی شدند. نخبگان صنعتی و کارآفرینی هم که شکل گرفته بودند در تصمیم گیریهای کلان نقشی نداشتند. در این حال و هوا رژیم به سمت اختناق و سرکوب رفته بود و این شکاف میان جامعه و دولت بسیار عمیق شده بود. از دیگر سو چالش میان دولت و دین هم وجود داشت که با شکاف قبلی همراه شد و جامعه و دین در برابر دولت قرار گرفت. بنابراین به وجود آمدن انقلاب اجتنابناپذیر شد»!
او افزوده است: رهبری امام خمینی(ره) به عنوان یک رهبر کاریزما، تمام گروه های ناراضی را نمایندگی کرد. همچنین چهار متفکر دینی داریم که این چهار متفکر دینی نقش پررنگی در پر کردن خلاهای فکری و سازماندهی جوانان، تحصیلکردگان و دانشجویان داشتند. این چهار متفکر دینی شهید مطهری، آیتا... طالقانی، دکتر شریعتی و مرحوم بازرگان بودند. رهبری امام (ره) این امواج را هدایت کرد و همه نارضایتیها حول محور یک رهبر کاریزما شکل گرفت و تحول را ایجاد کرد.
گفتنیست در مقدمه این مصاحبه که با تیتر «شکاف میان دولت و ملت، عامل سقوط شاه»! منتشر شده اینطور آمده است که امام خمینی(ره) با جذابیتهای کاریزماتیک موجب حرکت عظیم تودهها و سرنگونی رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب ایران شد!
*صحبتهای فرد اشاره شده در بادی امر شاید چندان عجیب یا حاوی نکته خاصی به نظر نیایند ولی ماجرا وقتی جالب میشود که مخاطبان از عقبه این صحبتها نیز باخبر شوند و بدانند جریان سیاسی خاص تلاش زیادی دارد تا مدام عنوان کند چیزی به نام «شکاف» میان مردم و حکومت سبب سقوط شاه خائن شده و البته هماکنون نیز در نظام جمهوری اسلامی ایران شکاف و فضای دوقطبی وجود دارد...
آنچه که در ادامه میخوانید، تقریرات و گفتههای تعدادی از چهرههای جریان سیاسی خاص است که طی دو و نیم سال گذشته بصورت مستقیم یا غیر مستقیم از چیزی به نام وجود «شکاف» در میان مردم و نظام جمهوری اسلامی سخن گفته است:
_ سعید معیدفر، جامعه شناس اصلاحطلب: (در حال حاضر) مردم در حاکمیت به درستی دخالت داده نمیشوند. (بخشی از یادداشت وی در نشریه اصلاحطلب صدا)
_ علیرضا علویتبار، فعال اصلاحطلب: اگر بخواهیم اعتماد عمومی به دولتها ایجاد شود و این شکاف تاریخی بین دولت و مردم در جامعه ما از بین برود، راهی جز مردمسالاری نیست. (قسمتی از یادداشت این فرد در روزنامه اصلاحطلب شرق)
_ غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی: نسلهای جوان و جدید خود را خارج از بافتهای قدیمی قرار میدهند و حتی فراتر از تقابل با حاکمیت به تنافر با آن رسیدهاند...آنها راه خود را میروند و ما راه خودمان را! (از سخنان وی در مقابل رئیسجمهور روحانی)
_ محسن رنانی، از استادان اصلاحطلب: در زمانی که جامعه دارد به شدت دوقطبی میشود؛ در زمانی که شانزده میلیون پرونده در دادگستری ما انباشته شده است و روز به روز بر آن افزوده میشود؛ در زمانی که اعتیاد بخش بزرگی از نیروی جوان کشور را درگیر کرده است...درزمانی که فساد به ویژگی عادی و اصلی نظام اداری ما تبدیل شده است؛ و در زمانی که دهها مسئله ریز و درشت دیگر قوای کشور را روز به روز تحلیل میبرد، نظام سیاسی باید دست به انتخابهای دشواری بزند. انتخابهایی که میتواند از جنس تحول یا حتی «انقلاب از بالا»! محسوب شود. (در گفتوگو با نشریه ایران فردا)
_ احمد پورنجاتی، فعال اصلاحطلب: یکی از مهمترین عوامل (یکجانبهنگری شهروندان) که متأسفانه در کشور ما نیز مشاهده میشود، بروز شکاف اعتماد و گسترش نوعی کماعتمادی بین دولت و ملت است. این شکاف وجود دارد و نمیتوان آن را نادیده انگاشت! (در گفتوگو با روزنامه شهروند)
_ هادی خانیکی، تئوری پرداز اصلاحطلب با بیان اینکه مردم (ایران) به رسانهها اعتماد ندارند: اگر در جامعهای میان حکومت و جامعه شکاف وجود داشته باشد، دودستگی و جدایی را میان جامعه و رسانهها و حتی در بخشهای مختلف جامعه میتوان دید. (در مصاحبه با سایت اصلاحطلب جماران)
در تتمه این اشارهها نیز گفتنیست که رضا صالحی امیری، از فعالان اصلاحطلب و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در دولت کنونی، فرد دیگری بود که مثل مصاحبه شونده روزنامه اصلاحطلب اعتماد، زمانی در یک نشست به مناسبت 22 بهمن، از وجود «شکاف» بعنوان عامل سقوط نظام شاهنشاهی یاد کرد و جالب آنکه هم او بود که مدتی قبل از سخنان بهمنماهی خود، در اجلاس ماهیانه بنیاد باران(وابسته به لیدر اصلاحطلبان) به وجود شکافی عمیق میان نگاه ساختارهای رسمی و غیر رسمی در ایران فعلی اشاره کرد.
او گفته بود: سنجشهای آماری در این مورد نشان میدهد که نوع نگاه ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی دارای شکافی عمیق است!
این مدعیان اما در عین حال هیچ سند و مدرکی را دالّ بر دوئیّت و شکافی که بر آن اصرار دارند، ارائه نمیکنند و البته کنکاش در قصد و غرض طرح این وهمیّات نیز به هیچ وجه ما را به نتایج خوبی نمیرساند.
چه اینکه جامعهی دارای شکاف از صفاتی مثل مشارکت کم در مراسم ملی و مذهبی، کمی مشارکت در انتخاباتها و جلوات مردمسالاری و عدم رعایت قوانین و خواستههای حاکمیت از سوی مردم برخوردار است که البته هیچیک از این نشانهها به فضل الهی در ایران وجود ندارد.
علت این کنایهها به نظام اسلامی چندان برای افکار عمومی و کسانی که جریان سیاسی خاص را میشناسند نامکشوف نیست...
گفتنیست القای اینکه امام خمینی یک رهبری کاریزمای صرف بوده است و عدم اشاره به انتخاب عقلانی مردم ایران در حرکت انقلابی و تبعیت آنها از ولی فقیه شیعه در کنار این معنا، مفاهیم خوبی را به ذهن متبادر نمیکند.