وی همچنین افزوده است: هر نغمهای که جهت تحریم صندوق رأی برآورده شود صدای یک ایرانی نیست.
*انتقادات، اشارهها و نفرینهای جانسوز آقای خرازی کاملاً بجاست اما شاید این سؤال در ذهن مخاطبان این سخنان و ایضاً نسلهای جدیدی که تازه پا به عرصه سیاستورزی در ایران اسلامی گذاشتهاند ایجاد شود که چه کسانی در طول تاریخ 37 ساله نظام اسلامی ایران، نغمه شوم تحریم صندوقهای رأی را نواختهاند و یا چه کسانی از نسبت بیدینی و اصلاحطلبان سخن راندهاند؟!
غیر از جریانات صدر انقلاب و تنشهای آن روزها که تصور میشد با برافتادن نقاب از چهره منافقین صدر انقلاب و رسوایی جریاناتی که قانون اساسی کشورمان را قبول نداشتند؛ دیگر رخ ندهند؛ اما متأسفانه اصلاحطلبان در جریان انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی که در سال 90 (چهار سال قبل) و بعنوان اولین انتخابات پس از فتنه سال 88 برگزار شد نغمه تحریم سرودند و در آن انتخابات شرکت نکردند.
حتی اخیراً کسانی مثل رسول منتجبنیا و فیضالله عرب سرخی در توجیه آن تحریم زشت اینطور گفتهاند که در آن مقطع فضا بسته و مسموم بود و یا در آن مقطع امید به فعالیت و تأثیر از مردم گرفته شده بود!
کسان دیگری از اصلاحطلبان هم بودهاند که به بینتیجگی آن تحریم انتخاباتی از سوی اصلاحطلبان اشاره کردهاند.
غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران، زمانی در این رابطه اظهار کرده بود: من معتقد بودم که حتی در انتخابات مجلس همه باید شرکت کنیم اما برای اینکه شقّ عصای مسلمین نشود و جمعیت متفرق نشود، گفتیم که باشد و ما تبلیغ این حرفها را نمیکنیم ولی عده زیادی از نیروهایی را که میتوانستیم به مجلس بفرستیم بدون هیچ بهایی از دست دادیم. با این حضور پیدا نکردن در انتخابات مجلس هم چیزی به دست نیامد که دلمان را به آن خوش کنیم و بگوییم آمار واقعی شرکت کنندگان اینقدر بوده است و از این دست حرفها. این تحریم تاثیری در جامعه نداشت.
حسین مرعشی، از دیگر چهرههای محوری کارگزاران هم زمانی در اشاره به همین تحریم و غیبت حزب متبوعش از فرایند انتخابات کشور اظهار کرد:
«اگر در مقطعی هم کارگزاران در انتخابات غایب بوده، ناشی از شرایط سیاسی کشور بوده که در آن مقطع اصلاحطلبان همه غایب بودهاند.»
غیر از این واقعیتهای تاریخی، البته علت احتراز آقای خرازی از بیان شفاف و اعلام اینکه چه کسانی بودهاند که صدایی غیر ایرانی را از حلقوم خود ساطع کردهاند به شدت محل تأمل است؟!
در اشاره به مسئله دین و اصلاحطلبان نیز اگرچه اشاره و نفرین آقای خرازی به سمت رقبای اصلاحطلبان به نظر میرسد اما اندکی آگاهی از تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی بویژه از سال 76 به این سو، نشان میدهد که صداهایی که بر دین خدشه وارد میساختند و یا وارد تردید در بنیانهای اعتقادی انقلاب اسلامی میشدند صرفاً از میان جریان سیاسی خاص به گوش میرسیدند.
در ادامه به تعدادی از این اظهارات اشاره میکنیم:
_ عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات: خیلی از اصلاحطلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.
_ سعید لیلاز، فعال سیاسی اصلاحطلب: به نظر من متأسفانه ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران اجازه شکلگیری یک دولت به تمام معنا «لیبرال» را نمیدهد.
_ حسین مرعشی، فعال اصلاحطلب: من لیبرال مسلمانم.
_ فیاض زاهد، فعال اصلاحطلب: ما از انقلاب 57 خاطره خوشی نداریم.
_ اکبر گنجی، فعال سابق اصلاحطلبان: جدایی دین از سیاست یک امر بدیهی است.
_ تقی آزادارمکی، از استادان اصلاحطلب: بهترین تحلیلها را الان در حوزه فرهنگ آنهایی میکنند که ما به آنها روشنفکران سکولار میگوییم و آنهایی که ما روشنفکران دینی میگوییم، هیچی در حوزه دین نمیگویند، بلکه اندیشه سکولار را ترویج میدهند...!
آیا همین چند روایت جای آن ندارد که میان اصلاحطلبان با مردم، نظام اسلامی، رهبری نظام، خواص سیاسی و تمام ارکان اجتماعی و سیاسی جامعه دوری و نقار ایجاد شود؟!
کما اینکه به نظر میرسد این اتفاق افتاده و جدای از اجازه نیافتن لیدر جریان اصلاحات حتی برای دیدار با مقامات دفتر مقام معظم رهبری؛ اصلاحطلبان نیز طی 14 سال گذشته در هیچ انتخاباتی نتوانسته رأی مردم را جلب کرده و برنده انتخابات باشند...
گفتنیست، سیدمحمدصادق خرازی پیش از این نیز طی سخنانی، لیدر منزوی جریان اصلاحات را برادر مقام معظم رهبری خوانده بود!