مدتهاست که از کلمه نفوذ و از کلمات دیگری استفاده ابزاری میشود و همه برای این است که استدلال پشت سخن چنین افرادی نیست، والّا چرا رقیب از کلمه نفوذی برای شخص هاشمی یا دیگران استفاده میکنند؟ چون میدانند طرف مقابل در برابر بی اخلاقیها دست به بیاخلاقی نمیزند و اخلاق را در سیاست رعایت میکند. آقای هاشمی که سوابقشان روشن است. در انقلاب امتحان خودشان را در پستها و سمتهای مختلف پس دادهاند، و حال بعد از گذشت بیش از 30 سال از انقلاب الان دشمن به او نفوذ کرده است؟
به گزارش سایت حزب ندای ایرانیان، وی همچنین در صحبتهای خود اظهار کرده است: جالب اینجاست که افرادی که این روزها مدام در صحبتها و اظهارنظرهایشان از تهمت و تخریب علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی استفاده میکنند، گویا فراموش کردهاند که ایشان یار دیرین امام (ره) بوده و از همراهان ایشان در انقلاب بوده است که در آن زمان افرادی که امروز علیه ایشان صحبت میکنند یا کودک بودهاند و یا هنوز پای به دنیا گذاشته بودند.
*در اشاره به اظهارات میبدی باید بیان کرد که کسی از میان معاریف اصولگرا تاکنون نه تنها خطاب به آقای هاشمی بلکه به چهرههای پایینتر از ایشان هم صفت «نفوذی» را نسبت نداده و تفکر اصولگرایی اجازه نمیدهد به هیچکس ولو یک شهروند عادی و آزاد لقب نفوذی داده شود.
مسئله اصلی بحث «هشدار بر سر نفوذ» و «خواندن نسخههای نفوذ» است که ممکن است برای هرکسی اعم از اصولگرا یا اصلاحطلب، هرکدام از یاران امام راحل و یا حتی آقای هاشمی با تمام سوابق درخشانی که دارند بوجود بیاید. کما اینکه این پروژه در مرحوم منتظری اتفاق افتاد.
خاصهتر اینکه به زندان افتادن 2 فرزند آقای هاشمی، اعتقاد ایشان به ظلم شدن در حق مهدی هاشمی، صحبتهای عجیب ایشان درباره رهبری شورایی و منشقشده، تأکید ایشان بر وقوع تقلب در انتخابات، حمایت از یک جریان سیاسی خاص و... جملگی نشان میدهد که هشدارها پیرامون بحث نفوذ کاملاً عقلایی و از روی استدلال است.
میبدی همچنین اشاره کرده است که طرف مقابل دست به بیاخلاقی نمیزند...!
در لفافه بیان میشود که آیا نسبت کلاغ دادن به منتقدان! و دستگیری آنها در روزهای مسندنشینی عملی اخلاقی است؟! و ایضاً آیا ظلم پنداشتن حکم قضایی نظام اسلامی، حسن رفتار است؟!
شایان ذکر است که طرح این معنا که انتقاد شونده یار امام راحل و معمّر است و منتقدین او در زمان فعالیتهای وی یا نبودهاند و یا کودک بودهاند نیز حرفی برخاسته از سر استدلال و سیاستورزی نیست.
بدیهیست که بر اساس حکم عقل و بر اساس تعالیم اسلام ناب، اولا خطر هرکسی را میتواند تهدید کند و «پروژه نفوذ» اتفاقاً به دنبال سابقون و یاران پیامبر جامعه بیشتر از دیگران میگردد.
کما اینکه در تاریخ اسلام نیز مشاهده میکنیم طلحه و زبیر خدمات فراوانی را به اسلام انجام دادند اما دست آخر به روی ولی زمانه تیغ کشیدند و یا همسر امام معصوم قاتل ایشان شد و یا همبازی معصومی دیگر، در صف اشقیای مقابل حضرت قرار گرفت.
ثانیاً در تفکر عقلانی اسلام ناب، اساساً اهمیتی ندارد که انتقادکننده کیست و چه شأن و جایگاه و مقامی دارد بلکه مهم گفتهها و محتوای انتقاد اوست.
یعنی اینکه حتی اگر فردی کم سن و سال هم از آقای هاشمی و هر شخص دیگری انتقاد عقلایی بکند؛ آن شخص اخلاقاً و عقلاً ملزم به توجه به انتقاد، تفکر در محتوای نقد و گاهی هم پاسخگویی است.
در این زمینه اما استخفاف منتقدین، ممنوع کردن نقد، به جهنم فراخواندن منتقدان و یا با عبارتهای زشت از آنها یاد کردن، با هیچ منطقی سازگار نیست.