به گزارش افکارخبر، پیش از این در خصوص نگرش ادبی صادق چوبک و روابط شخصی او با دربار پهلوی و شخصامیر عباس هویداسخن گفتیم. اما او با آنکه به دربار پهلوی و سفارت انگلیس نزدیک بود مورد خشم آنان نیز قرار می گرفت. داستان" اسائه ادب "که چوبک آن را در سال ۱۳۲۴ در مجموعهخیمه شب بازیمنتشر کرد پس از چاپ اول به مدت ده سال توقیف شد.
روایت این داستان کوتاه در مورد رجال حکومتی ست که به دلیل خرابکاری کلاغ بر مجسمه شاه ماموریت یافته اند تا تمام کلاغ هایی را که بر فراز کاخ شاه پرواز می کنند را مورد هدف قرار دهند. این روایت استهزاء آمیز خشم دستگاه فرهنگی پهلوی دوم را برانگیخت. برای فهم موقعیت مضحک داستان" اسائه ادب "باید شمایلی از وضعیت متزلزل سیاسی در ابتدای قدرت گیری پهلوی دوم را متصور شویم.
از طرفی شکل گیری حزب توده که به ترویج ایدئولوژی قطب بلشویک می پرداخت و از طرف دیگر حزب وطن با رهبری سید ضیاء که بسیاری از بازرگانان و تجار بزرگ و خرده پا را جذب می کرد آرایش سیاسی این دوران را تشکیل می دادند. موقعیت محمد علی فروغی و جایگاهی که او توسط سفارت انگلیس به سید ضیاء اهدا نمود نشانه نفوذ یک قدرت ماسونی در مجلس شورای ملی بود و در مقابل قدرت یابی قوام السلطنه و حمایت او از فراکسیون آذربایجان سرانجام موجب شد که او پس از ۱۵ مرداد ۱۳۲۱ و سقوط کابینه سهیلی اداره امور دولت را در دست بگیرد.
جایگاه قوام السلطنه و سابقه سیاسی او که به تبیعد به دستور رضاشاه منجر گردیده بود از طرف پهلوی دوم خطری برای سلطنت تلقی می شد به همین جهت بود که تلاش های بسیاری برای حذف و جلوگیری از به قدرت رسیدن وی انجام می شد. دربار نگرانی فراوانی در مورد قدرت طلبی قوام داشت و لذا دائما قصد یارگیری برای مقابله با وی را داشت. حاکمیت قوام و سمت گیری او در عرصه سیاست او را فردی مرموز، ریاکار و ناسازگار معرفی می نمود.
" قوام در زمان های مختلف شخصیت متفاوتی بود. ائتلافهای متغیر وی این نکته را به روشنی نشان می دهد. شاه در سال های ۲۱-۱۳۲۰، قوام را دشمن کینه توز حکومت پهلوی قلمداد می کرد، در سال های ۲۶-۱۳۲۵، که او را سد محکمی در برابر کمونیسم می دانست به کمک وی شتافت و در سال ۲۷-۱۳۲۶ دوباره او را به عنوان دشمن سلطنت وادار به ترک کشور کرد، و بار دیگر در سال ۱۳۳۱، در برابر مصدق با وی متحد شد. از سوی دیگر، حزب توده نیز در سال های ۲۵-۱۳۲۰، از وی به عنوان یک مشروطه خواه مخالف با نظامی گری پشتیبانی کرد، در سال های ۲۷-۱۳۲۵، برای تضعیف و شکست قدرت روز افزون سلطنت به وی نزدیک شد و در سال ۱۳۳۰، از وی به عنوان نوکر شاه، انگلیس و طبقه حاکم یاد کرد. انگلیس هم در سال ۱۳۳۱، از قوام به عنوان نخست وزیری قاطع و طرفدار متفقین پشتیبانی نمود، در سال ۲۵-۱۳۲۱ به دلیل جانبداری از شوروی با وی مخالفت کرد، در سال های ۲۶-۱۳۲۵ او را برای گفتگو با شوروی بر سر تخلیه خاک ایران تحسین کرد بار دیگر در سال ۲۷-۱۳۲۶ با او به علت تهدید منافع انگلیس در خوزستان و بحرین مخالفت کرد و در سال ۱۳۳۰، او را جانشین مناسبی برای مصدق دانست. مصدق نیز در سال های ۲۴-۱۳۲۰ از سیاست خارجی " موازنه ی مثبت " او انتقاد کرد، در سال ۱۳۲۴ به او به عنوان تنها دولتمرد قادر به گفتگو با روسها رای داد، در سالهای ۲۶-۱۳۲۵ او را به تضعیف مجلس متهم کرد، در سال های ۲۷-۱۳۲۶ در برابر شاه از وی پشتیبانی کرد و در سال ۱۳۳۰ او را آلت دست امپریالیسم انگلیس خواند. "(آبراهامیان، یرواند – ایران بین دو انقلاب: در آمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران – احمد گل محمدی، ابراهیم فتاحی – تهران نشر نی - ۱۳۷۷ – ص ۲۷۸-۲۷۹)
لذا این چندگانگی در سیاست های دولتمردان صاحب قدرت ایران و تغییر مدام جهت گیری های سیاسی در جهت منافع شخصی و یا حزبی سبب شد تا چوبک در" السائه ادب "تصویری مضحکانه و تمسخر آلود از دولتمردان شاه ارائه دهد و آنان را ابله و بی کفایت قلمداد کند و آنان را مهره هایی بدلی در دستان قدرت های استعمار گر بداند با آنکه چوبک نیز در این فساد سهیم بود. این برداشت از سیاست های خانواده پهلوی و رجال سیاست گذار آنان در ادبیات اجتماعی ایران که از سال ها ۱۳۰۰ در پاورقی نویسی با نویسندگانی چون مشفق کاظمی، محمد مسعود و… پدید می آید، ادامه می یابد و در آثار هدایت، چوبک، جمال زاده و.. وجهی تمثیلی به خود می گیرد.
نویسندگان رمان های اجتماعی روشنفکران برخاسته از اشرافیت و غالبا عضوانجمن ایران جوانبودند آن ها بسیار دلبسته جنبش تجدد خواهی از دوران مشروطه بودند بسیاری همچون تقی رفعت سردبیر روزنامه متجدد معتقد بودند که ایران باید همراه با تحولات جهانی پیش روی کند و از آن عقب نماند. باطن ادبیات غرب زده ایران همان چیزی ست که باطن فرماسیون سیاسی – اجتماعی آن را رقم زد.
این وضعیت برزخی و تعلیق ناشی از آن، نحوی سردرگمی و اضطراب و یاس و فقدان ذکر و فکر و نوعی تلخی و ناامیدی و سیاه اندیشی در آمیخته با ناتوانی و مجموعه ای از کج اندیشی و ابتذال و بی مایگی و سطحیت پدید می آورد. ادبیات شبه مدرن ایران برآمده از بحران هرج و مرج داخلی و استبداد سیاسی می باشد و کانون اجتماعی زمان خود را محل تضاد ها و تناقض های اخلاقی و فردی می بیند لذا این ادبیات شدیدا گرفتار نوعی بحران هویت مضاعف ناشی از وضعیت بحران زده برزخی ایران است.