چه کسی سینما رکس را به آتش کشید؟

به گزارش افکارنیوز، ۲۸ مرداد در تاریخ انقلاب، علاوه بر حادثه­ی تلخ کودتا، یادآور حادثه­ی دردناک و ضدانسانی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان نیز هست. این سینما، شب‌هنگام در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و در حین نمایش فیلم «گوزن‌ها»، دچار آتش‌سوزی گردید و بیش از ۳۷۷ نفر زنده زنده در آتش سوختند.

تحقیقات و شواهد حکایت از عمدی بودن حریق داشت. یکی از این شواهد، آتش‌سوزی چند سینمای دیگر از جمله سینما آریای مشهد، قبل از آتش‌سوزی سینما رکس بود. بعد از این فاجعه، شاه و به تبع آن مطبوعات، انقلابیون را عامل آتش‌سوزی معرفی کردند. در مقابل، انقلابیون نیز شاه و حکومت پهلوی را عامل اصلی این حادثه دانسته و آن را محکوم کردند. در این بین، بسیاری از روحانیون، این جنایت را محکوم کردند و امام(ره) نیز در پیامی صراحتاً شاه را عامل این فاجعه دانستند و آن را شاهکار شاه خواندند و فرمودند که جز شاه و بستگانش، کسی از این جنایت نفع ندارد.

افکار عمومی نیز حکومت پهلوی را عامل اصلی این جنایت می‌‌‌‌‌دانست. گرچه هیچ‌گاه عاملین اصلی و کسانی که رهبری این جنایت را در دست داشتند، به شکل دقیق، مشخص نگردیدند، اما به جرئت می‌‌‌‌‌توان گفت این حادثه که باعثخشمگین شدن مردم گردید، نقش مهمی در تسریع پیروزی انقلاب داشت. به‌طوری‌که با ابراز انزجار مردم از این حادثه و برگزاری مراسم یادبود برای قربانیان در شهرهای مختلف، راهپیمایی‌‌‌‌‌های اعتراضی زیادی برگزار گردید که در نهایت باعثاستعفای جمشید آموزگار گردید و همین امر عاملی شد برای بروز احساسات خشمگینانه‌ی مردم نسبت به حکومت پهلوی و در نتیجه، پیوند آن با انقلاب که در این نوشته کوتاه، به توضیح بیشتر این مهم پرداخته می‌‌‌‌‌شود.

به آتش کشیده شدن سینماها

در ۲۸ مرداد سال ۵۷، سینما رکس به آتش کشیده شد و ۳۷۷ نفر از کسانی که برای تماشای فیلم به سینما رفته بودند، در آتش سوختند. در زمان آتش‌سوزی، فیلم «گوزن‌ها» ساخته‌ی مسعود کیمیایی، در حال نمایش بود. این سینما که در خیابان شهرداری آبادان ساخته شده بود، بیش از شش میلیون تومان ارزش داشت و ظرفیت سالن آن نهصد صندلی بود.

تمام شواهد و قراین حکایت از عمدی بودن این جنایت داشت. اولین مدرکی که برای اثبات این ادعا می‌‌‌‌‌توان به آن استناد کرد، مسئله‌ی به آتش کشیده شدن پی‌درپی چند سینمای دیگر، قبل از سینما رکس آبادان بود؛ به‌طوری‌که «در روز هفتم فروردین ۱۳۵۷، سینما استیل، واقع در جوادیه‌‌‌‌‌ی تهران، به آتش کشیده شد. فردای آن روز، سینما بیتا در کاشان طعمه‌‌‌‌‌ی حریق شد. شش روز بعد، سینمای ورامین و به دنبال آن سینماهای شهر فرنگ مورد حمله قرار گرفت و سینما کسرای تهران به آتش کشیده شد. فواصل نزدیک این آتش‌سوزی‌‌‌‌‌ها نشانه‌هایی از عمدی بودن آتش‌سوزی داشت.»[۱]

قطعاً به آتش کشیده شدن چند سینما، آن هم به‌طور پی‌درپی، نمی­توانست مسئله­ای عادی و معمولی باشد. مسئله‌ی دوم، موضوع قفل بودن درهای سالن سینما بود. در این رابطه نیز «نجات‌یافتگان‌ همگی‌ اظهار کردند که‌ هنگام‌ آتش‌سوزی، ‌ کلیه‌ی‌ ‌درهای‌ خروجی‌ و اضطراری‌ قفل‌ بوده‌ و آن‌ها توانسته‌اند با شکستن‌ یکی‌ از درهای ‌اضطراری، ‌ خود را نجات‌ دهند.»[۲] فردای روز این حادثه‌ی شوم، که منجر به سیاه پوش شدن مردم آبادان گردید، رژیم پهلوی و انقلابیون، یکدیگر را به این جنایت متهم کردند.

تمام شواهد و قراین حکایت از عمدی بودن این جنایت داشت. اولین مدرکی که برای اثبات این ادعا می‌‌‌‌‌توان به آن استناد کرد، مسئله‌ی به آتش کشیده شدن پی‌درپی چند سینمای دیگر، قبل از سینما رکس آبادان بود. فواصل نزدیک این آتش‌سوزی‌‌‌‌‌ها، نشانه‌‌‌‌‌هایی از عمدی بودن آتش‌سوزی‌ها داشت.

ساواک و حکومت پهلوی؛ عامل جنایت سینما رکس

بعد از حادثه‌، بسیاری از ادله و شواهد موجود، حکایت از این موضوع داشت که آتش‌سوزی کار رژیم و ساواک بوده است. بسیاری بر این باور بودند که محتوای فیلم «گوزن‌ها» به روزهای فرار و مرگ یک مبارز مسلح(و به باور برخی بخش کوچکی از واقعه‌ی سیاهکل) علیه حکومت پهلوی اشاره داشته که همین امر تصور دخالت ساواک در این آتش‌سوزی را ایجاد کرد. از طرفی واکنش ساواک بعد از وقوع حادثه، بسیار عادی بود؛ به‌طوری‌که در این زمینه، تنها به یک اطلاعیه‌ی خبری اکتفا کرد:


«چند تن از عناصر اخلالگر، سینما رکس شهر آبادان را به آتش کشیدند که در نتیجه، قریب ۴۰۰ تن از تماشاچیان در آتش سوختند و جان خود را از دست دادند.»[۳] مسئله‌ی‌‌ دیگری که به این ادعا قوت می‌‌‌‌‌بخشد، ممانعت‌ از یاری‌ مردم‌ به‌ حریق‌زدگان ‌توسط‌ شهربانی‌ بود. طبق شواهدی که از آن روز در دست است، «با اینکه‌ کلانتری‌ مرکزی‌ در صد متری‌ سینما بود، برای‌ نجات‌ محبوس‌شدگان‌ در حریق‌، اقدام‌ فوری‌ به‌ عمل‌ نیامد. مراکز مسئول‌ هم‌ پس‌ از حضور در محل‌ آتش‌سوزی، ‌ فاقد امکانات‌ اطفای حریق‌ بودند. آتش‌نشانی‌ شرکت‌ نفت‌ پس‌ از یک‌‌ساعت‌ونیم‌ تأخیر به‌ محل‌ حادثه‌ رسید…»[۴]

از طرفی اعتراف برخی از مسئولین رژیم پهلوی نیز نشان از دخالت مستقیم شاه و ساواک در این حادثه داشت و «منوچهر آزمون(معاون اجرایی نخست‌وزیر در زمان شریف امامی)، در اعترافات خویش در دادگاه انقلاب اسلامی اظهار می - دارد: سینما رکس را به دستور مستقیم شاه آتش زدند. نخست‌وزیر(آموزگار) روحش هم خبر نداشت. وقتی به او خبر دادیم، رنگش مثل گچ سفید شد. دستور مستقیم شاه بود.»[۵] اما علی‌رغم تمام این شواهد، رژیم شاه سعی کرد ضمن متهم کردن نیروهای انقلابی، خود را مبرا و بی‌‌‌‌‌گناه نشان دهد.

متهم کردن انقلابیون به آتش‌سوزی

حکومت پهلوی با نسبت دادن این رویداد به «مارکسیست‌های اسلامی»، آن‌ها را متهم کرد که «به‌جای تمدن بزرگ، وحشت بزرگ» به مردم می‌دهند. اما مردم و انقلابیون معتقد بودند که این آتش‌سوزی حربه‌‌‌‌‌ی شاه و ساواک برای بدنام کردن انقلابیون است. بنابراین افکار عمومی، شاه و رژیم او را عامل اصلی این حادثه می‌دانستند.

گذشته از این، بعد از وقوع حادثه، بسیاری از روحانیون تراز اول، گروه‌‌‌‌‌های سیاسی و حتی گروه‌‌‌‌‌های مسلح، با انتشار اعلامیه‌‌‌‌‌هایی، ضمن محکوم کردن این جنایت، «اعلام نمودند کسانی که برای آزادی مردم مبارزه می‌‌‌‌‌کنند، هرگز مردم را به کام آتش نمی‌کشانند.»[۶]

امام خمینی(ره) نیز در ۳۱ مردادماه سال ۱۳۵۷، در پیامی ضمن آگاهی‌بخشی به مردم در خصوص تکرار اعمال وحشیانه‌ی مشابه از سوی رژیم پهلوی، اعلام کردند: «من گمان نمی‏کنم هیچ مسلمانی، بلکه انسانی، دست به چنین فاجعه‌ی وحشیانه‏ای بزند، جز آنکه به نظایر آن عادت نموده است.»[۷]

ایشان همچنین خطاب به مردم آبادان اعلام کردند «که جز شاه و بستگانش، کسی از این جنایت نفع ندارد و این مصیبت دلخراش برای شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند.»[۸]

در راستای اتهام حکومت پهلوی به انقلابیون، فردی به نام هاشم منیشدپور، با نام مستعار عبدالرضا آشور، در عراق دستگیر و توسط ساواک مجبور به اعتراف می‌‌‌‌‌شود. طبق اطلاعات موجود، این فرد از نظر هوشی هم در سطح پایینی بود. قرار بود اعترافات این فرد از تلویزیون نیز پخش شود، اما از آنجا که دادستان آبادان با این اعترافات قانع نشد، از پخش آن نیز جلوگیری نمود.

شاه بعدها در کتاب «پاسخ به تاریخ» از این عمل دادستان گلایه کرد و نوشت: «مقصر واقعی به عراق گریخت و در آنجا دستگیر شد. اعترافات او ثبت شد، ولی قضاتی که مرعوب شده و یا جبون بودند بر این قضیه سرپوش گذاشتند.»[۹] اما واقعیت این است که اگر عامل آتش‌سوزی، عبدالرضا آشور بود و اعترافاتش می‌‌‌‌‌توانست افکار عمومی را قانع کند، هیچ‌کس نمی‌‌‌‌‌توانست مانع پخش آن گردد. ضمن اینکه بعد از آزادی آشور، افراد دیگری از جمله فردی به نام حسین تکبعلی‌زاده به‌عنوان مظنونان حادثه دستگیر شدند و به آتش زدن عمدی سینما اعتراف کردند.

مظنونان حادثه

حسین تکبعلی‌زاده در دادگاهی که در چهارم شهریورماه ۱۳۵۹ برگزار شد، خودش را چنین معرفی کرد: «من معتاد به هروئین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوافروشی می‌کردم.»[۱۰] قضیه از این قرار بود که گویا در شب هفتم قربانیان سینما رکس، مادر حسین تکبعلی‌زاده ماجرای آتش زدن سینما را برای شخصی تعریف می‌کند و او هم شرح ماجرا را برای چند نفر نقل می‌‌‌‌‌کند. چند روز بعد و به دنبال دستگیری آشور، فردی معتاد که این ماجرا را شنیده بود، در قبال آزادی‌‌‌‌‌اش، نام تکبعلی‌زاده را به همراه سه برادر به نام‌های یدالله، فرج و فلاح بذرکار به‌عنوان عاملان آتش‌سوزی معرفی می‌‌‌‌‌کند. بنابراین تکبعلی‌زاده دستگیر و زندانی می‌‌‌‌‌شود و بعد از پیروزی انقلاب در ۲۳ بهمن آزاد می‌‌‌‌‌گردد. بعد از آزادی مدتی را در آبادان در خانه‌‌‌‌‌ی شخصی به نام آقای رشیدیان(نماینده‌ی مجلس اول شورای اسلامی) پنهان می‌‌‌‌‌شود. مقارن با این روزها، تعداد زیادی از خانواده‌های داغدار آبادانی تحصن می‌کنند و از امام خمینی می‌خواهند تا به جنایت آتش‌سوزی رسیدگی کنند و عاملین اصلی جنایت شناسایی گردند.

با بررسی موضوع و رسیدگی‌‌‌‌‌هایی که صورت می‌‌‌‌‌گیرد، سرانجام تکبعلی‌زاده به همراه ۲۵ نفر دیگر از مسئولان شهربانی و ساواک و رؤسای ادارات و مقامات استانی، به‌عنوان متهمان اصلی حادثه معرفی و دستگیر می‌شوند.

بسیاری از شواهد حاکی از دخالت ساواک در حادثه بود. محتوای فیلم «گوزن‌ها»، تلاش ساواک برای عادی نشان دادن فضا، عدم دخالت شهربانی که در صد متری محل حادثه بود، تأخیر یک‌ساعت‌ونیمی حضور آتش‌نشانی و ممانعت‌ از یاری‌ مردم‌ به‌ حریق‌زدگان، ‌ از جمله دلایل این ادعاست.

تکبعلی‌زاده در اعترافات خود در دادگاه عنوان می‌‌‌‌‌کند که اعتیاد داشته و بعد از ترک اعتیادش با چند برادر به نام برادران بذرکار آشنا می‌‌‌‌‌شود که قصد آتش زدن یک سینما را داشتند که او هم تصمیم به همکاری با آن‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌گیرد. وی اضافه می‌‌‌‌‌کند که آن‌ها در ابتدا قرار بود سینما سهیلا را به آتش بکشند که گویا سالن آن سینما بسته بود و این امر محقق نمی‌‌‌‌‌شود و در نهایت، سینما رکس برای هدف آتش‌سوزی انتخاب می‌‌‌‌‌گردد. بعد از این اعترافات، تکبعلی‌زاده به همراه همدستانش دستگیر و پس از هجده جلسه محاکمه، به اعدام محکوم و تیرباران شدند.

تأثیر آتش‌سوزی بر روند انقلاب

گرچه بعد از گذشت چندین سال از حادثه‌ی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان هنوز هم نمی‌‌‌‌‌توان با قاطعیت گفت که کدام شخص یا گروه سیاسی مسئول اصلی آن حادثه بوده است، اما بی‌شک می‌‌‌‌‌توان گفت که این واقعه تأثیرات مهمی در روند تحقق انقلاب اسلامی داشت. یکی از مهم‌ترین این تأثیرات، خشمگین کردن مردم و انزجار بیشتر آنان از حکومت پهلوی بود که همین امر باعثتسریع روند انقلاب گردید، زیرا به باور بسیاری از مردم، عامل اصلی این جنایت ضدانسانی، حکومت پهلوی بود. این انزجار تا جایی پیش می‌‌‌‌‌رود که پالایشگاه نفت در تهران دست به اعتصاب می‌‌‌‌‌زند و سپس بخش‌های دیگر آن در اصفهان، شیراز، تبریز و آبادان هم به اعتصاب می‌پیوندند.

علاوه بر این، «با آغاز ماه شهریور، مجالس بزرگداشت کشته‌شدگان سینما رکس آبادان در جای‌جای کشور برگزار شد و تقریباً همه‌ی سخنرانانی که این فاجعه را به دولت جمشید آموزگار و به‌طور کلی نظام شاهنشاهی نسبت دادند، بلافاصله دستگیر شدند. موج اعتراضات در ایران و خارج از کشور به اتحادیه‌‌‌‌‌های بین‌المللی کشیده شد و در پی مخالفت‌‌‌‌‌های داخلی و خارجی، در اوایل همین ماه، جمشید آموزگار استعفا داد و سناتور شریف امامی جایگزین او شد.»[۱۱] همین وقایع در نهایت با سرنگونی حکومت شاه پیوند خورد و باعثپیروزی انقلاب گردید.

در پایان باید گفت گرچه بسیاری از شواهد و قراین، حادثه‌ی وحشتناک و ضدانسانی آتش‌سوزی سینما رکس را متوجه شاه و رژیم او می‌‌‌‌‌کرد، اما شخص شاه هیچ‌گاه مسئولیت این حادثه را برعهده نگرفت و در عوض، با متهم کردن انقلابیون، سعی کرد ضمن مبرا دانستن خود، آن‌‌‌‌‌ها را افرادی تندرو و خشن نشان دهد. این در حالی بود که انقلابیون واقعی و در صدر آن‌‌‌‌‌ها رهبر کبیر انقلاب، ضمن محکوم کردن آن حادثه، همواره با هرگونه ترور و خشونت، ولو در رابطه با نزدیکان دربار نیز مخالف بودند. آنچه در این حادثه حائز اهمیت است، تأثیر این واقعه بر تسریع روند انقلاب است، زیرا مردم با مقصر دانستن رژیم پهلوی و ساواک، دست به اعتراض و اعتصاب زدند و موجی از اعتصابات را در سراسر ایران به وجود آوردند که در نهایت هم با پیروزی انقلاب عجین گشت.(*)

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. محسنیان‌راد، محمد(۱۳۷۲)، «سینمای ایران در آستانه­ی انقلاب اسلامی»، علوم اجتماعی، رسانه، بهار، شماره‌ی ۱۳، ص ۳۱.
[۲]. حسینیان، روح‌الله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه(بهمن ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷)، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[۳]. حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ساواک و روحانیت، ج ۱، تهران، ۱۳۷۱، ص ۲۶۶.
[۴]. حسینیان، همان.
[۵]. روزنامه‌ی کیهان، ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، شماره‌ی ۲۰۷۳۴، ص ۶.
[۶]. مرادپور، معصومه(۱۳۸۷)، «روزهای حماسه و نور(گزارش ساواک و شهربانی رژیم پهلوی)»، پانزده خرداد، شماره‌ی ۱۶، ص ۳۲۷.
[۷]. همان، ص ۳۲۷.
[۸]. حسینیان، همان.
[۹]. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، حسین ابوترابیان، ص ۳۳۴ و ۳۳۵.
[۱۰]. روزنامه‌ی اطلاعات، ۶ شهریور ۵۹.
[۱۱]. مرادپور، همان، ص ۳۲۸.