به گزارش افکارنیوز، رایان کراکر سفیر سابق آمریکا در عراق و افغانستان در نیویورک‌تایمز نوشت: ماه گذشته زمانی که باراک اوباما و حسن روحانی برای نخستین‌بار با یکدیگر مکالمه تلفنی انجام دادند، سطح انتظارها از روابط دوجانبه بالا رفت. آنهایی که به راه‌حل دیپلماتیک برای بن‌بست هسته‌ای امیدوار بودند، از اینکه یک معامله بزرگ در پیش است به هیجان آمدند.

هر چند ناظران بین‌المللی امیدوار بودند که در ملاقات مقامات تهران و واشنگتن، یک توافق نسبی رقم بخورد، اما این اتفاق نیفتاد و نمایندگان ایران و آمریکا در حاشیه اجلاس ژنو بدون اینکه توافقی را امضاء کنند با یکدیگر دیدار کردند. برای اواخر هفته جاری نیز یک نشست هسته‌ای دیگر در ژنو برنامه‌ریزی شده است.

وی می‌افزاید: «به رغم سه دهه روابط خصمانه، شاید اغلب آمریکایی‌ها از این نکته آگاه نباشند که مذاکرات در گذشته با ایران موفق بوده و می‌تواند بار دیگر نیز موفق شود. بلافاصله پس از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر - زمانی که من در وزارت خارجه حضور داشتم - من با دیپلمات‌های ایرانی در مورد گام‌های آتی در افغانستان مذاکره کردم. در آن زمان ما دشمن مشترکی به نام القاعده و طالبان داشتیم و دو دولت می‌خواستند شانس خود را در همکاری با یکدیگر امتحان کنند. دیپلمات‌های ایرانی رویکرد سازنده، پراگماتیک و متمرکزی در این مورد داشتند و یک نقشه ارزشمند در اختیار ما قرار دادند که نشان می‌داد طالبان دستور اقدام علیه آمریکا را پیش از آغاز عملیات نظامی ایالات متحده صادر کرده است. آنها همچنین از حامیان اقدام در افغانستان بودند.

ما در ماه‌های پایانی سال ۲۰۰۱، در مکان‌های مختلفی با یکدیگر دیدار کردیم و یک توافقنامه ایرانی - آمریکایی در کنفرانس بن که با دستور کار افغانستان برگزار شده بود، بین ما شکل گرفت».

کراکر در عین حال نوشت: زمانی که برای بازگشایی سفارت آمریکا در افغانستان به کابل رفتم، به گفت‌وگو با ایرانیان ادامه دادم. ما توافقنامه‌های متعددی در زمینه‌های امنیتی و بازسازی عراق امضا کردیم همین‌طور پیش می‌رفتیم تا اینکه جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا نطق مشهور خود را در مورد محور شرارت در اوایل سال ۲۰۰۲، ایراد کرد. حکومت ایران با وجود همکاری با آمریکا در حل مساله افغانستان، در این فهرست قرار گرفته بود، و ایالات متحده نشان داد به طور عمیقی با ایران دشمنی دارد.

همکاری‌های واقعی ایران و آمریکا پس از اظهارات بوش متوقف شد. در آن زمان ما و ایرانیان در حال مذاکره برای انتقال گلبدین حکمتیار، از بازداشت خانگی در ایران به افغانستان بودیم. اما با توجه به اقدام بوش، ایرانیان به جای انتقال محرمانه وی به افغانستان، حملاتی علیه ائتلاف حمله به افغانستان انجام دادند.

من یک دور مذاکره دیگر نیز با ایرانیان داشتم. سال ۲۰۰۷، زمانی که سفیر آمریکا در عراق بودم با دیپلمات‌های ایرانی پای میز مذاکره نشستم تا آنها را به قطع حمایت‌ها از گروه‌هایی مانند ارتش مهدی، تحت رهبری مقتدی صدر، متقاعد کنم. اما برخلاف مذاکرات افغانستان، این گفت‌وگو‌ها که با پوشش وسیع رسانه‌ها همراه بود، راه به جایی نبرد.

دیپلمات‌ آمریکایی می‌نویسد: جمهوری اسلامی ایران، به طور روشن دشمن آمریکا به شمار می‌رود اما در عین حال یک بازیگر مهم محسوب می‌شود و مانند تمامی حکومت‌ها می‌تواند زمانی که پای منافعش در میان باشد، پراگماتیک و منعطف باشد. در صورتی که دولت اوباما از درس مذاکرات سال ۲۰۰۱ با ایران استفاده کند، می‌تواند بار دیگر یک موفقیت را در مذاکره با ایران به ثبت برساند.

کراکر معتقد است: آمریکایی‌ها باید برای مذاکره درخصوص موضوعاتی فراتر از پرونده هسته‌ای آمادگی داشته باشند. من ماه گذشته این موضوع را به مقامات ایرانی نیز یادآوری کردم. من در جریان ملاقات با مقامات ایرانی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک در این زمینه صحبت کردم و از امکان گفت‌وگو در مورد مسائلی نظیر افغانستان و سوریه سخن گفتم و آنها نیز رویکرد مثبتی داشتند.

وی می‌افزاید: در نهایت، آمریکا باید به طور صریح اعلام کند به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست. نگرانی ایرانیان در این زمینه نامحدود و قابل درک است. در سال ۱۹۵۳، سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس به کودتا علیه دولت محمد مصدق کمک کردند.

این تصویری است که کمتر آمریکایی‌ها آن را به یاد دارند؛ اما ایرانیان به خوبی آن را به یاد می‌آورند و فراموش نخواهند کرد.
کراکر در عین حال به سبک تمام مستکبران آمریکایی عنوان کرد: ایران باید در مذاکرات گام اول را بردارد.