اصلاح طلبان به دنبال رحم اجاره ای نباشند / ۱۳ آبان مثل کفش های میرزانوروز وبال گردن ماست

به گزارش افکارنیوز، ابراهیم اصغرزاده پس از مناظره داغی که در صداوسیما داشت و به عنوان یک چهره نه تراز اول اصلاح طلبان توانست خودی نشان بدهد این روزها با رسانه‌های اصلاحات گفت‌وگوهای مختلفی را ترتیب می‌‌دهد.
او در یکی از این گفت‌وگوها درباره مناظره‌اش می‌گوید: این دعوت تعجب مرا خیلی برانگیخت. ابتدا نمی پذیرفتم که چرا می خواهند از من دعوت کنند. خواب نما شده اند؟ چرا از بین این همه آدم از روشنفکران و صاحب نظران جامعه یا اصلاح طلبان یکراست به سراغ من آمده اند؟ هنوز هم نتوانسته ام به این سوال جواب بدهم.

اصغرزاده درباره بهانه دعوت از او در صداوسیما می گوید: به طور طبیعی ۱۳ آبان مثل کفش های میرزانوروز وبال گردن ماست. فکر می کنم در قبر هم نکیر و منکر از ما درباره ۱۳ آبان بپرسند.

او به هفته نامه آسمان می گوید دربرابر حسین شریعتمداری کوتاه آمده؛ «من در مناظره حرف خودم را خوردم و سانسور کردم. نمی خواستم بابی را که باز شده بود ببندم. من نرفته بودم آنجا انسداد سیاسی ایجاد کنم یا این اعتمادی که به من شده بود را از بین ببرم. من می خواستم تحمل خودم را نشان دهم و در عین حال در سقف تحمل صداوسیما حرکت کنم.»

اصغرزاده درباره نیت صداوسیما از برگزاری مناظره ها چنین گمانه زنی می کند که «صدا و سیما با این مناظره ها بازی برد – برد می کند. یعنی با این کار توجه مردم را از شبکه های ماهواره ای به سمت داخل برمی گرداند. در اینجا برنده صداوسیما است چون بخش مهمی از اطلاعات سیاسی را مردم ما از طریق این رسانه به دست می آورند. ولی به نظر من می تواند چپ هراسی یا اصلاح هراسی را نیز بزداید.»

او در باب علل شکست اصلاح طلبان در انتخابات های ۸ سال گذشته می گوید: ضعیف بودن بنیه گفتمان اصلاح طلبی به رغم تاریخ طولانی آن که به مشروطه می رسد به خاطر این است که هدف گذاری ها، استراتژی و تاکتیک ها و توجه به مقتضیات محیطی چندان محاسبه نشده است. یعنی مثلا مردم مشکل اقتصادی داشتند و با بحران گرانی و تورم دست و پنجه نرم می کردند ولی اصلاح طلبان قادر نبودند بین مشکلات اقتصادی مردم و اندیشه دموکراسی خواهی رابطه معناداری برقرار کنند.

اصغرزاده بایدها و نبایدهای اصلاح طلبان در انتخابات آتی را نیز این گونه ترسیم می کند که «باید بخشی از فرصت را خودمان بسازیم. منظورم از ساختن فرصت بالابردن دست ها و تسلیم بی قید و شرط نیست. رفتن پشت سر یک کاندیدای راست یا معرفی نامزد انتخاباتی بی بو و خاصیتی که از حداقل های اصلاح طلبی بی بهره باشد مثل رحم اجاره ای برای ازدیاد دنسل است.»

اصغرزاده احمدی نژاد را تحمیلی بر اصولگرایان سابقه دار می داند و می گوید: این دعوا رادیکالیسمی است که به محافظه کاران تحمیل شده است. محافظه کاران سنتی الآن نگهبان دژ رادیکال های تندرو شده اند که آقای احمدی نژاد واضع آن است. از سال ۸۴ یک دولت سوپررادیکال که می خواست دنیا را مدیریت کند و نظم موجود بین المللی را انکار می کرد روی کار آمد.

وی بر روی برخی مواضع خود در مناظره اش با مدیرمسئول روزنامه کیهان تأکید می ورزد و می گوید: از نگاه امنیتی کشور هیچ بحران اجتماعی و اقتصادی ندارد الا وجود آدم های جاسوس آمریکا و اسراییل که آن هم جرج سوروس به ایشان خط داده است. همان دید برزخی و نگاه توطئه بین که به ایشان امکان کشف و پیشداوری راجع به تحولات را می دهد. این نوعی بیماری پارانویا یا توهم توطئه است. گاهی این توهم به صورت یک دستگاه منسجم فکری از شالوده جهان بینی بدبینانه ای برخوردار است که همه عالم و آدم را سیاه و سفید می بیند. همه یا پسر پیغمبرند یا دختر شیطان. برای اینها در یکسان انگاشتن عناصر گروه دشمن و غیر فرقی میان نتانیاهو و اوباما و خاتمی و هاشمی نیست. این فاجعه است. این همان دید ایدئولوژیکی است که با ظهور آقای احمدی نژاد رسما پا به عرصه سیاسی کشور و دولت گذاشت و به آن دامن زد. این که آقای احمدی نژاد در تور آقای شریعتمداری افتاد یا آقای شریعتمداری به تور آقای احمدی نژاد، به ما مربوط نیست ولی آثارش برای کشور سنگین بود.