
در روزهای اخیر موضوع مذاکرات احتمالی بین تهران و واشنگتن بر سر برنامه هستهای ایران، یکی از مباحث اصلی در حوزه بینالملل بوده است. در شرایطی که به نظر میرسد تاکید ایران بر انجام مذاکره غیرمستقیم است، «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا سکان جنگ روانی را به دست گرفته و با اصرار به انجام مذاکره مستقیم، وانمود میکند که مشتاق توافق با ایران است.
پروفسور دیوید فرانک از سال ۱۹۸۱ استاد دانشگاه اورگن بوده و در حال حاضر یکی از اعضای هیأت علمی مقیم در کالج افتخارات کلارک و یکی از اعضای هیأت علمی وابسته در بخش بلاغت زبان انگلیسی است.
وی در حوزه مطالعات بینالملل آثاری را منتشر کرده که معروفترین آنها کتاب سرزمین مشترک / هویت متضاد: مسیرهای استفاده از نمادهای اسرائیل و فلسطین (Shared Land/Conflicting Identity: Trajectories of Israeli and Palestinian Symbol Use) است.
فرانک در یادداشتی اختصاصی، نظر خود را در رابطه با مذاکرات پیشرو بین ایران و آمریکا آورده که در ادامه آن را خواهید خواند.
بحران مستمر بر سر برنامه هستهای ایران همچنان یکی از مهمترین چالشها در دیپلماسی بینالمللی است. در حالی که نظرات در مورد بهترین راهحل برای این مسئله متفاوت است، شواهد به وضوح نشان میدهد که هیچ راهحل نظامی برای درگیری وجود ندارد و مذاکرات و استدلال از طریق اختلاف نظرها موثر است و میتواند برای رسیدن به یک نتیجه قابل اجرا سودمند باشد.
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) آن طور که گفته میشود یک ترتیب معقول و قابل اجرا بود که همزمان مناقع ایران و ایالات متحده را تأمین میکرد. برجام حاصل مذاکرات گسترده مذاکرهکنندگان ارشد ایران و آمریکا بود و انتظار میرفت که هر دو طرف با حسن نیت متعهد به دستیابی به یک توافق باشند. این توافق پس از بیش از ۱۰۶ روز گفتوگو و ۱۸ دیدار دوجانبه تدوین شد.
در ظاهر و بر اساس اعلام مقامات وقت برای ایران، این به معنای دسترسی به ۲۹ میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شده و رشد تقریباً ۱۰ درصدی اقتصادش بود (که البته ایران هرگز منتفع نشد). برای ایالات متحده و متحدانش، از جمله اسرائیل، این توافق کاهش چشمگیر ذخایر اورانیوم ایران به میزان ۹۸ درصد و محدود کردن سطح غنیسازی به ۳.۶۷ درصد - بسیار کمتر از میزان مورد نیاز برای توسعه سلاح- را تضمین کرد.
حالا و با توجه به شرایط موجود به نظر میرسد که رسیدن به نوعی توافق با ایران به نفع دولت ترامپ خواهد بود.
بر اساس اکثر گزارشها و تحلیلها، دونالد ترامپ معاملهگری با انگیزه برای منفعت شخصی است. با توجه به این انگیزهها و تعهد او به هنر توافق، ترامپ ممکن است در ملاء عام موضعی قاطعانه در مورد مسئله ایران اتخاذ کند، همانطور که در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطین اتخاذ کرده است، اما در مذاکرات غیرمستقیم شرکت کند. در همین راستا همانطور که از خبرها برمیآید، دولت ترامپ و ایران برای مذاکره با عمان به عنوان میانجی طرف ثالث آماده هستند.
در پایان دوباره باید بر این نکته تاکید کرد که هیچ راه حل نظامی برای مناقشه وجود ندارد. اگر مذاکرات غیرمستقیم با حسن نیت و با همان انرژی که طرفهای متخاصم صرف تدوین برجام کردهاند، در خدمت انگیزههای دونالد ترامپ باشد و امتیاز اقتصادی قابلتوجهی برای ایران فراهم کند، این انتظار میرود که مذاکرات به نتیجهای قابل اجرا و معقول برسد.
توافق جامع اقدام مشترک (برجام) که در سال ۲۰۱۵ به دست آمد، گواهی بر موفقیت دیپلماسی در حل چنین مناقشات پیچیده است.