
در شب تجاوز آمریکاییها به یمن ناگهان خبری عجیب اما قابلتأمل در رسانهها منتشر شد که دارای یک عقبه خاص بود، در این خبر روی این موضوع تأکید شده بود که یک ناو ایرانی مستقر در دریای سرخ با اقدامات جنگالی و اطلاعاتی در عملیات گروهک تروریستی سنتکام اختلال ایجاد کرده است.
ساعتی بعد پنتاگون نیز مدعی شد که شب حمله به یمن ناو زاگرس علیه آمریکا اختلال اطلاعاتی انجام داده و همچنین بازو اطلاعاتی انصار الله برای هدف قرار دادن کشتیها در باب المندب بوده است، مجری یکی از شبکههای تلویزیونی نزدیک به ترامپ نیز برای داغ کردن ماجرا روی این نکته تأکید کرده بود که رئیسجمهور آمریکا در حال تصمیمگیری روی این موضوع است که آیا میتواند به ناو ایرانی حمله کند یا نه!
برخی در تهران نیز به آتش این گمانههای عجیب افزوده و گفته بودند که آمریکا از طریق برخی کانالهای ارتباطی به ایران پیام داده است که باید کشتیهای نظامی و اطلاعاتی خود را از محدوده دریای سرخ خارج کند و یکضرب الاجل زمانی نیز تعیین کرده است، همه این ادعاها در شرایطی از درون و بیرون مطرحشده بود که ناو زاگرس مدتها است که دریکی از بنادر پهلوگرفته و مشغول بهروزرسانی خود است.
البته خبر احتمال حمله به ناو زاگرس را باید در کنار اخبار دیگری قرار داد که این روزها با سرعتبالا دستبهدست میشود ازجمله برگزاری جلسهای ناگهانی در شعام و نیز هدفگیری یک پهپاد آمریکایی که مانند خبر ناو اطلاعاتی زاگرس دارای هیچ منبع قابل اتکایی نبود.
البته خیلی واضح بود که این دست اخبار بدون هدف از منابع مختلف در حال پخش نمیشود و برخی در تلاش هستند به گزینه تهدید آمریکاییها اعتبار بدهند. در روزهای اخیر اخباری جهتدار از سوی تیم امنیتی نزدیک به کاخ سفید منتشرشده است که حکایت از احتمال درگیری محدود میان ایران و آمریکا در روزهای آینده داده و صحنه را بهگونهای طراحی کرده است که تهران در میان مجموعهای از فشارهای کنترل شده تنها یک گزینه برایش روی میز باقی بماند.
در این ورژن جدید از فشار حداکثری ترامپ با این پیشفرض فعالشده است که اعمال زور، نهایتاً سطح تنش را کاهش میدهد و تشدید فشار، بالاخره منجر به تسلیم خواهد شد، عملیات همزمان تروریستهای سنتکام در یمن و صهیونیستها در خان یونس استارت اینچنین اقدامی است، هدف نهایی از این اقدام جدی گرفته شدن ترامپ از جانب تهران است. برداشتن گام آخر از سوی آمریکاییها دارای مخاطراتی است که ناشی از خطای تحلیلی و دیدبانی آمریکاییها برآمده است، این تحلیل که نظام ایران در آستانه تغییر راهبرد اساسی است، فقط باید فشار را روی آن تشدید کرد.
از سویی ایران نیز ادراک درستی از ورژن جدید فشار حداکثری دارد، از زمان پیروزی ترامپ، کمیت و کیفیت رزمایشهای جمهوری اسلامی به لحاظ فازهای اعمالی غیر اعلانی افزایش داشته است، این نشاندهنده قسمتی از درک دقیق ایران از چیستی و چگونگی تحولات آتی است، برنامههای جمهوری اسلامی ایران بر تحولات عمود است و حالت افقی ندارد.
در حال حاضر کوهی از تجربه پشت تهران قرار دارد که او را وارد تله امنیتی چیده شده توسط جارد کوشنر و ترامپ نخواهد کرد، آمریکاییها انتظار دارند که با اعمال این ورژن از فشار حداکثری وارد فازی با ایرانیها شوند که خروجی آن تنشهای خشنتر از فتنه سال ۹۸ و عمیقتر از آشوبهای سال ۱۴۰۱ باشد.
برخی رصدها حکایت از آن دارد که حجم سلاح قاچاق ورودی به داخل کشور توان بیشتری گرفته تا به تصاعد تنشها ضریب بدهد. هرچند که این افزایش غیرعادی، سیستم اطلاعاتی را حساس کرده تا زنجیره را قطع کند، انفصال در این خط باعث شد ناو اطلاعاتی ازنظر رسانهای زیر ضرب دشمن برود.
آنچه از برآیند اخبار برمیآید مجموعه اقدامات تروریستی در منطقه است که در تلاش است حواس سیستم از اقدامات اصلی را پرت کند. کشاندن اذهان عمومی بهسوی زاگرس پرش دادن عناصری است که بتوانند خلق حادثهای از جنس بندرلنگه را داشته باشند، این خط به معنای صهیونیزه شدن سیاستهای ترامپ خواهد بود.
واقعیت آن است که حالا در فصل تصمیمگیری سیاستهای ترامپ هستیم. رئیسجمهور آمریکا باید تصمیم بگیرد که مسیر برخوردهای امنیتی را ادامه میدهد یا آنکه میل به کاهش تنش در برابر تصاعد آن دارد؛ ادامه این مسیر دامی است که اسرائیل زیر پای او پهن کرده است. تصور ایران ضعیف و متفرق خیالی خام است که هیچگاه به مرحله سرو شدن نخواهد رسید و در گلوی آمریکاییها گیر خواهد کرد