موشک حوثیها بار دیگر زمین غصبی صهیونیستها را لرزاند؛ اما عملیاتهای انصارالله هر کدام پیامهایی دارد که لرزانندهتر از موشکهای شلیکشده هستند. یمن بار دیگر رژیم اشغالگر را غافلگیر کرد و این یعنی در این جنگ مؤلفههایی وجود دارد که رژیم غاصب از پیشبینی آنها عاجز است. آنچه دشمن انتظارش را میکشید، حمله انتقامی ایران در پاسخ به شهادت اسماعیل هنیه بود اما ضربه را از جایی دیگر خورد.
دراینبین دشمن برای توجیه این شکست دو راهحل دارد که هر دو به یک اندازه برایش هزینهزا هستند. یا باید بپذیرد که این حمله حاصل توانایی حوثیهاست که این یعنی اعتراف به شکست خودش از یک گروه جنگزده. یا اینکه باید مثل همیشه حمله را به ایران منتسب کند که این یعنی اعتراف به قدرت ایران. بهاینترتیب دشمن بین منگنهای مانده که یک سرش اعتراف به ضعف خود و سر دیگر اعتراف به قدرت ایران است.
حمله چندباره و موفق انصارالله یمن به تلآویو بار دیگر به دشمن یک شعار دووجهی را تفهیم کرد: ما میتوانیم و شما نمیتوانید. هر دوی این گزارهها پیام سنگینی برای دشمن دارند. مقاومت یمن تازهترین عضو محور مقاومت است. چرا این گروه کوچک باید بتواند معادلات نبرد آخرالزمانی حماس و اشغالگران را تا این درجه متحول کند؟ از سوی دیگر بازدارندگی افسانهای اسرائیل قرار بود این رژیم جعلی را از جمیع تهدیدات منطقه غرب آسیا آسودهخاطر سازد؛ چرا ماشین بازدارندگی دشمن تا این حد ناکارآمد شده است؟ تاریخ مواجهه دشمن صهیونیست با غرب آسیا در دهههای نخستین اشغال، جلوه «دشمن میتواند و ما نمیتوانیم» بود. شکستهای مفتضحانه اعراب از رژیم باعث شده بود منطقه اصلا تهدید جدیای برای صهیونیستها به حساب نیاید و بااینوجود ارتش دشمن درنهایت آمادگی بود. اما حوثیها نقش بزرگی در برعکس کردن این معادله ایفا کردند.
موفقیت دیگر حوثیها گسترش مرزهای مقاومت بود. دشمن حمله بیمهابا، مستانه و هار خود را به مقصد یک هدف بزرگ و راهبردی به راه انداخت: نابودی حماس.
حماس بهعنوان مهمترین بازوی مقاومت فلسطین سالهاست یک سد جدی در برابر تحقق رؤیای صهیونیسم است. رؤیایی که یکی از مهمترین سکانسهای آن مربوط به عادیسازی روابط این رژیم با کشورهای اسلامی بود و طوفان الأقصی از آن کابوسی پریشان ساخت. فعالیت بینظیر مقاومت یمن برای توقف ماشین نسلکشی رژیم اشغالگر اما توهم نابودی حماس را اساسا از موضوعیت انداخت. یعنی حتی اگر بر فرض محال حماسی هم نباشد، گروههایی هستند که در مقاومت، درست همپای حماس راسخ، خستگیناپذیر و سمجاند. پس هدف دشمن از اساس پوچ است. نه مردم فلسطین دست از مقاومت میکشند و نه مردم غرب آسیا. جغرافیای مقاومت دیگر محدود به باریکه غزه یا کرانه باختری نیست.
عملیات اخیر حوثیها تجلی یک شعار دیگر هم بود: حریفت منم! همانگونه که حاجقاسم خطاب به ترامپ گوشزد کرد که نهتنها سپاه و نیروهای مسلح ایران، بلکه خودش حریف دشمن است؛ یمن هم با این حمله به یاد دشمن آورد که نباید خود را با ایران طرف بداند. این حمله در حالی رخ داد که عرصه بینالملل بهنوعی شاهد دوئل بین رژیم غاصب و جمهوری اسلامی ایران بود اما یمن این تصویر را اصلاح کرد: طرفحساب «حیاط خلوت استکبار»، «امالقرای محور مقاومت» نیست؛ یمن حریف شماست! امروز صنعا کابوس اشغالگران است؛ بیروت و تهران که جای خود دارند.
حوثیها در آستانه هفته وحدت، بار دیگر ثمره امتگرایی ناب خود را نیز نمایش دادند. مواجهه انصارالله با غزه، بهراستی جمله «فلسطین پاره تن اسلام است» را در یادها میآورد. دفاع حوثیها از غزه نه برآمده از تعصب عربی است و نه با منطق امنیت ملی یا عمق راهبردی قابل تفسیر است. دفاع آنها، دفاع از امت رسولالله است. هر بار که «أشهد أن محمدا رسولالله» از لابهلای ویرانههای غزه بلند میشود، کافی است تا خون انصارالله به جوش بیاید. این غیرت بر نام رسول خدا، میراث فاتح خیبر است.
جواد شاملو