درباره فلسفه انتظار شیعی ، برداشتها و تفاسیر متعددی وجود دارد. افزون بر این، درباره منجیگرایی در ادیان تلقیهای مختلفی انجام شده است. یکی از خطاهای شناختی پیرامون موارد فوق، تلقی از انتظار به منزله «انفعال» است که مصداق آن برداشتهایی سطحی است که مبتنی بر رمان «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت، نویسنده ایرلندی انجام میشود، در حالی که نویسنده در اثر یادشده، آرمانشهر مدرنیته را مورد نقد استعاری خود قرار داده است.
افزون بر این، در میان علاقهمندان به فلسفه انتظار شیعه نیز شاهد تفاسیر متمایز و غیریکدستی هستیم؛ از تفسیر جامعهشناختی مرحوم دکتر علی شریعتی، تا تفسیر عرفانی - اخلاقی «هانری کربن» متفکر فرانسوی تا تلقی دینیتر شهید مطهری(ره).
تفسیر عرفانی - اخلاقی هانری کربن متوجه جنبه جامعهسازی و اخلاق جمعی نیز هست اما تصوف و عرفان را نماینده و اوج اخلاق برخاسته از انتظار میداند که این، با مفهوم مقاومت و تاریخ تصوف که تاریخی چندان مقاوم و مبارز در برابر ستم نبوده، سازگار نیست اما اوج تفسیر وی آنجایی است که امامت و ولایت را باطن شیعه میداند و میگوید این باطن و جوهره فراتر از مباحث استدلالی و فقهی است. دکتر شریعتی نیز با نگاهی امامتمحور و با نگاهی مبتنی بر جامعهشناسی و فلسفه تاریخ، رای به جبری بودن انتظار شیعی و تسلسل تاریخی آن در تحقق آزادی و عدالت و رفع استضعاف در انواع آن (استعمار، استحمار و استکبار) میدهد. او از انتظار مثبت و انتظار منفی سخن به میان میآورد و از اولی در برابر دومی دفاع میکند. شهید مطهری(ره) نیز با تفکیک انتظار فعال و انتظار منفعل، بر عقلانیت و ضرورت اولی تأکید میکند. ایشان افزون بر اقامه استدلالهای کلامی و فلسفی و روایی - که مرحوم شریعتی در سخنرانی خود تحت عنوان «انتظار» تصریح میکند که قصد ورود از این دریچه و مدخل را ندارد- جنبه جامعوی یا جامعهگرایانه را به بحث میگذارد.
در عین حال، نه هانری کربن و نه استاد شهید مطهری(ره) در بحث از انتظار، به سیاق و اندازه دکتر شریعتی، عنصر انقلابیگری و مقاومت را نمایندگی نمیکنند. به بیان دقیقتر، ظرفیت بحث از تلاقی و اقتران «مقاومت و انتظار» در منظومه فکری شریعتی بیش از سایر متفکران است که این به روحیه مبارز و سویه چپگرایانه او نیز بازمیگردد؛ سویهای که سیاست را در اندیشه او پررنگتر از کربن و شهید مطهری میکند.
نکته دیگر اینکه در بسیاری از مباحث پیرامون انتظار منجی و حتی بعضا در مباحث یادشده، خلأ یا کمرنگی «زمان حال» دیده میشود. به بیان دیگر، عمدتا انتظار به منزله موعود و وضع آینده تلقی میشود، در حالی که خود امام زمان روحی له الفدا، همزمان با موعود بودن، موجود و حی است. کربن به درستی متذکر میشود شیعه تنها مذهبی است که به سبب وجود امام زندهاش، رابطه خود را با آسمان نگسسته است (رابطه، پیوسته و یکپارچه است). او بر جنبه اکنون (تزکیه فرد منتظر) تأکید داشت اما چندان به جنبه موعود و آیندهگرایانه عنایت نداشت. در این سو، کسی چون شریعتی انتظار را به منزله وحدت حقیقت و واقعیت تفسیر میکند که بیانی دیگر از پیوند موجود و موعود در انتظار شیعی است اما چندان به جنبه انسانساز و اخلاقی انتظار (اکنون) توجه نمیکند.
به هر روی درک انتظار شیعی به منزله «اکنون» و وعدهای برای همین حالا و اینجا، بسیار مهم و راهبردی است و نتایج شگرفی در سیاست و اسلام سیاسی به دنبال خواهد داشت. همچنان که مقاومت صرفا جنبه سلبی و دفاعی ندارد.
آیتالله العظمی جوادیآملی در تکمیل مباحث گفته شده - بیآنکه لزوما میراثدار متفکران یادشده باشد - الگوی «موعود موجود» را مطرح کرده است؛ الگویی که اقتران آرمان و واقعیت، فردا و امروز یا آینده و حال و نیز جنبه فردی و جمعی است. در عین حال، در میراث فکری ایشان، همچنان جنبه سیاسی، مبارز و مقاومتمدار انتظار - که در اندیشه شریعتی موج میزند - وجود ندارد یا وجودی چنان پررنگ و پرصلابت ندارد.
با عنایت به پیشینه یادشده، در ادامه، مبحث انتظار در اندیشه شریعتی - معلم انقلاب - را شرح خواهم داد و برخی رهاوردهای آن و نیز تعدیل نقدآمیز خود بر آن را به رشته تحریر در خواهم آورد.
* شریعتی، همهنگام جبر تاریخی و رهایی
در اینجا عین و خلاصهای از سخنان مرحوم دکتر شریعتی را بازگو میکنم؛ سخنانی که انتظار را به منزله مانیفست و برنامه مبارزه و مقاومت پیش چشم میگذارد.
او در سخنرانی خود تحت عنوان «انتظار» میگوید: «انتظار جبر تاریخ است. این مساله برای روشنفکران که با مکتبها و فلسفههای علمی تاریخ آشنایی دارند، بینهایت شورانگیز است. من در این گوشه از زمین و این لحظه از تاریخ منتظرم تا در آیندهای که ممکن است فردا یا هر لحظه دیگر باشد، ناگهان انقلابی در سطح جهانی به نفع حقیقت و عدالت و تودههای ستمدیده روی دهد که من نیز در آن باید نقشی داشته باشم و این انقلاب با دعا خواندن و فوت کردن و امثال اینها نیست...
انتظار هم یک اصل فکری اجتماعی و هم یک اصل فطری انسانی است؛ به این معنا که اساسا انسان موجودی است منتظر و هر که انسانتر، منتظرتر و همچنین جامعه بشری، به معنای اعم، دارای «غریزه انتظار» است، چه جامعه طبقاتی، چه جامعه ملی و چه جامعه گروهی و بر اساس همین اصل است که اعتقاد به مسیح از ابتدا در جوامع بشری وجود داشته و به همین دلیل است که تاریخ میگوید همه جامعههای بزرگ جامعههای منتظرند.... چه؛ جامعه موجود زندهای است و موجود، انسانی زنده، منتظر است و اگر منتظر نباشد حرکت نمیکند و تن به آنچه هست، میدهد...
اگر به صورت مثبت منتظر باشم، به تاریخ خوشبینم؛ زیرا معتقدم نظام جبری تاریخ در پیروزی قطعی عدالت است و این نشان میدهد عقیده انتظار مثبت و انتظار منفی چقدر با هم متضادند.... انتظار به این عنوانی که در تشیع هست، ۳ دوره را به هم متصل میکند: دوره اول، نبوت، دوره دوم، امامت و پس از آن، غیبت که در آن، نه نبوت وجود دارد و نه امامت حکومت عینی دارد.
اصل «نیابت امام» که با آن وجهش گفتم چگونه اصل انحطاطآوری است، در این وجهش اصلی مترقی است و نشان میدهد این ۳ دوره چگونه به هم پیوسته است. اول دوره نبوت، بعد امامت که تسلسل دوره نبوت است و سپس دوره علم که ادامه امامت است. از آغاز بشریت تا انتهای زمان، فلسفه من میتواند مسیر تاریخ بشری و تسلسل حوادث را در یک پیوست جاری علمی منطقی توجیه کند. منتظر، هم از نظر فکری و هم از نظر عملی و مادی، یک انسان آماده است...».
چنانکه میبینیم، مرحوم شریعتی، تاریخ را دارای منطق، پیوستار و نظم میداند که بنابراین، تصادفی نیست و نیز معتقد به پیروزی محتوم و قطعی خیر بر شر است. در عین حال، انتظار به منزله سکوت و انفعال را طرد و نفی کرده و از آن به عنوان انتظار منفی و بدبینانه یاد میکند. یک نکته جذاب در اینجا آن است که بدبینی را عامل رکود و خمود میداند و خوشبینی را عامل تحرک و تحقق رهایی و عدالت. نکته دیگر اینکه شریعتی متأثر از ادبیات چپ، رای به جبر تاریخی میدهد اما انصاف آن است که بدانیم در این رای، معتقد به نفی اراده انسانی و فردی نیست، بلکه به عکس، اراده فردی را ارج میگزارد. در عین حال بهتر بود از تعبیر «ضرورت تاریخی» به جای «جبر تاریخی» بهره میجست. همچنین، توجه به این نکته ضروری است که تقلیل «دترمینیسم» به جبرگرایی نیز خطا است؛ دترمینیسم (تعینگرایی) دلالت بر ضرورت و رابطه علی میتواند داشته باشد. توجه به این نکته هم مهم است که باور به غایتمندی تاریخ و مشخصا پیروزی نهایی خیر بر شر، به سادگی و تسطیح فاتالیسم یا تقدیرگرایی نیست. هرچند تقدیرگرایی هم لزوما نافی آزادی و اراده انسانی نیست. در نهایت، ضرورتگرایی و باور یقینی - منطقی - عقلانی به پیروزی خیر و باور ایقانی - ایمانی به مبارزه و مقاومت در برابر شر نیز یک ضرورت تاریخی و اخلاقی و دینی است که اوج آن در فلسفه انتظار شیعی نهفته است. تنها با اتکا به چنین فلسفه تاریخی و منجیگرایی شیعی است که مقاومت، تسلسل، نظم جریانی، سرراستی و خستگیناپذیری را واجد خواهد شد و برنامهای مشخص، خللناپذیر و اصیل خواهد داشت.
محسن سلگی