فرآیند انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم در ایران شروع شده و این در حالی است که علیرغم شهادت رئیسجمهور، ایران از آنچنان ثبات و کارآمدی اجرائی برخوردار میباشد که میتواند به جای تمهیدات اضطراری در روندی طبیعی، «انتخابات زودهنگام» را برگزار کند. انتخابات ریاستجمهوری در ایران در یک فرآیند نزدیک به شش ماه برگزار میشود و این در حالی است که رئیسجمهور وجود دارد، حالا این فرآیند با فقدان رئیسجمهور در زمانی کمتر از 50 روز طی میشود و این بیانگر اقتدار مردم و نظام در ظرف «جمهوری اسلامی» است. این اقتدار مردم و نظام در این روزها به شفافترین و عالیترین وجه به تصویر هم درآمد؛ حضور حماسی «مردم سوگوار» در تشییع پیکر شهدای سانحه از یکسو و «هجوم دیپلماتیک کشورها» برای قرار گرفتن در کنار ایرانی که با آسیبی مواجه گردیده است، از سوی دیگر نمودهای برجسته و اعترافشده این اقتدار بود.
برخلاف رویه معمول در کشورها، ایران نیازی به تشکیل «کابینه اضطراری»، اعلام حالت یا وضعیت فوقالعاده، بستن مرزها، لغو پروازها و اعمال محدودیتهای مدنی پیدا نکرد و درواقع با وجود شهادت «رئیس دولت» برای یک دقیقه هم در وضعیت غیرعادی قرار نگرفت. شب بعد از حادثه چشمهای دنیا به حرکت دستی دوخته شد که اطمینان میداد «هیچ اختلالی در کار کشور بهوجود نمیآید» و پیش نیامد. در اینجا هم کشور با «قانون» اداره شد و جایی برای «تدبیر خاص» هم باقی نماند و جالب این است که برای آنچه پیش آمد - و بسیار هم جانکاه و سهمگین بود - «جلسه اضطراری» سیاسی یا امنیتی هم تشکیل نشد. رهبر معظم انقلاب در پیامی که به مناسبت شهادت رئیسجمهور و همراهان صادر فرمودند، اجرای اصل 131 قانون اساسی را اعلام کردند که شامل دو بخش بود؛ تعیین رئیس دولت و تشکیل شورای موقت ریاستجمهوری که این البته تدبیر است اما تدبیر قانون اساسی است. این مهم است که قانون آنچنان «جامعیت»، داشته باشد که اصولاً کشور را در وضعیت اضطرار و ابهام قرار ندهد و اداره امور مردم و روند کار در نظام دچار ابهام و اغتشاش نشود. در این مواقع است که میفهمیم چرا دشمنان این مردم و پارهای از جریانات و اشخاص قدرتطلب داخلی، همراه با حملات به جمهوریت و اسلامیت نظام و مظاهر عینی این دو، به «قانون اساسی» حمله کرده و آن را ناکارآمد و نیازمند تغییر معرفی میکنند. در این صحنه ما بعینه دیدیم این قانون اساسی چطور مانع بروز کمترین اختلال در کار مردم و کمترین لرزش در کار مسئولان نظام گردید.
انتخابات هشتم تیرماه آینده با نام و خصوصیات «آیتالله شهید رئیسی» گره خورده است و طبیعتاً از این خصوصیات تأثیر میپذیرد. این قلم با توجه به این موضوع، به سه خصوصیت از میان چندین خصوصیت برجسته ایشان - که برای امروز ما جنبه کاربردی دارد - اشاره میکند؛ قانونمداری، اخلاقمداری و پاس جایگاه.
1- از شهید رئیسی در مسئولیتهای نظام و از جمله در ریاستجمهوری شنیده نشده که به مشکل اشاره کند و بگوید، در چارچوب قوانین موجود نمیتوان آن را حل کرد و برای دست یافتن به حل مسئله، اختیارات خاص نیاز است. تجربه ما در دورههای دولتهای پیش از رئیسی تقریباً بدون استثنا این بود که همواره «اختیارات خاص» که فراقانونی بوده مطالبه شده و جالب این است که در بسیاری از موارد این اختیارات فراقانونی داده شده ولی نتیجهای به نفع مردم در پی نداشته است و فراوان دیدهایم که بعضی از رؤسای جمهور به نام دفاع از قانون اساسی، به جنگ نهادهای قانونی برگرفته از آن برخاسته و در اداره کشور اخلال بهوجود آوردهاند که جای شرح آن در این مجال محدود نیست. از شهید رئیسی که سالیان طولانی در مناصب عالیه کشور بوده، شنیده نشده که برای رفع مشکلات به اختیارات فراتر از آنچه در قانون آمده نیاز است. البته اشتباه نشود این قلم نمیخواهد بگوید همه اصول و نصوص قانون اساسی ما بدون اشکال است که چنین ادعایی درباره هیچ قانون بشری درست نیست اما واقعیت این است که هر قانونی، فرصتها و محدودیتهایی ایجاد میکند؛ مهم مواجهه صادقانه با آن است که لازمهاش پذیرش توأمان فرصتها و محدودیتهای آن میباشد.
2- جنبه دوم اخلاقمداری است. همه، مناظرات تلویزیونی دورههای دوازدهم و سیزدهم ریاستجمهوری را در ذهن و خاطره خود داریم. کما اینکه مناظرات دورههای دهم و یازدهم ریاستجمهوری را هم به یاد داریم. مناظرات انتخاباتی در فرهنگ غرب، جایی است که باید «حداکثر تخریب» نسبت به حریف صورت بگیرد و در آن ایراد هر عبارتی و استفاده از هر فنی علیه حریف موجه میباشد. مناظره در فرهنگ انتخاباتی غرب اصولاً جایی برای اثبات خود نیست. مناظره انتخاباتی وقتی در ایران پایه گذاشته شد، دقیقاً با همین کارکرد همراه گردید. البته نمیدانیم آنان که در صدا و سیما این را وارد روند انتخاباتی کشور کردند، همین عقیده را داشتند یا نه اما واقعاً آنچه در عمل پیش آمد، همان منطق و شیوه غربی بود.
شهید رئیسی - و چند نفر دیگر - با وجود آنکه با مناظراتی با این خصوصیات مواجه گردید، از فرهنگ غربی آن پیروی نکرد. مثلاً در جریان انتخابات سال 1400، زمانی که یکی از کاندیداها - که به دلیل نداشتن رأی، در نهایت ناچار به کنارهگیری شد - انواعی از اتهامات، اهانتها و تحقیرها را نثار شهید به عنوان رقیب انتخاباتی خود کرد، آقای رئیسی که به دلیل مسئولیتهای متعدد و طولانی در قوه قضائیه، بر سوابق افراد احاطه داشت، پردهای بالا نزد، بازی «بگویم، بگویم» راه نینداخت و از حق شرعی و عرفی خود در وارد کردن همان اندازه اتهام و تحقیر به طرف مقابل استفاده نکرد و با عبارت کوتاه «من از خداوند برای تو مغفرت میخواهم»! از کنار موضوع عبور کرد. این یعنی نباید به شیوه مرسوم غرب که در موفقیت آن هم حرفی نیست، اندیشههای ناب الهی و «اخلاق سلیم» برخاسته از آن را وانهاد و برای رسیدن به قدرت به هر کاری دست زد.
الان ما با انتخابات دوره چهاردهم ریاستجمهوری روبهرو هستیم. باید ببینیم چه کسانی با «منطق قدرت» و چه کسانی با «مشعل اخلاق» جلو میآیند. چه کسانی به رقابتهای غربی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به قدرت مینگرند و حیثیت این ملت بزرگ و این نظام مقدس را در پای آن قربانی میکنند و چه کسانی با «منطق خدمت» خود را برای قربانی شدن و از خود مایه گذاشتن آماده کرده و در «معرض» قرار دادهاند.
3- یک موضوع مهم دیگر «پاس جایگاه» است. اینکه فرد بداند منصبی که به او سپرده شده، متعلق به نظام و مردم و محصول جهاد طولانی و هزینه دادنهای یک ملت و چند صدهزار شهید کشور و نقطه اعتماد صدها میلیون جمعیت مسلمان و غیرمسلمان در دنیا میباشد، خیلی مهم است و لذا هر رفتاری را برنمیتابد.
یک زمانی فرد به نوعی خود را در وضعیت تکلیف میبیند (که در امر مهم اجتماعی قاعدتاً تکلیف تنها برخاسته از درک و احساس شخصی نیست)، یک زمان هم فردی که یک موقعیت حساس نظام در اختیار دارد، به هوای به دست گرفتن «مسئولیت بالاتر» آن را رها کرده و کاری که در آن توانایی دارد، نیمهتمام فرو میگذارد این اگر با تصمیم شخصی یا جناحی توأم باشد، با مسئولیتپذیر بودن در تضاد قرار میگیرد. شهید رئیسی از زمانی که به عنوان مسئول در یک واحد قضائی کشور مشغول فعالیت شد، تا زمانی که در جایگاه رئیس قوه قضائیه قرار گرفت و از آنجا راهی قوه مجریه شد، جایگاه فعلی در اختیار خود را بسیار مهم میشمرد و برای رشد و حداکثرسازی ظرفیت خدمترسانی آن جایگاه، تلاش بسیار داشت و همانطور که دیدیم دقیقاً در مسیر حداکثرسازی ظرفیت خدمت در حوزه ریاستجمهوری به شهادت نایل آمد و مزد این نگرش و این تلاش را دریافت کرد.
ما پاسداشت جایگاههای نظام را از شهید سلیمانی هم آموختهایم. او در حالی که از نظر محبوبیت اجتماعی پس از رهبر معظم انقلاب اسلامی، در صدر شخصیتهای کشور قرار داشت و برای پذیرش جایگاههای بالاتر تحت فشار قرار میگرفت، کار در جایگاه خود را به گونهای دنبال میکرد که وقت خالی برای او باقی نمیماند. او موقعیت خدمترسانی نیروی قدس را به حداکثر رساند و به نهادی امیدافزا، تحولساز و آبروی اسلام، مسلمانان و نظام جمهوری اسلامی تبدیل نمود. شهید رئیسی هم به ریاستجمهوری نه به عنوان «طعمه تعیش خویشتن» بلکه به عنوان نهادی که باید ظرفیت آن را به حداکثر رساند، نگاه میکرد و از اینرو در منطق او «تعطیل»، «استراحت» و «انطباق موقعیت با مصلحت خویشتن» جایگاهی نداشت. او برخلاف بعضی که با منطق سست، دنبال اضافه کردن یک روز دیگر به تعطیلات در تقویم هفتگی کشور هستند، جمعه را هم به عنوان روز تعطیل نمیشناخت.
به دور و بر خود که نگاه میاندازیم افرادی از جنس رئیسی و سلیمانی و افرادی از جنس دیگر میبینیم. بله افرادی را هم میبینیم که مسئولیت میگیرند تا به موقعیتی برسند. آدمهایی از این جنس وقتی به موقعیتی میرسند، بخش عظیمی از توانمندی خود را صرف دست یافتن به موقعیتی بالاتر نموده و به جای تعامل با نهادهای دیگر، تنشافزایی میکنند. اینها البته با تابلو زیادهخواهی جلو نمیآیند که اگر با این تابلو بیایند کسی از آنان حمایت نخواهد کرد، تابلوی بالای سر اینها خدمت است. در کنار این دسته که قبله آنان، قدرت است، افرادی هستند که در حوادث، همواره در کنار مردم بودهاند و آنگاه که - بدون آنکه خواسته باشند - در سمتی کوچک یا بزرگ قرار گرفتهاند، همه وقت خود را صرف آن کرده و لحظهای را به منفعت خویشتن نگذراندهاند.
سعدالله زارعی