یکی از مهمترین شاخصههای فرهنگی و اجتماعی تاریخ ایران وجود جماعتوارههایی است که ایرانیان در قلمروهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تشکیل دادهاند. آیینها و مناسک بارانخواهی و برکتافزایی از دلایل اصلی شکلگیری این جماعتوارهها بوده است که در شکل مناسکی و دینی محدود نشده و در قالب ساختهای جماعتی و مشارکتی زندگی ایرانیان بازتولید شده است.
در یادداشتی به قلم دکتر میثم مهدیار، جامعه شناس آمده است: مفهوم جامعه تودهوار اشاره به جمعیتهای اتفاقی دارد که افراد آن پیوند ارگانیکی با هم ندارند، بلکه بردارهای بدنی جدا از هم هستند که در لحظهای خاص تحتتأثیر کاریزما، رسانه یا رویدادی عاطفی همجهت میشوند و فاقد خودآگاهی کافی هستند.
اما «ملت» واجد روح مشترک تاریخی و اراده جمعی و مفهومی پایدار است که در لحظات خاص و بحرانی تجلی پیدا میکند. جمعیتهای میلیونی که در این چند روز در تشییع شهید رئیسی شاهد بودیم، جمعیتی تودهوار بودند یا تجلی یک ملت تاریخی؟
یکی از مهمترین شاخصههای فرهنگی و اجتماعی تاریخ ایران وجود جماعتوارههایی است که ایرانیان در قلمروهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تشکیل دادهاند. آیینها و مناسک بارانخواهی و برکتافزایی از دلایل اصلی شکلگیری این جماعتوارهها بوده است که در شکل مناسکی و دینی محدود نشده و در قالب ساختهای جماعتی و مشارکتی زندگی ایرانیان بازتولید شده است.
با شیوع اندیشه تجدد و استعمار خارجی در دو سده گذشته ایران، این جماعتوارگی بهدلیل پیوند با هسته سخت فرهنگ ایرانیان نهتنها از بین نرفت، بلکه خود را در قالبهای جدید بازتولید کرد. تکثیر هیئتهای مذهبی و شکلهای جدید مشارکت از جمله صندوقهای قرضالحسنه خانگی، خیریهها و بسیج همگانی در کمک به هموطنان از نمودهای آن است. این جماعتوارهها حتی وقتی در عرصه اقتصادی و معیشتی و درمانی شکل میگیرند نیز بر خاطره جمعی استوارند. این ساختها در لحظاتی خاص همچون قطرههای پراکنده بههم میپیوندند و دریا میشوند. نمونه آن وقوع صلحآمیز انقلاب اسلامی بهنسبت دیگر انقلابهای قرن بیستم و همچنین گستره ملی آن از بازار تهران تا روستاهای دورافتاده کشور بود.
چه نیرویی میتواند این جماعتوارههای بهظاهر پراکنده را وحدت ببخشد؟ از ایران باستان به این سو «شاه آرمانی» پشتگرم به تأیید الهی در قالب «فره ایزدی» و تأیید مردمی بهعنوان حاکمی دادگستر در رأس هرم سیاسی بوده و تجلی همزمانی «داد و دهش» در منش شاه آرمانی سبب شکلگیری جمعیتها و پیوند دولتملت شده است. نمونه بارز آن در شاهنامه از جمله در ماجرای پیروزی فریدون بر ضحاک آمده است.
در واقع ملت در آینه این شاه آرمانی به خود آگاه میشود. در پنج دهه گذشته این اولین بار نیست که چنین جمعیتی در صحنه حاضر میشود، اما تداوم چنین جمعیتهایی در شمایل همیشگی نشان میدهد آن را نمیتوان جمعیت تودهوار تلقی کرد. جمعیتهای تودهوار تداوم ندارند، اما این جمعیت با فرم و محتوایی تقریباً تکرارشونده بدون پشتیبانی یک هسته سخت در فرهنگ ایرانیان قابل بازتولید نیست.
این قطرهها در ناصیه رئیسی چه دیدند که دوباره دریا شدند؟ برای فهم این مسئله شاید همین روایت کافی است: درحالیکه همیشه سال آخر برای رؤسایجمهور مستقر حیاتی و تعیینکننده است، اما شهید رئیسی در جلسه آخر هیئت دولت پس از بیرونراندن خبرنگاران به وزرا گفته بود: «مبادا در سال آخر دولت طرح و برنامههای اساسی را بهخاطر ترس از ریزش رأی من در انتخابات سال آینده بهتأخیر اندازید!» این تکلیفگرایی و بیتوجهی به مصلحتهای سیاسی زودگذر نشان از توکل و ایمان و صدق و صفا و سادگی دارد. درگذشت شهادتگونه او هنگام خدمت بار دیگر یاد «داد و دهش» شاه آرمانی را زنده کرد و دوباره ملت آفرید.