یکی از چالشهایی که مردم همواره در انتخابات های مجالس خبرگان، شورای اسلامی و شورای شهر با آن مواجه هستند تعداد بسیار نامزدهاست. به طور مثال در شهر تهران مردم باید از میان 3545 نفرکاندیدا، 30 نفر را به عنوان نماینده خود به مجلس میفرستادند. شناخت همه این تعداد و انتخاب دقیق از میان آنها برای مردم و حتی نخبگان سیاسی غیر ممکن است. مدل اکثریتی در شهری مثل تهران باعث میشود مردم ارتباطی بین رای خود و افراد انتخاب شده احساس نکرده و احساس کنند که جایگاه شان صرفاً یک رای دهنده است؛ احساسی که تدریجاً اثرش را در کاهش مشارکت نشان میدهد. مدل انتخابات حداکثری علاوه بر این چالش تبعات دیگری نیز دارد که برای جلوگیری از آن باید به سمت مدلهای دیگری از برگزاری انتخابات رفت.
با وجود تعداد بسیار زیاد کاندیداها، مردم گریزی جز اعتماد به فهرستهای رسمی و غیر رسمی که در فضای مجازی منتشر میشود ندارند. این آشفته بازار باعث میشود تا تولیدکنندگان فهرستهای غیر رسمی و فیک در پایان خود را پاسخگو به مردم احساس نکرده و در انتخاباتهای بعدی با نام دیگری حضور پیدا کنند.
برخی در مقابل این استدلال این پاسخ را مطرح میکنند که افراد انتخاب شده با حضور در رسانهها پاسخگوی مردم هستند اما به این نکته توجه ندارند که به دلیل عدم وجود یک حلقه واسط، این پاسخها به سطح مردم منتقل نمیشود.
وجود احزاب باعث میشود تا استدلالهای سران آن توسط بدنه سیاسی باز تولید شده و به سطح افکار عمومی برسد. نبود چنین فرایندی وضعیتی را بوجود آورده که مردم در خلا ساز و کارهای رسمی احزاب به سمت ساز و کارهای شب انتخاباتی و غیر رسمی بروند. به این ترتیب مردم بدون اینکه از مواهب ساز و کار رسمی احزاب بهرهمند شوند صرفاً معایب آن را در زیست سیاسی خود درک میکنند.
صاحبان ایدههای سلبی از سرمایه اجتماعی خرج میکنند
از آنجایی که طراحی ایدههای ایجابی فکر شده نیاز به زمان دارد، تنها مجموعههای منسجم و مطلع از پیچیدگیهای حکمرانی قادر به انجام آن هستند. لذا گروههای سیاسی شب انتخاباتی که از ارائه ایدههای ایجابی محروم ماندهاند برای جبران ضعف خود و کسب رای بدنه اجتماعی با رویکردی سلبی به نفی دیگر گروههای سیاسی پرداخته تا خود جایگزین آن شوند.
روشهای سلبی از آنجایی که با تخریب و توهین همراه است صرفاً در ریزش رای رقیب کارایی داشته و در جذب رای تاثیر بسیاری نخواهد داشت. لذا احزاب ضعیف تر با توسل به این شیوه بر آمار مشارکت اثر منفی گذاشته و به جای ارتقا خود از سرمایه اجتماعی حاکمیت خرج میکنند.
مدل انتخابات فعلی یعنی مدل اکثریتی باعث شده تا در انتخاباتهای مختلف شاهد این مسئله باشیم. اگرچه در مدلهای انتخاباتی تناسبی که در سایر نقاط دنیا برگزار میشود نیز روشهای سلبی برای پیروزی مرسوم است اما اگر حزب صرفاً به روشهای سلبی متوصل شود و در مقابل خواستههای مردم پاسخ ایجابی نداشته باشد به مرور جایگاه سیاسی خود را از دست داده و قدرت برندسازی با یک نام و لوگو جدید را نخواهد داشت.
مدل اکثریتی در تعداد کم کاندیداها کارایی دارد
مدل مرسوم برگزاری انتخابات در ایران که مدل اکثریتی نام دارد. تنها در شرایطی معقول به نظر میرسد که تعداد کاندیداها کم بوده و اکثریت مردم نسبت به همه کاندیداها شناخت داشته باشند.
در مواردی که تعداد کاندیداها افزایش پیدا میکند برای کمک به شناخت مردم، باید کاندیداها را در چند جناح سیاسی دسته بندی کرد تا قدرت تشخیص برای همه مردم بوجود بیاید. با این مقدمه میتوان گفت مدل اکثریتی برای انتخابات ریاست جمهوری و یا انتخابات مجلس و شورای شهر در شهرهای کوچک کارایی دارد. چرا که در شهرهای کوچک و ریاست جمهوری تعداد کاندیداها کم بوده و مردم قدرت شناخت آنها را دارند.
در شهرهای بزرگ، مدل تناسبی به نقش احزاب رسمیت بخشیده و به مردم قدرت شتاخت میدهد. البته برای اینکه امکان حضور فردی و غیر حزبی کاندیداها در انتخابات وجود داشه باشد میتوان ترکیبی از مدل تناسبی و اکثریتی را در انتخابات مجلس و شورای شهر به کار گرفت.
انتخابات تناسبی ضامن عدالت سیاسی
انتخابات تناسبی از دو جنبه میتواند به ارتقا سطح عدالت سیاسی در انتخابات مجلس و شورای شهر کمک کند.
گروههای سیاسی متناسب با وزنشان کرسی کسب میکنند
بارها در انتخاباتهای مجلس در شهر تهران شاهد بودهایم که یک گروه سیاسی توانسته تمام 30 کرسی را تصاحب کند. همین اتفاق در مورد 21 کرسی شورای شهر نیز رخ داده است. حال آنکه اگر آرا 30 نفر فهرست برنده را تجمیع کرده و نسبت آن را با مجموع آرا 30 نفر فهرست رقیب مقایسه کنیم متوجه میشویم فهرست رقیب که نماینده بخشی از جامعه است نیز صاحب چند کرسی در مجلس خواهد شد. اما در فقدان مدل تناسبی بخشی از جامعه که حضور خود را در عرصه سیاسی پر رنگ احساس میکنند از کسب حتی یک کرسی بازمانده و خروجی این امر نیز سرخوردگی و نا امیدی از صندوق رای است.
افراد دارای تخصص به جامعه معرفی میشوند
یکی دیگر از ضعفهای مدل تناسبی این است که افراد متخصص و غیر مشهور از کسب رای محروم میماندند و فهرستهای شب انتخاباتی نیز خود را در قبال معرفی آنها به جامعه مسئول نمیدانند؛ چرا که اساسا شانیت پاسخگویی برای خود قائل نبوده و در صورت از دست رفتن سرمایه اجتماعیشان نیز با برند جدید برای کسب کرسی اقدام میکنند.
در مدلهای تناسبی اما نقش احزاب و بدنه آنها تقویت شده و احزاب برای اقناع بدنه خود ناچار خواهند بود معیارهای منطقی و قابل توجیه را مبنا انتخاب قرار دهند. در نتیجه چهرههای واجد تخصص نیز بدون نیاز به رفتارهای سلبی و پوپولیستی با تکیه بر توانایی خود به عرصه سیاسی معرفی میشوند.
مدل تناسبی را مجددا به بحث بگذارید
انتخابات تناسبی یکی از مهم ترین ایدههای مجلس یازدهم بود که در آخرین اصلاحیه قانون انتخابات نیز آورده شد. علی رغم موافقت شورای نگهبان اما نهایتاً مجمع تشخیص با مخالفت چندباره بند مربوط به انتخابات تناسبی را از قانون بیرون کشید.
اکنون با توجه به مواهب ایده انتخابات تناسبی مطالبهای که از نمایندگان مجلس دوازدهم میتوان داشت این است که نسبت خود را با این ایده عدالت محور مشخص کرده و برای تصویب شدن آن بار دیگر تلاش کنند.