غرور، تعصب، حماسه

عصر شنبه 14 بهمن 1402 بدون شک در «حافظه تاریخی» فوتبال ما ماندگار خواهد شد؛ بی‌توجه به اینکه در دیدار نیمه‌نهایی چه می‌کنیم و در صورت صعود به فینال چه چیزی در انتظارمان است. ما یک ماموریت بسیار بزرگ داشتیم که به اندازه فتح جام برای‌مان ارزش داشت و به گونه‌ای عجیب در طول چند دهه گذشته به یک طلسم بزرگ مبدل شده بود؛ پیروزی برابر ژاپن.

اگر مبنا را به صورت نمادین سال 1370 خورشیدی قرار دهید بدون شک هیچ کشوری ما را به اندازه فوتبال ژاپن آزار نداده است. تیم فوتبال نیسان این کشور در بازی برگشت فینال جام در جام آسیا به تهران آمد و پرسپولیس را برد و قهرمان شد. چند سال بعدش جوبیلو ایواتا باز هم در فینال و این بار جام باشگاه‌های آسیا به تهران آمد و مقابل استقلال جام را بالا برد. ۲ دهه بعد مجددا کاشیما از ژاپن بود که مقابل چشمان 80 هزار هوادار پرسپولیسی، جام ارزشمند لیگ قهرمانان آسیا را ربود. این نتایج را بگذارید کنار شکست 3 بر صفر ایران در نیمه‌نهایی دوره قبل جام ملت‌های آسیا؛ همان شکستی که مانع حضور تیم کی‌روش در فینال شد. آخرین خاطره شیرین ما نسبت به سامورایی‌ها مربوط به فروردین سال 1384 است  که در راه صعود به جام ‌جهانی 2006 با 2 گل وحید هاشمیان در ورزشگاه آزادی موفق به شکست‌شان شدیم. این سلسله شکست‌های متوالی باعث شده بود فوتبال ژاپن برای ایران تبدیل به یک شمشیرزن شکست‌ناپذیر شود. همیشه قبل از هر بازی به گونه‌ای خودمان را شکست‌خورده می‌دانستیم و بعد از بازی هم می‌گفتیم؛ خب! فاصله ما با آنها همین است و نمی‌شود کاری‌ کرد.

نیمه نخست بازی روز گذشته که با برتری یک بر صفر ژاپنی‌ها تمام شد، تقریبا همه به یک شکست دیگر ایمان آورده بودیم و کمتر کسی باور به بازگشت داشت اما سرانجام لحظه موعود فرا رسید. جای همه آنهایی که نبودند خالی؛ چه آن بزرگانی که دیگر فوتبال بازی نمی‌کنند، چه رحمت‌شدگانی که به دیار باقی شتافته‌اند. دیروز روز انتقام از همه آن شکست‌های سریالی بود. فوتبال ژاپن در طول یک سال گذشته، بعد از عبور از آلمان و اسپانیا و شکست سایر تیم‌های بزرگ، رسما خودش را از فوتبال آسیا جدا کرده بود و قبل از هر تورنمنتی در این قاره، خودش را قهرمان بلامنازع می‌دانست. شاید خواست خدا همین بود که آنها در پایان نیمه نخست، از پیروزی و برتری‌شان مطمئن شوند. 

اما حقیقتا چه شد که بچه‌های ما در نیمه دوم نه تنها از حیث نتیجه که از همه لحاظ در آمار و مسائل فنی برتر شدند؟ مگر همین تیم 3 روز قبلش یک بازی پرفشار 120 دقیقه‌ای مقابل سوریه را پشت سر نگذاشته بود؟ مگر از لحاظ سنی بسیاری از بازیکنان ما مرز 30 سال را رد نکرده بودند؟ پس چه اتفاقی افتاد که ما آنگونه صاعقه‌وار به بازی بازگشتیم؟ اگر همه چیز را به بعد روحی و روانی و مباحثی چون غیرت  بازیکنان‌مان مرتبط کنیم، ظلم بزرگی به داشته‌های فنی کادر فنی و شخص امیر قلعه‌نویی کرده‌ایم. اگر همانند تیم‌ ملی فوتبال عراق با کاشتن اتوبوس و 100 دقیقه دفاع، موفق به شکست دادن ۲ بر یک سامورایی‌ها می‌شدیم، شاید می‌شد غیرت و دوندگی بی‌امان بچه‌ها را مؤلفه شاخص این شگفتی عنوان کرد اما زبان آمار و مهم‌تر از آن نوع بازی تیم‌ ملی فوتبال کشورمان پرده از یک حقیقت دیگر برمی‌دارد. 

آنچه تیم‌ ملی فوتبال ایران در نیمه دوم ارائه داد، مجموعه‌ای بود از برتری تاکتیکی و مایه گذاشتن بازیکنان از همه وجودشان. 

نیمه دوم، امیر قلعه‌نویی همانی را نشانه رفت که چشم اسفندیار حریف بود. ارسال متوالی توپ‌ به پشت مدافعان ژاپن و سپس استارت‌های انفجاری آزمون و محبی. ما با همین روش 2 گل زدیم که یکی از آنها تنها به واسطه چند سانتیمتر آفساید اعلام شد. موتور محرک حریف در میانه میدان، بازیکن ریزنقش سوسیه داد یعنی کوبو بود. تنها و تنها یک بار در نیمه دوم امید ابراهیمی توپ مهمی را در میانه زمین لو داد و چیزی نمانده بود کوبو با یک ضربه کات‌دار، دروازه ایران را برای بار دوم باز کند که خوشبختانه ضربه‌اش راهی به چارچوب دروازه بیرانوند نداشت.

اگر از آن اشتباه مهلک فاکتور بگیریم، می‌شود با قاطعیت گفت دوندگی بی‌امان ۳ بازیکن ما در میانه میدان، قدرت بازیسازی و تفکر را از حریف سلب کرد. سامان قدوس، امید ابراهیمی و سعید عزت‌اللهی ماموران تخریب بودند. راه ورودی میانه میدان را از رقیب گرفتیم و کانال‌های کناری را با دوندگی بی‌امان بستیم اما کار مهم‌تر را دقیقا پس از گرفتن توپ انجام می‌دادیم. بی‌آنکه سعی در پاسکاری هرز و اتلاف وقت داشته باشیم، توپ‌های باکیفیتی را به مقصد پشت مدافعان حریف ارسال می‌کردیم. همین توپ‌ها و خطرات متعددی که ایجاد کردیم، ضربه بزرگ روحی را به ژاپنی‌ها وارد کرد. بازیکنان خط میانی ژاپن به مدافعان دیگر اعتماد نداشتند و مرتب برای پوشش گاف‌های آنها به عقب بازمی‌گشتند و دقیقا همین حس را مدافعان حریف نسبت به دروازه‌بان جوان‌شان داشتند. بازی 5 سال قبل را دوباره نگاه کنید. 

بازی با تساوی در جریان بود و سردار آزمون در 6 قدم آنها صاحب توپ شد، ضربه‌اش را عالی نواخت و دروازه‌بان وقت ژاپن با واکنشی عالی مانع ورود توپ به دروازه‌اش شد. خوشبختانه دیروز حریف ما چنین گلری را در اختیار نداشت. حالا به گل اول ایران توجه کنید. سردار با پاسی در حد فوتبال یک جهان، مدافعان حریف را از بازی خارج کرد، محمد محبی ماند و یک مصاف تک به تک با سوزوکی. این بار خبری از شاهکار گلر حریف نبود؛ محبی ضربه را دقیقا به همان جایی فرستاد که باید.

غرور، تعصب، حماسه

کفران نعمت بود اگر به این ژاپن رحم می‌کردیم و اجازه می‌دادیم کار به وقت‌های اضافه بکشد. 20 دقیقه انتهایی این مصاف، همان میدانی بود که چند دهه بی‌صبرانه برای رسیدنش ثانیه‌شماری می‌کردیم. اگر کار به 2 پانزده دقیقه اضافه و ضربات پنالتی می‌کشید هیچ ضمانتی برای پیروزی ما وجود نداشت. چه بسا دوندگی بی‌امان بازیکنان ما موجب عقب کشیدن‌مان در وقت‌های اضافه می‌شد و... اما دیروز خدای فوتبال، عدالت را به زیباترین شکل ممکن برقرار کرد. گل زیبا و تاریخی سردار به خاطر تنها چند سانتیمتر، آفساید اعلام شد و ما بی‌خبر از وقوع سناریویی بودیم که دست تقدیر برای‌مان چیده بود.

 در آخرین دقیقه بازی، در آخرین حمله تیم ملی، ضربه آخر را به مدافعان دستپاچه و تحت فشار حریف وارد کردیم. ارسال توپ بلند برای محبی، بالاتر پریدن او و زدن ضربه نخست و سپس ۲ اشتباه متوالی از سوی مدافعانی که از نوع بازی ایران شوکه شده بودند؛ اعلام پنالتی و تمام کردن کار توسط کاپیتان جهانبخش.

 نمی‌دانم در نیمه‌نهایی و احتمالا فینال چه نتیجه‌ای رقم می‌خورد اما جامعه ما محتاج این برد تاریخی برابر ژاپن بود. کدام عامل و اتفاق را می‌شناسید که همانند فوتبال می‌تواند در چشم برهم‌زدنی، جامعه را متحول کند؟ معجزه فوتبال، دست‌کم برای چند روز همه سختی‌ها را از روی دوش ما برداشت. دولتمردان و تصمیم‌گیران در نوک هرم اداره کشور، بدون شک این پتانسیل بزرگ را دیدند. این پتانسیل فوتبال ایران است. باید بیش از پیش به این مهم اهمیت بدهیم و با ساختار‌سازی از پایه، همان مسیری را برویم که پیش از ما بسیاری از کشورها رفتند. لیاقت فوتبال ما قهرمانی در جام ملت‌های آسیاست نه در این دوره که در همه ادوار. فارغ از اینکه آیا این نسل طلایی، این مهم بزرگ را انجام می‌دهد یا نه، باید به مدیران بالادستی اهمیت چندباره فوتبال را در شاد کردن ملت، گوشزد کرد. این انرژی نهفته در دل ورزش و بویژه فوتبال است و چیزی به اسم هزینه در این مسیر نداریم، بلکه هرچه بکاریم سرمایه‌گذاری بلندمدت است که در وقتش، هم سایه‌اش ما را از آفتاب سوزان محفوظ می‌دارد و هم میوه‌اش کام جامعه را شیرین می‌کند. 

فوتبال همچون ستون محکمی است که اتحاد و یکپارچگی این ساختمان بلندمرتبه را تضمین می‌کند. عینک‌مان را عوض کنیم و عوض پرداختن به اینکه چرا چند فوتبالیست مجوز ورود خودرو گرفتند، به این بپردازیم که حقیقتا دولت باید چند هزار میلیارد تومان هزینه کند تا دل 85 میلیون ایرانی اینچنین شاد شود؟ آنها تا پای جان دویدند و مردم با غرور و سرافزاری شاهد برتری محض شیرمردان‌شان درون زمین بودند. این همان ژاپنی است که بسیاری از بزرگان فوتبال جهان را برده و در رنک یک آسیا حضور داشت اما  دیروز شنبه 14 بهمن 1402 فوتبال آسیا شاهد قدرتنمایی شیر پیرش بود. این بچه‌ها وارثان همان تیمی هستند که ۳ بار متوالی قهرمان جام ملت‌های آسیا شده بود. کاش پایان کار ما در این جام با قهرمانی توأم شود تا مسیر فوتبال‌مان برای همیشه به صورت جدی تغییر کند.

مهدی طاهرخانی