دو هفته بعد از آزادسازی خرمشهر، ارتش اسرائیل به نیمی از خاک لبنان حمله کرد و مناطقی از جمله پایتخت این کشور را اشغال کرد. جنوب لبنان نیز که تحت اشغال رژیم صهیونیستی درآمده بود، عمدتاً شیعهنشین بود و با سر دادن ندای استغاثه از جمهوری اسلامی کمک خواستند. بلافاصله تیپ حضرت رسول (ص) به فرماندهی جاویدالاثر احمد متوسلیان به سوریه اعزام شد.
همزمان ارتش سوریه به سختی در لبنان میجنگید. ارتش سوریه تعداد زیادی کشته داد، هواپیماهایش سرنگون شدند و تانکهایش نیز منهدم شدند؛ بنابراین تیپ حضرت رسول در مرز سوریه و لبنان در مکانی به نام زرَجانی که یک اردوگاه فرهنگی با کلی تجهیزات بود، حاضر شد. این مکان دربست در اختیار تیپ حضرت رسول (ص) قرار گرفته شد، اما روزها گذشت و حاج احمد و همرزمانش دیدند که سوریه اجازه نمیدهد سپاه حضرت محمد (ص) وارد آن جنگ شود؛ بنابراین حاج احمد متوسلیان به ایران برگشت و شروع به گزارش دادن به مقامات کرد که ما رفتیم، ولی آنها نگذاشتند ما در جنگ حاضر شویم.
امام خمینی چگونه نهال مقاومت اسلامی را در منطقه کاشت؟
سپس این گزارش به ستاد حضرت امام (ره) فرستاده شد و ایشان فرمود اصلاً چه کسی به شما گفته بود بروید بجنگید؟ حاج احمد گفت شورای امنیت ملی تصویب کرد و ما نیز با مصوبه آنها رفتیم. سپس امام (ره) فرمودند این تصمیم اشتباه بوده و ما باید ابتدا به جنگ خودمان برسیم. چرا که این جنگ در رأس امور است. امام خمینی (ره) رهنمودهای مهمی نیز به حاج احمد متوسلیان و هم رزمانش دادند و فرمودند: فرمود وظیفه شما این نیست که بروید به نیابت از مردم لبنان بجنگید، وظیفه شما این است که به لبنان بروید، جوانان مستعد و داوطلب را که میخواهند از کشورشان دفاع کنند و آن را آزاد کنند، را شناسایی و جذب کنید و سپس به آنان آموزش دهید تا چگونه از کشورشان دفاع کنند. امام (ره) در هیچ موسسه نظامی درس نخوانده بود و در هیچ موسسه راهبردی هم پژوهش نکرده بود، ولی یک راهبردی را ارائه داد که کل سرنوشت منطقه را عوض کرد و روح مقامت را در منطقه به وجود آورد.
بعد از این توصیههای امام (ره) نیروهای سپاه به لبنان رفتند و همین فرمایش حضرت امام (ره) را پیاده کردند و سپس یک نهالی کاشته شد به نام مقاومت اسلامی در لبنان یا حزبالله که الان تقریباً یک درخت تنومند است، شجره طیبهای که نقش آن خیلی فراتر از لبنان است و در قالب یک بازیگر بزرگ منطقهای است.
طوفان الاقصی، عملیاتی بی سابقه
عملیات طوفان الاقصی در تاریخ مبارزات اعراب و رژیم صهیونیستی بیسابقه است، چون این عملیات یک خصوصیتی دارد که دیگر عملیاتها نداشت. در طول تاریخ ۷۵ ساله مبارزه، تا قبل از این عملیات هیچ نیروی عربی چه ارتشهای کلاسیک و چه گروههای مقاومت موفق نشده بودند به سرزمینهای اشغالی ورود سرزمینی پیدا کنند. جنگهای زیادی توسط ارتشهای کلاسیک و گروههای مقاومت اتفاق افتاده بود، ولی همه این جنگها خارج از صحنه فلسطین اشغالی بود، چون بن گورین، موسس رژیم صهیونیستی یک راهبردی را ارائه داده بود که شامل سه اصل بود.
۳ اصل بن گورین
بن گورین آدمی استراتژیست بود و تفکرات عمیقی هم داشت. او در سال ۱۹۴۸ گفته بود که ارتش اسرائیل در هیچ جنگی نباید وارد شود مگر با رعایت این ۳ اصل؛ اول، دشمن را ۱۰۰ درصد غافلگیر کند، یعنی وقتی عملیات انجام دهد که دشمنانش اصلاً احتمال عملیات را ندهند و در غافلگیری محض باشند.
دوم، باید اهداف هر عملیاتی برای ارتش اسرائیل به نحوی طراحی شود که در کوتاه مدت، در یک جنگ سریع و کوتاه به آن اهداف برسد، چون ارتش اسرائیل توان یک جنگ فرسایشی و طولانی را ندارد. سوم که آن هم خیلی مهم است، بن گورین گفت ما نباید اجازه دهیم که دشمن ما جنگ را به داخل خاک ما منتقل کند، ما باید جنگ را به داخل خاک آنها منتقل کنیم. این سه اصل راهبردی بن گورین است. این سه اصل را تا وقتی ارتش اسرائیل میتوانست انجام دهد، پیروزیهای بزرگی به دست آورد، از زمانی که با جنبشهای مقاومت روبرو شد دیگر نتوانست این کار را انجام دهد. برای همین هم در دوران جنگهای کلاسیک، حتی یک هواپیمای جنگنده کشورهای عربی موفق نشد خودش را به فضای اسرائیل برساند، چه برسد به اینکه یک شهرک یا یک هدف نظامی یا فرودگاه نظامی را منهدم کند، اصلاً! تمام هواپیماهای عربی، چه مصری، چه سوری، چه اردنی، همه در فضای خودشان سرنگون میشدند. اما وقتی که جنگ چریکی در قالب گروههای مقاومت شروع شد.
رژیم صهیونیستی دیگر نمیتوانست این سه اصل را رعایت کند. چون ماهیت جنگ چریکی و ماهیت جنگ مقاومت از نظر نظامی جنگ نامتعارف است.