در فرهنگ ملی و دینی ما همواره ریا، تزویر و توجه به مظاهر دینداری بدون رعایت باطن و اصول آن مذموم بوده است. این خط در ادبیات فاخر و زبان عامه هم قابل رصد است. مشهورترین مثالش در ادبیات بیت حافظ است: واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. این گفتمان فرهنگی به رصد و توجه به ریشههای دینداری در اقشاری که ظاهرشان غیردینی است علاقه نشان میدهد. افرادی که سبک زندگیشان قرابتی با دین ندارد اما قلبا به ریشههای دین وابستهاند و شاید در بزنگاههایی نقش مثبت ایفا میکنند.
این خط، خود را در مواجهه عامه با فرهنگ عاشورای سید و سالار شهیدان علیهالسلام نیز نشان میدهد. هرچند در فرهنگ عاشورا ظرفیتهایی وجود دارد که میتواند این ظن و گمان را تقویت کند که در یاران امام حسین علیهالسلام نیز افرادی بودند که زیست و عقاید دینی کاملی نداشتند و در عوض در بین قاتلان حضرت، شیوخی بودند که پیشانیشان از کثرت سجود پینهبسته بود. وجود شهدای بلندمرتبهای همچون جناب وهب، جناب حر و جناب زهیر یکی از این ظرفیتهاست.
واقعیت امر این است که صحرای خشک کربلا دریای مواجی از عبرتهاست و حدیث تشنگان آن دشت، نفوس حقیقتدوست را سیراب و بلکه سرمست میکند. یکی از این عبرتها همین است که در آزمون کربلا برخی از افراد ظاهرالصلاح و خوشسابقه رد شدند و برخی دیگر از افرادی که قرابت ظاهری با جریان حضرت نداشتند اما در عوض جانشان آماده و روحشان پاک بودو خوش درخشیدند. این عبرت به ما میگوید که حسن عاقبت و یاری امام در بزنگاهها تنها در گرو رعایت مظاهر دین نیست؛ اما نباید باعث شود تیپ و شاکله یک شخصیت دیندار در نگاه ما تغییر کند.
بله، سیدالشهدا کشته شیوخ مقدسنما هم بود اما رأس جریانی که او را به شهادت رساند جریان میخوارگی، فسق و فجور و ظلم و جور بود، یعنی دستگاه اموی. همچنین خود حضرت و یاران پیشروی ایشان، نمونهای کامل از علمایی عابد، زاهد و عارف بودند.
قمر بنیهاشم مجتهد بود و علی اکبر، عاشقی که حین میدان رفتن به ملاقات محبوبش میرفت. حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه که سران اصحاب هستند، شیوخی با سابقه علمی و دینی کامل بودند و از حر و زهیر و وهب نیز شخصیتهایی جاافتاده و با اصل و اصول در تاریخ به ثبت رسیده. در غیر این صورت استعداد اینکه در جمع آن هفتادودو تن آسمانی جا بگیرند را نمییافتند.
اباعبدالله علیهالسلام کشته دنیاطلبان بود. شب عاشورا از خیام امام همچون زمزمه زنبوران، صدای دعا و مناجات بلند بود و از خیام خصم، صوت لهو و لعب. آن مدینهای به یاری سیدالشهدا برنخاست که منزلگاه مطربان و رقاصهها شده بود. جنگ کربلا از عصر تاسوعا به صبح عاشورا کشید چون امام باز تشنه نماز بود: «إنی أحب الصلاة». آخرین جملههای امام به خواهرشان در مورد عبادت بود: « لاتنسینی فی صلاة اللیل». کربلا جدال عابدهایی بود که عبد هم بودند. هرچند در جبهه دشمن هم عابدهایی بودند که عبودیت نداشتند. قاتل حضرت سیدالشهدا علیهالسلام یزید تقدسستیز بود و شیوخ مقدسنما تنها بازیگران دست بنیامیه شدند. نمیتوان شیوخ مقدسنمای بنیامیه را دید و شیوخ مقدس سپاه حضرت را نه...
جواد شاملو