« فرهنگ » یک تفکر و اندیشه است و دستگاههای فرهنگی به عنوان متولیان اصلی باید یک «ایده» را تبدیل به «نظریه» و نظریه را تبدیل به «برنامه» کنند، سپس این برنامه را بدرستی در جامعه طراحی کنند تا به «فرهنگ» تبدیل شود.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی بارها به دستگاههای فرهنگی تذکر دادهاند به وظایف و رسالت خود در عرصههای مختلف بدرستی عمل کنند. همچنین ایشان به دستگاههای غیرفرهنگی نیز متذکر بودند که باید به فرهنگ توجه و کمک کنند اما معتقدم در عرصه فرهنگ به چند دلیل چندان موفق نبودیم که دلایل آن را برمیشمارم.
1- بسیاری از مدیران ما در دستگاههای مختلف این کشور خیلی به فرهنگ توجه نمیکنند و این یکی از نقدهای بسیار بزرگی است که به تشکیلات مدیریتی کشور وجود دارد.
فرهنگ در ارتقای جامعه نقش و تأثیر بسزایی دارد و به آسیبزدایی و رشد فکری جامعه بسیار کمک میکند اما متأسفانه بسیاری از مدیران فرهنگی این خیرات و برکات را نمیدانند و متوجه نیستند بسیاری از مشکلات ما باید از حوزه فرهنگ مشکلگشایی شود؛ حتی برخی گرههای اقتصادی را باید از طریق فرهنگ حل کنیم؛ به عنوان مثال در بحث اسراف در مصرف حاملهای انرژی. در حال حاضر که در فصل زمستان به سر میبریم، گاز و بنزین مصرفی ما چقدر مطابق استانداردهای مقبول جهانی است؟! آمارها نشان میدهد مصرف ما بیش از حد است و در حقیقت بیمحابا انواع حاملهای انرژی را مصرف میکنیم و به این فکر نیستیم که نسلهای آینده هم باید از این منابع استفاده کنند.
معتقدم راهکار حل معضل اسراف، «فرهنگ» است. باید اسراف به عنوان یک موضوع ضدارزش در ذهن قرار گیرد و بدانیم اسراف منابع، گناه و ظلم به نسلهای آینده است، چون این منابع سرمایه ملی و متعلق به نسلهای آینده این کشور است.
2- وجدان کاری کاهش یافته است. کار در میان جامعه ما ارزش لازم را ندارد و اگر هم داشته باشد، خیلی کار درستی تحویل نمیدهیم. فرآوردههای صنعتی و ساختمانی ما معمولا با کیفیت لازم ارائه نمیشود. ساختمان میسازند ولی کیفیت لازم را ندارد. اتومبیل یا وسیله صنعتی را میسازند اما کیفیت لازم را ندارد. تا امروز فکر کردهایم چرا مردم اینچنین علاقهمندند اجناس خارجی را خریداری کنند و لوازم زندگی خود را از تولیدات خارجی تأمین میکنند؟ به این دلیل است که تولید داخل از کیفیت لازم و مناسب برخوردار نیست و یکی از دلایل آن این است که برخی مدیران وجدان کاری ندارند و به اعتبار کشور توجهی نمیکنند، نمیدانند اگر در یک بخشی اجناس بیکیفیت به بازار عرضه کنیم، به اعتبار کشور ضربه میخورد. نمیدانند اگر اجناس و میوههایی که صادر میکنیم به دلیل عدم کیفیت مناسب، برگشت داده شوند، این مساله خسارت برای کشور است و به آبروی ایران با این مسائل ضربه میخورد.
3- تعهد کاری نداریم. در عرصههای مختلف سرمایهگذاری کردیم و امکانات در اختیارمان است، اما به کار اهمیت نمیدهیم. کسی که متولی بخشی شد، باید بدرستی به وظایف خود عمل کند.
چرا در ادارات کارها با تأخیر پیش میرود و به نتیجه نمیرسد؟ بسیاری از کارکنان ما بیتعهدی نشان میدهند و گاهی نامهای که فقط یک امضا میخواهد، چندین روز به طول میانجامد و موانعی بر سر کارها ایجاد میکنند و نارضایتی مردم را موجب میشوند.
4- در دستگاههای اجرایی سهم فرهنگ در بودجه داده نمیشود و در مقایسه با بخشهای دیگر، بودجه فرهنگ بسیار پایین است. بودجه بخش فرهنگ وقتی از دولت به مجلس میآید، در نهایت در تعیین این بودجه جابهجاییهایی رخ میدهد و یکی از دلایل آن این است که مشکلات اقتصادی به برخی بخشها بسیار فشار میآورد، لذا در هر بخش که دچار کمبود بودجه میشوند، از بخش فرهنگی کسر میکنند!
5- در فرهنگ باید مردم را سهیم کنیم. یک تفکری در مدیران ما هست که خیال میکنیم همه کارها باید دولتی باشد، در صورتی که باید در مساله فرهنگ در بسیاری از زمینهها «مردم» را سهیم کنیم. به عنوان مثال در ایام عزاداریهای محرم چون مراسمها مردمی است، کشور تبدیل به یک حسینیه میشود. یا ماه رمضان مساجد مملو از جمعیت و برنامههای فرهنگی پرشور و متنوعی برگزار میشود.
خدمات اجتماعی و عاطفی مردمی بسیار به نتیجه مثبت رسیدهاند. بسیاری از هزینههای مالی مراکز خیریه، درمانگاهها، یتیمخانهها و بیمارستانهای خیریه و ساخت مدرسه را مردم تأمین میکنند. بنابراین اگر برای کارهای فرهنگی دست به سوی مردم دراز کنیم، نتیجه بهتری میگیریم.
متأسفانه به جای اولویت دادن به نقش مردم، دولت را خیلی سنگین کردیم. هر چه وظیفه دولت را بیشتر کنیم، تشکیلات اداری ما افزوده میشود و تعداد کارمندان افزایش مییابد و هر قدر نفت صادر کنیم، در حالی که باید صرف آبادی و عمران کشور شود، پولش را به کارمندان حقوق میدهیم؛ کار مردم را هم که برخی کارمندان درست انجام نمیدهند. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته برای مثال وزارتخانه صنعت یا بازرگانی یک کشوری که از ما اقتصاد قویتری دارد و صادرات و واردات و ارتباطات بینالملل وسیع و قویای دارد، نسبت به ادارات ایران تعداد نیروی بسیار کمتری دارد!
6- برخی مطرح میکنند فعالیتهای فرهنگی نیاز به بودجههای هنگفت دارد، در صورتی که برخی فعالیتها و اقدامات، بودجه خود را در میآورد، مثل صنایع دستی، گردشگری و میراث فرهنگی، این فعالیتها، ماهیت اقتصادی به یک معنا ندارند ولی اقتصاد را رونق میدهند و هم اشتغال را افزایش میدهیم و هم میتوانیم رونق اقتصادی را توسعه دهیم. بخشی از فعالیتهای فرهنگی بسیار درآمدزا هستند و از همین طریق میتوان اقتصاد فرهنگ را تقویت کرد.
دولت باید صنایع دستی را که دنیایی از ذوق و هنر و زیبایی است، ترویج کند. هنرمندان و استادان کشور در نمایشگاههای بینالمللی مختلف شرکت کنند و این هنرها به دنیا صادر شود. ایران صنایع زیبای دستی فراوانی دارد که میتواند مورد علاقه دنیا باشد.
7- شناسایی و آگاهیبخشی فعالیتهای ضد فرهنگی و بازخوانی تاریخ انقلاب از وظایف دستگاههای فرهنگی و رسانههاست که در این زمینه نیز نقصهایی وجود دارد. همانطور که نیروهای نظامی از امنیت جامعه حراست میکنند و همانطور که عزیزان مرزدار ما مرزها را کنترل میکنند تا بیگانه وارد کشور نشود و امنیت جامعه را در معرض خطر قرار ندهد، دستگاههای فرهنگی نیز پاسدار امنیت فرهنگی جامعه هستند و رسانهها هم مردم را باید آگاه کنند. آگاهی دادن به مردم رسالت اولیه رسانهها و دستگاههای فرهنگی است. هر چه سطح آگاهی مردم بالاتر برود، دقتشان در برابر توطئههای دشمنان بیشتر میشود. نکته مهم این است که این آگاهیبخشی باید با دقت و سرعت انجام شود تا از جریانسازی خلاف واقع دشمن جلوگیری شود.
۸- یکی دیگر از رسالتهای دستگاههای فرهنگی، تحلیل اخبار است. مسؤولان این بخش باید توطئههای دشمنان را بیان کنند. مثل یک سرباز و نیروی نظامی که خود را موظف میداند درباره امنیت کشور تلاش کند، دستگاههای فرهنگی هم باید با اطلاعرسانی هنرمندانه، مردم را آگاه کنند. اگر مردم در بیخبری قرار بگیرند، بزرگترین آفت است و دشمن میتواند از این خلأ استفاده کند و هر تفکری را در ذهنها شکل بدهد. وقتی دشمن ذهن مردم را در اختیار گرفت، بدانید مردم دیگر در اختیار دشمن هستند و در اختیار کشور نیستند. دستگاههای فرهنگی - رسانهای در کنار تلاشهای بسیاری که میکنند، متأسفانه در این زمینه بخوبی رسالت خود را انجام نمیدهند و آنچه شایسته این ملت و انتظار رهبر بزرگوار انقلاب بوده، محقق نشده است.
در پایان تأکید میکنم اشکال و ایراد اساسی «مدیریت فرهنگی» است، بسیاری از افرادی که در بخشهای فرهنگی مشغول فعالیت هستند، فرهنگ را نمیشناسند و تخصص لازم را ندارند.
حجتالاسلام سیدرضا تقوی