برکسی پوشیده نیست که طی سالهای اخیر، صدها مصاحبه و دهها اظهارنظر از برخی مدعیان حقوق زن در میتینگهای انتخاباتی یا در متن جنبشهای اجتماعی شنیده شدهاست؛ اما نکتهای که همواره ذهن نویسنده این سطور را به خود مشغول کرده این است که براستی حقوق حیاتی و نادیدهگرفته شده زنان ایرانی کدام است؟ چه موضوعاتی برمبنای اختصاصات فیزیولوژیک و روانشناختی زنان، اولویت پیگیری دارد؟ اساساً چه گفتمانی هواخواه واقعی زنان ایرانی است؟ چه متر و معیاری برای ارزیابی عملکرد متولیان حوزه زنان، باید ترسیم شود؟
در همین راستا، نگارنده پس از ساعتها بحث و تبادلنظر با تعدادی از زنان آگاه، با برخی از مطالبات مهم اما مغفول حوزه زنان آشنا شده که وظیفه یک پژوهشگراجتماعی ایجاب میکرد در قالب این یادداشت به این مسائل اشاره کند. در همین خصوص بسیاری از زنان، معتقدند؛ شاهبیتِ مسائل زنان در جامعه، موضوع توجه به سلامت و صحت جسمی بانوان است. با این وجود، نهتنها این مسئله به مطالبه اصلی هیچکدام از مدعیان دروغین حامی زنان بدل نشده، بلکه بعضاً با طرح و جریانسازی درباره «نامسئلهها»، این موضوع ضروری را به حاشیه رانده است.بطورکلی، به نظر میرسد هیچیک از گفتمانهای رادیکال حوزه زنان، تمایلی به سلامت جسمی و تندرستی زنان ندارند و اتفاقاً متهورانه با سردادن شعار فریبنده برابری زن و مرد، سعی در نادیدهانگاری اصول حیاتی زنان ایرانی دارند. زیرا در غیراینصورت، باید طی سالهای گذشته، دولتها را برای توسعه نابرابر سرانه ورزشی زنان، بازخواست میکردند!کارفرمای دولتی و خصوصی را تحت فشار قرار میدادند که چرا با وجود مشکلات جسمی ماهانه زنان، به جز مرخصیهای مرسوم اداری، تدبیری برای اختصاص ساعتکار منعطف بانوان، اتخاذ نمیکنند؟
از معاونت زنان و فراکسیون زنان مجلس، تدوین لایحه یا طرحی جهت پوشش بیمهای و تخصیص اعتبارات برای انجام چکاپ و آزمایشهای زنانه را مطالبه میکردند! موضوعی که با توجه به وضعیت اقتصادی و نقش این آزمایشها در سلامت جسمی زنان، اهمیت بسیاری دارد. از نهادهای حمایتی سوال میکردند، آیا با وجود افزایش قیمت لوازم بهداشتی، برای حفظ کرامت و تندرستی زنان، طرحی برای ارائهی یارانه بهداشتی به زنان سرپرستخانوار یا زنان و دختران اقشار کمبرخوردار درنظرگرفتهاید؟! آیا زندگی زنان بدون سلامت جسمی آنان، قابلیت تحقق دارد؟ نکته قابل تامل اینجاست؛ همین جنبش فمینیستی اخیر که داعیهدار زندگی آزادیبخشِ زنانه است؛ هیچ مطالبهای در خصوص ملزومات سلامت جسمی و تندرستی زنان ندارد! بلکه بسان کلیت جریانات زنستیز جهانی، برهنگی و سلب آزادی زنان را لازمهی زندگی آنان میشمارد.چرا آنارشیطلبانِ کنونی زنستیز، برای حفظ سلامت جسمی زنان، ولو یکبار، پویشی راه نیانداختهاند؟ بهنظر میرسد، زنان ایرانی در شرایط کنونی با یک ترور جسمی ناخواسته مواجه هستند! دلیل اینکه هیچگاه سلامت جسمی زنان، جزء اهدافِ جریانات وارداتی و ضداسلامی حوزه زنان نبوده، این است که اساساً آنان دشمن واقعی تندرستی زنان ایرانی هستند و این موضوع را مانع تحقق مطالبات واپسگرا و زنستیزانه خود میدانند.
زیرا سلامت زنان، قوت اندیشهای آنان را تضمین میکند و این مسئله موجب میشود، حنای گفتمانهای ضددینی این حوزه برای دختران ایرانی، رنگی پیدا نکند. ناگفته نماند که طرح این مسئله برای عیانسازیِ دروغ جریانهای وارداتی است نه اینکه آنان مسئولیت و شأنی در این زمینه دارند. برخلاف این، گفتمان اسلامی درخصوص تاثیر سلامتی در خردمندی، توصیههای بسیاری دارد. با وجود این، ترویج و آگاهیبخشی درباره این موضوع ثابت میکند، این رویکرد اسلامی است که سلامت جسمی و روحی زنان را توامان ملحوظ داشته و برای استقلال و قوام فکری زنان اهمیت قائل است. چراکه فقط این گفتمان با عنایت به اهمیت مقوله سلامتی زنان ایرانی، ندای نهادینهسازی الگوی سوم زن را سر میدهد.
مهدی محمدصادقی
دانشجوی دکتری جغرافیایسیاسی دانشگاه تهران