مفهوم فتنه در ادبیات دینی ما از مسائلی است که نسبت به آن هشدارها و تحذیرهای زیادی داده شده و علل و عوامل متعددی برای آن ذکر شده است. در طول تاریخ اسلام، فتنههای متعددی در جامعه اسلامی اتفاق افتاده است که حتی پیامبر اعظم(ص) نسبت به وقوع آنها پیشبینیهایی کرده بودند. به عنوان مثال، مىتوان به فتنه «بنىامیه» که در اسلام از بزرگترین فتنهها محسوب مى شود اشاره کرد. آنها براى رسیدن به حکومت خودکامه خویش بر مرکب هوا و هوس سوار شدند و تا آنجا که توانستند در احکام اسلام تفسیر و توجیه نادرست روا داشتند و آنها را به سود منافع شخصى خود توجیه کردند و هر جا امکان نداشت، دست به بدعت زدند. حضرت امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه 50 نهجالبلاغه، در بیان علل و ریشههای وقوع فتنه در جامعه اسلامی مواردی را ذکر میکنند که به نظر با شرایط امروز جامعه تطابقاتی دارد. ایشان میفرمایند: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُالله وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَالله الْحُسْنى؛ آغاز پیدایش فتنهها پیروى از هوا و هوسها و بدعتهایى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته یا هواپرست آگاه) به پیروى آنان برمىخیزند و برخلاف دین خدا از آنها حمایت مىکنند. اگر باطل از آمیختن با حق جدا میشد بر کسانى که طالب حقند پوشیده نمىماند و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص مىشد، زبان دشمنان و معاندان از آن قطع میشد. ولى بخشى از این گرفته مىشود و بخشى از آن و این دو را به هم مىآمیزند و اینجاست که شیطان بر دوستان و پیروان خود مسلط مىشود و «تنها کسانى که مشمول رحمت خدا هستند» از آن نجات مىیابند».
ریشه اصلى فتنهها 2 چیز است: پیروى از هواى نفس و احکام دروغین خودساخته که مخالف کتاب خداست و بىشک اگر احکام قرآن در میان مردم حاکم باشد و اصالت قوانین اسلام حفظ شود و بدعتهاى ناروا در دین خدا نگذارند و همچنین در اجراى قوانین ناب الهى، هوى و هوس را حاکم نکنند، فتنهاى پیدا نخواهد شد؛ چرا که این قوانین مجرى عدالت و حافظ حقوق همه مردم و بیانگر وظایف است. فتنه آن زمان شروع مىشود که فزونطلبىها آشکار و قوانین الهى در مسیر مطامع شخصى تحریف شود؛ حق و عدالت زیر پا بماند و افراد و گروهها وظایف الهى خود را فراموش کنند و به بدعتها روى آورند.
سپس مىافزایند: «و گروهى چشم و گوش بسته و نادان؛ یا هواپرست آگاه، به پیروى آنان برمىخیزند و از هوا و هوسها و بدعتهاى آنان برخلاف دین خدا حمایت مىکنند». (وَیَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللهِ)، در جمله بعد اشاره به ابزار این کار شده؛ ابزارى که در تمام طول تاریخ از سوى همه هواپرستان و جنایتکاران مورد استفاده قرار گرفته و به صورت یک سنت همیشگى درآمده است و آن اینکه آنها همیشه براى رسیدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم مىآمیزند و حق را سپرى براى حمایت از باطل یا پوسته شیرین و جالبى براى پنهان کردن زهر باطل قرار مىدهند. امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام مىفرمایند: «اگر باطل از آمیختن با حق جدا میشد، بر کسانى که طالب حقند پوشیده نمىماند و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص مىشد، زبان دشمنان و معاندان از آن قطع میشد».
باطل اگر در شکل اصلیاش نمایان شود خریدارى ندارد و حق اگر به صورت خالص عرضه شود زبان بهانهجویان را قطع مىکند؛ لذا بدیهى است نه حق خالص مشکل هواپرستان را حل مىکند - چرا که منافع آنها در باطل نهفته است- و نه باطل خالص آنها را به مقصد مى رساند؛ چرا که مردم از آنها حمایت نخواهند کرد و اینجاست که سراغ آمیختن حق و باطل مىروند؛ همان چیزى که تمام سیاستهاى مخرب دنیا را مىتوان در آن خلاصه کرد. حضرت امام علی علیهالسلام در این مورد در ادامه مىفرمایند: «ولى بخشى از این گرفته مىشود و بخشى از آن، و این دو را به هم مىآمیزند، و در اینجاست که شیطان بر پیروان و دوستان خود مسلط مىشود و تنها کسانى که مشمول رحمت خدا هستند، از آن نجات مىیابند!».
این تعبیر بخوبى نشان مىدهد آمیختن حق و باطل با یکدیگر مانع شناخت باطل نیست؛ هر چند به دقت و کنجکاوى یا پرسش از آگاهان نیاز دارد. به همین دلیل امام علی علیهالسلام مىفرمایند: در گیرودار آمیزش حق و باطل شیطان بر دوستان و پیروانش چیره مىشود و خداجویان حقطلب از خطر گمراهى در اینگونه جریانات در امانند.
در واقع آمیزش حق و باطل چراغ سبزى است براى هواپرستان و بهانهاى است براى پیروان شیطان که وجدان خود را فریب دهند و در برابر دیگران استدلال کنند ما به این دلیل و آن دلیل -اشاره به قسمتهایى از حق که با باطل آمیخته شده- این راه را برگزیدهایم.
آرى! مستضعفان فکرى و سادهلوحان ممکن است در این میان ناآگاهانه در دام شیطان بیفتند، در حالى که آنها نیز اگر رهبر و راهنمایى براى خود انتخاب مىکردند گرفتار چنین سرنوشتى نمىشدند. به این ترتیب مردم در برابر آمیزش حق و باطل به 3 گروه تقسیم مىشوند:
گروه نخست همان «اَلَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَالله الْحُسْنى» و به تعبیر دیگر، حقطلبان آگاه و مخلصند که به لطف پروردگار از توطئههاى شوم فتنهجویان درامانند.
گروه دوم هواپرستان بهانهجو هستند که مىخواهند به بهانه حق، در راه باطل گام بگذارند و در واقع نیمهآگاهند و با پاى خود در دام شیطان مىروند.
گروه سوم افراد سادهلوحى هستند که تشخیص حق از باطل در این آمیزه خطرناک براى آنها مشکل است و ناآگاهانه گرفتار دام شیطان مىشوند؛ مگر اینکه در پناه رهبر آگاه، حکیم و فرزانهاى جاى گیرند.
شبیه همین معنى در خطبه 38 نهجالبلاغه نیز هست؛ آنجا که حضرت امیر علیهالسلام شبهه را تفسیر مىفرمایند و راه نجات از آن را نشان مىدهند و مىگویند: شبهه را از این رو شبهه نام نهادهاند که شباهت به حق دارد اما اولیاءالله گرفتار آن نمىشوند، چرا که نور یقین در اینجا راهنماى آنهاست... ولى دشمنان خدا بر اثر گمراهى در دام شبهات گرفتار مىشوند.
به نظر میرسد در شرایط فعلی جامعه که حق و باطل به هم ممزوج شده و غبار فتنه به پا خاسته است، تعمق هر چه بیشتر در این خطبه ارزشمند، آثار و برکات زیادی خواهد داشت.
علی نانکلی