«دروغ» اسلحه بُرنده دشمن در جنگ روانی

پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی 8ساله با ناکام گذاشتن رژیم بعث و حامیان جهانی و منطقه‌ای آن درس عبرتی شد برای دشمن تا بداند راه نفوذ و تسلط بر ایران اقدام نظامی نیست. هرچه بیشتر گذشت آنها بر این واقعیت بیشتر مطمئن شدند؛ «وقتی ایرانی که دست خالی، 8 سال جلوی ابرقدرت‌های شرق و غرب و پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و جنگ افزارهای اهدایی و کمک‌های ماهواره‌ای آنها به صدام ایستادگی کرد، امروز تا حدی شگفت‌انگیز در حوزه‌های برجسته نظامی، صنایع موشکی و ماهواره‌ای و هوافضا پیشرفت کرده است فکر اقدام نظامی مجدد علیه ایران بازی با دُم شیر است.»

در واقع دشمن سال‌هاست برای ضربه زدن و باز کردن راه نفوذ و تسلط بر ایران جنگ نظامی را رها کرده و در کنار تلاش برای هجمه فرهنگی، بر جنگ تبلیغاتی و روانی پافشاری دارد. با گذشت سال‌ها و ورود تکنولوژی‌های جدیدتر همچون ماهواره و شبکه‌های مجازی و با استفاده از همه ابزارهای رسانه‌ای این جنگ ابعاد تازه‌تر و پیچیده‌تری پیدا کرده است. 

رهبر انقلاب در همین زمینه تعبیر جالب و البته هشدار‌آمیزی دارند؛ ایشان سال 97 فرمودند: «دشمن از ابزار رسانه استفاده می‌کند برای اثرگذاری بر افکار عمومی. توجّه کنید! ابزار رسانه، ابزار مهم و اگر دست دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. ابزار رسانه را تشبیه می‌کنند به سلاح‌های شیمیایی در جنگ نظامی؛ سلاح شیمیایی را وقتی می‌زنند، سلاح شیمیایی ‌تانک و تجهیزات را از بین نمی‌برد؛ تجهیزات می‌ماند و انسان‌ها از بین می‌روند و از قدرت استفاده‌ از ابزار می‌افتند؛ سلاح شیمیایی در جنگ نظامی این‌جوری است؛ ابزار رسانه هم این‌جور است. امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکه‌های اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده می‌شود؛ این را کسانی که مسئولیّت این بخش از کشور را- بخش ارتباطات را- دارند، درست توجه کنند. ما در جلسات حضوری هم به اینها تذکر داده‌ایم، تأکید کرده‌ایم، حالا هم می‌گوییم؛ توجه کنند که آنها ابزاری نشوند برای اینکه دشمن راحت بتواند سلاح شیمیایی خودش را علیه این مردم به کار ببرد. وظیفه‌ خودشان را بدانند و با جدیّت عمل کنند.»

طی سال‌های گذشته به‌خصوص در بیش از دو دهه اخیر، در کنار تلاش روزافزون رسانه‌ای علیه کشورمان، برخی بازوهای داخلی از جمله طیفی از فعالان رسانه‌ای و چهره‌های سیاسی وابسته به اصلاح‌طلبان نیز در جنگ تبلیغاتی و روانی علیه ملت ایران به کمک دشمن آمده‌اند و شاهد بده‌بستان‌ها و خدمات متعددی بین آنها بوده‌ایم.

اما با نگاهی به برجسته‌ترین یا حتی دم‌دست‌ترین نمونه‌های جنگ روانی و تبلیغاتی علیه مردم ایران و جمهوری اسلامی در این سال‌ها، یک نکته مهم به چشم می‌خورد و آن هم استفاده پرحجم از دروغ‌پردازی و پمپاژ اخبار کذب توسط رسانه‌های متعدد دشمن در شبکه‌های ماهواره‌ای و اجتماعی برای اثر‌گذاری بر ذهن مردم ما و در مواقعی بهره‌برداری از این عملیات رسانه‌ای مبتنی بر دروغ برای ایجاد آشوب و اغتشاش و به‌زعم آنها براندازی است که هوشیاری مردم از یک‌سو و تلاش رسانه ملی و رسانه‌های دیگر انقلابی و مسئولان مربوطه برای خنثی کردن این عملیات فریب را می‌طلبد.

متاسفانه در این بین همان‌طور که اشاره شد برخی چهره‌های سیاسی و فعالان رسانه‌ای داخلی هم خواسته یا ناخواسته آب در آسیاب دشمن می‌ریزند. از طرفی طیف دیگری که مدت‌هاست سرمایه‌گذاری بر روی آنها برای دشمن در جهت ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی علیه مردم ایران و جمهوری اسلامی جذابیت پیدا کرده است افراد موسوم به سلبریتی‌ها هستند. 

برای روشن شدن موضوع می‌توان به برخی از عملیات‌های روانی مبتنی بر دروغ توسط دشمن و رسانه‌ها و افراد وابسته به آن علیه جمهوری اسلامی در سطوح مختلف اشاره کرد.

1- تیرماه سال 1378 و در ماجرای موسوم به کوی دانشگاه، شاهد یکی از اولین جرقه‌های جنگ روانی دشمن در نوع جدیدتر بودیم. آنجا که شبکه‌های ماهواره‌ای با بضاعت آن روزشان با همراهی برخی روزنامه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب به دروغ مشغول انتشار خبر کشته شدن دانشجویان کوی دانشگاه تهران بودند تا ضربه‌ای ویرانگر به حیثیت و اعتبار جمهوری اسلامی وارد کنند. آن روزها تیتر و عکس برخی از روزنامه‌ها آه و ناله و سوگواری در رثای دانشجویان کشته‌شده‌ای بود که اساساً یا وجود خارجی نداشتند یا زنده بودند. جالب آنکه چهره و تصویر فردی فرصت‌طلب با نمایش پیراهنی خون‌آلود و با القای اینکه این پیراهن مربوط به دانشجویی کشته‌شده است در صفحه اول برخی از آن روزنامه‌ها منتشرشد و بعدها همین فرد سر از آمریکا و کاخ سفید و دیدار با رئیس‌جمهور آن کشور درآورد در حالی که اعتراف کرده بود خون آن پیراهن اصلا خون انسان نبوده است!

آن غائله که چند روزی بیشتر دوام نیاورد با ورود مردم برچیده شد.

2- سال 1388 پس از مشارکت چشمگیر مردم در انتخابات ریاست جمهوری همان‌طور که برخی شواهد حکایت از توطئه‌ای برنامه‌ریزی شده داشت و حتی کیهان جلوتر درخصوص آشوبگری در کشور در صورت شکست کاندیدای اصلاح‌طلبان هشدار داده بود، برگ دیگری از استفاده دشمن از دروغ و فریبکاری علیه مردم ایران ورق خورد و در شرایطی که هنوز چند ساعتی تا پایان رأی‌گیری باقی مانده بود میرحسین موسوی در اقدامی عجیب خود را کاندیدای پیروز و رئیس‌جمهور منتخب معرفی کرد!

وقتی نتیجه انتخابات و نظر مردم چیزی غیر از پیشگویی نامتعارف موسوی شد، آتش فتنه که پیش از این برای شعله‌ور شدن آن در داخل و خارج برنامه‌ریزی و تقسیم کار شده بود گُر گرفت و با جنگ گسترده تبلیغاتی و عملیات روانی و دروغ‌پردازی‌های رسانه‌های وابسته به دشمن در داخل و خارج و خوش‌خدمتی برخی از چهره‌های سیاسی غربگرا برای بهره‌برداری از این دروغ بزرگ به مدت 8 ماه کشور درگیر فتنه شد.

آن روزها بازار دروغ‌پردازی فتنه‌گران و رسانه‌های حامی آنها در داخل و خارج و دولت‌های آمریکا و همپیمانانش بر علیه مردم ایران داغ بود؛ یک روز با صحنه‌‌سازی و ریختن خون «ندا آقاسلطان» دختر بی‌گناه در کف خیابان و انداختن آن به گردن نظام و روزی دیگر با کشته‌‌سازی دروغین از افرادی که زنده بودند. 

در این میان هر چه که می‌گذشت مردمی که فریب چهره موجه نخست‌وزیر زمان جنگ را خورده بودند و به اعتبار آن وارد صحنه اعتراض خیابانی شده بودند وقتی چهره واقعی وی را شناختند و متوجه نقشه و دروغ دشمن و اشتباه خود شدند صحنه را ترک کردند و در نهایت همین مردم در کنار سایر مردم کشور روز نهم دی‌ماه 1388 پرونده فتنه را بستند و طومار فتنه‌گران را پیچیدند.

جالب اینکه برخی چهره‌های حامی فتنه و کاندیدای متوهم آن انتخابات بعدها و پس از تحمیل خسارت‌ها و تحریم‌ها به مردم، ریاکارانه در محافل خصوصی خود به امکان‌ناپذیر بودن تقلب در انتخابات ایران اعتراف کردند.

نکته عبرت‌آموز آنکه چندی قبل و پیش از اغتشاشات اخیر هم متنی سرشار از دروغ و حاوی برخی اتهامات علیه نظام و رهبری از طرف موسوی منتشر شد اما خاطره مردم از دروغ‌پردازی‌های سال 88 وی چیزی جز بی‌محلی به این ورشکسته سیاسی در پی نداشت.

3- یک ماه گذشته نیز در کشورمان شاهد شعله‌ور شدن آتش آشوب و اغتشاش با همان فرمول قبلی دروغ‌پردازی پرحجم رسانه‌ای بودیم. رسانه‌های خارجی همچون بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال و... با همراهی شبکه‌های مجازی رهاشده در کشور به دروغ کشته شدن دختر جوانی به نام مهسا امینی به دست پلیس گشت ارشاد را در صدر عملیات روانی خود علیه ایران قرار دادند. از طرفی باز هم ورود برخی چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب و سلبریتی‌های وابسته یا کم‌اطلاع! به پازل طراحی‌شده دشمن به این ماجرا دامن زد. در این عملیات فریب تلاش شد فوت یک دختر جوان در اداره پلیس که هم در آن زمان شواهدی بر دخالت پلیس در وقوع آن وجود نداشت و هم گذشت زمان و انتشار فیلم لحظه بیهوشی، فیلم اذعان پدر وی در بیمارستان به نبود نشانه‌ای از وارد آمدن ضربه به جسم دخترش، گزارش کامل پزشکی قانونی با انجام انواع آزمایشات و بررسی‌های تخصصی ثابت کرد که مرگی طبیعی و بی‌ارتباط با پلیس بوده است آتش تهیه فتنه‌ای جدید را فراهم کند.

آمادگی و برنامه دقیق آشوبگران و ورود سریع و خشن آنها به کف خیابان که جنایت‌های تاسف انگیزی همچون شهادت بیست و چند نفر از مدافعان امنیت و قربانی شدن برخی مردم بی‌گناه و وارد آمدن خسارت‌های فراوان به اموال عمومی را در پی داشت نشان از مترصد بودن آنها برای سوار شدن بر موج ناشی از دروغی جدید داشت. 

هرچند با گذشت چند روز مردمی هم که فریب این عملیات روانی و رسانه‌ای دشمن را خورده بودند صف خود را از اغتشاشگران جدا کردند اما متاسفانه طیفی هرچند اندک از نوجوانان و جوانانی که از تجربه و قدرت تحلیل کمتری برخوردار بودند یا ذهنیتی از سابقه این دروغ‌پردازی‌ها در گذشته نداشتند و همچنین زیست مجازی بیشتری در شبکه‌های اجتماعی رهاشده به‌عنوان میدان ایده‌آل دشمن داشتند بیشترین تاثیر را از این عملیات گرفتند. 

با روشن شدن ماجرای واقعی مرگ مهسا امینی دشمن و رسانه‌های آن که نمی‌خواستند شاهد فروکش کردن آشوب و هدررفت هزینه‌ها و زحمات خود باشند سراغ پروژه کشته‌‌سازی رفتند و به دروغ اما هدفمند مرگ دخترانی مثل نیکا، سارینا، اسرا و... را به اغتشاشات پیوند زدند و در نهایت هم به‌طور مستند و مستدل دروغ‌پردازی آنها در این زمینه مشخص شد.

«دروغ» اسلحه بُرنده دشمن در جنگ روانی

نمونه‌های فراوان دیگری از عملیات دروغ برای فریب افکار عمومی توسط رسانه‌های خارجی یا برخی داخلی‌ها وجود دارد از صحنه‌‌سازی لو رفته برای دروغ کتک زدن پیرزنی به نام «گوهر عشقی» توسط ماموران امنیتی تا ‌گریم کردن یک محکوم امنیتی با سُس گوجه برای القای وارد آمدن شکنجه به وی که اسباب خنده کاربران و مردم را در پی داشت و نمونه‌های دیگر. 

به نظر این خط و این حربه یعنی دروغ‌پردازی پرحجم رسانه‌ای علیه مردم ایران همچنان در دستورکار رسانه‌های معاند و وابسته به آل‌سعود و انگلیس و آمریکا و پادوهای داخلی آنها خواهد بود و چاره آن هوشیاری مردم و به‌خصوص جوانان و بالا بردن سطح سواد رسانه‌ای جامعه از طریق رسانه‌ها از جمله رسانه ملی و آموزش و پرورش است.

یک نمونه جدید برای بالابردن سطح سواد رسانه‌ای مردم و جوان‌ها می‌تواند اشاره به دروغگو بودن و ریاکاری رسانه‌هایی که خود را دلسوز مردم و طرفدار حقوق بشر می‌دانند باشد آنجا که در روزهای اخیر آنهایی که درخصوص آشوب‌های اخیر ایران و دفاع از آشوبگرانی که گلوی پلیس دریدند و مدافعان امنیت را به آتش کشیدند سنگ‌تمام گذاشتند، درخصوص آشوب‌های این روزهای اروپا و ضرب و شتم مردمی که فقط معترضند سکوت محض در پیش گرفته‌اند.

 

عباس شمسعلی