مهدی مطهرنیا با اشاره به مواضع اخیر آمریکا درباره تحولات سیاسی داخلی ایران و تشدید فشارها و تحریمها به این بهانه و تاثیر این روند بر مذاکرات هستهای که گفته میشود در آبان ماه از سر گرفته خواهد شد؟ معتقد است: در سناریوهایی که درباره برجام تحت عناوین "کیش و مات"، "قیصر"، "لبه شکننده مقاومت" و "آفتاب شتا" و نیز سناریوهایی که از لبههای برخورد این سناریوها شکل میگیرد، مشخص شده است که برجام به نوعی پایان یافته است و بین تهران و ۱+۵ با مرکزیت ایالات متحده آمریکا، برنامه جامع اقدام مشترکی ایجاد نمیشود. همانگونه که برجام در سال ۲۰۱۵ انجام نشد و تنها بخشی از آن تحت عنوان پرونده هستهای ایران به عنوان جزیی از برجام به انجام رسید و ناتمام باقی ماند.
وی ادامه داد: در وضعیت کنونی همان گونه که بارها متذکر شدم از ۲۰۱۸ به بعد دکترین قبلی تقابل با ایران تغییر پیدا کرد. دکترین قبلی محدود کردن همکاریهای بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران بود که به هر تقدیر از ۲۰۱۸ به این سو معنای دیگری از آن برگرفته شده و دکترینی در ادامه آن در دستور کار قرار گرفت که بارها، حداقل در مصاحبههای مختلف گفتهام، دکترین ایجاد چالش برای ایران و تبدیل آن به عنوان چالشی برای نظم منطقهای و بینالمللی است که علاوه بر آمریکا، انگلستان و اتحادیه اروپا را در بر میگیرد. اکنون لایههای این دکترین نمایش داده می شود؛ لایه نخست همکاری انگلستان و آمریکا در ارتباط با مقولهای تحت عنوان "معمای تهران" است. لایه دوم بسط آن به اتحادیه اروپا و جامعه غربی است که الان در حال عملیاتی شدن است. لایه سوم، گسترش این برخورد از جامعه غربی به جامعه بینالمللی خواهد بود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: به بیان دیگر در استمرار سیاست محدود کردن همکاریها با ایران، محاصره منطقهای ایران در قالب ائتلاف عربی ـ عبری و غربی، به زودی شاهد تلاش برای تشکیل ائتلاف بینالمللی علیه تهران خواهیم بود.
مطهرنیا با بیان این اعتقاد که این تحولات و فشارهای تازه علیه ایران، ناشی از عدم هوشیاری در گفتمان سازی ملی است گفت: بر اساس این منطق باید بگویم آنچه هم اکنون میبینید ناشی از خطاهای استراتژیک و فقدان هوشیاری سیاسی در عرصه عمومی است.
وی درباره مدیریت فضای مذاکرات در هفتهها و ماههای آتی اظهار کرد: اصل این موضوع نه در سیاست خارجی بلکه در درون مرزهای ایران باید دنبال شود. دالاس دیپلمات کهنه کار آمریکایی میگوید، سیاست خارجی پلی است که نظام داخلی را به محیط بینالملل متصل می کند و به عبارتی اصل این ستون در داخل کشور هدف قرار دارد. همه کشورها قدرت خود در عرصه سیاست خارجی را متکی بر اتحاد و انسجام ملی در عرصه داخلی قرار میدهند.
این کارشناس مسایل بینالملل خاطرنشان کرد: وقتی کشوری در داخل مرزهای خود در این رابطه با مشکل مواجه می شود یا حداقل فضایی ایجاد میشود که دیگر کشورها از آن بهره ببرند، در عرصه سیاست خارجی امتیاز قابل توجهی را نمیتوان کسب کرد. از این رو برای اینکه این دریچه و فضا حفظ شود، بیش از تلاش برای غلبه در عرصه سیاست خارجی که به صورت قدرتمند همواره در ایران بر عرصه سیاست داخلی چیره بوده و اراده خود را دیکته کرده است، توجه به عرصه سیاست داخلی و تاکید بر اینکه ملتی فربه و منسجم برای ایجاد دولت و سیاست خارجی چابک نیاز است، باید مورد تاکید و توجه قرار گیرد؛ هرگونه اقدام و تلاش دیگر نسخههایی فاقد اثر است.