آخرین نقابها هم از چهره برخی افراد پر سر و صدای مدعی عدالتخواهی افتاد. در جریان مرگ دلخراش خانم مهسا امینی ، این افراد رسما وارد فاز تقابل آشکار با جمهوری اسلامی و همراهی با ضد انقلاب شد. از طرح موضوع راهپیمایی به بهانه مخالفت با گشت ارشاد تا ماله کشیدن بر توهینهای زشت آشوبگران به مقدسات دینی و ملی نشان میدهد فرد یا افراد پشت پرده این جماعت پروژهای، حالا تصمیم گرفتهاند بازی را تندتر کنند!
بیاییم در 2 حوزه، کمی از رفتار این جریان در تقابل با جمهوری اسلامی و امنیت ملی را به اختصار بررسی کنیم.
در حوزه میدانی، در حالی که هنوز ابعاد ماجرای مرگ دختر جوان فاش نشده بود؛ پیادههای این گروه در اقدامی که یادآور تظاهرات جبهه ملی علیه قصاص در بحبوحه جنگ تحمیلی بود، راهپیمایی علیه گشت ارشاد را مطرح کردند. این اقدام در حالی که هنوز ماجرا ابهامات زیادی داشت و زوایای آن آشکار نشده بود، آیا معنا و هدفی جز این داشت که این جماعت اساسا دنبال حقیقت نیست و درست مانند ضدانقلاب، مرگ دختر جوان را فرصتی برای ابراز کینهتوزی علیه نظام اسلامی یافته است؟ طرح موضوع تظاهرات علیه گشت ارشاد در واقع ایجاد ذهنیت اعتراضات خیابانی را دنبال کرد. در ادامه رفتار پیادههای این گروه در بحبوحه فتنه دقیقا در راستای همپوشانی دروغها و همافزایی با ضد انقلاب و فتنهگران فهمیده میشود. تخریب و تضعیف مبانی فقهی حجاب، داستانسرایی درباره ماهیت تصمیم امام(ره) در الزام قانون حجاب و تخفیف موضوع به سوءبرداشت از نظر حضرت امام، متهم کردن نیروی انتظامی از طریق تشکیک در گزارشات بیمارستان کسری مبنی بر عدم ضربه به متوفی و همینطور ایجاد تشکیک در اظهارات مستند فرمانده پلیس تهران درباره فرآیندها و فیلمهای مستند از ماجرا که نشان میدهد هیچ برخوردی با خانم امینی صورت نگرفته، ثابت کرد چهرههای جنجالی گروه موسوم به عدالتخواه این بار اصطلاحا به سیم آخر زدهاند. اوج دشمنی و کینهتوزی این جماعت با جمهوری اسلامی جایی بود که این عناصر صراحتا اقدامات خرابکارانه ضدانقلاب و تروریستها و اوباش در تخریب اماکن عمومی و جسارت به مقدسات دینی و ملی مانند آتش زدن پرچم ایران را به نظام و عناصر انقلابی نسبت دادند! این فقره دیگر ثابت کرد پیادههای این جماعت دستور انتحار دریافت کردهاند!
اینها تنها بخشی از رفتار این گروه در جریان فتنه اخیر است که البته همچنان ادامه دارد. موارد و مصادیق بسیار دیگری از همین افراد وجود دارد که وقتی همه آنها در کنار یکدیگر قرار گیرد، مختصات و نقشه عناد و معارضه این افراد به وضوح قابل رؤیت خواهد بود؛ ایجاد موجهای تخریبی علیه نهادها و سازمانهای نظام، تخریب روحانیت و مراجع و حوزههای علمیه به بهانه تخصیص ردیف بودجه، تخریب مراجع سیاسی و انقلابی به بهانههایی نظیر عدم همراهی با پروژههای مجازی این گروه علیه برخی مقامات و روسای قوا برای القای فساد در نهادهای نظامی و انقلابی، تلاش برای القای انگاره «فساد سیستمی»، مشابهتسازی بین جمهوری اسلامی و رژیم مجعول صهیونیستی(!) موجهسازی حکومت طاغوت پهلوی در مقایسه با جمهوری اسلامی، ترغیب جوانان به تجمع علیه خدمت وظیفه، تلاش برای تضعیف مبانی مقوله مدافعان حرم با ایده «چراغی که به خانه رواست...»، سیاهنمایی علیه سپاه و نیروی قدس سپاه پاسداران، توهین به سردار شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی و اکنون زیر سوال بردن قانون حجاب، ترغیب به راهپیمایی علیه قانون حجاب، حمایت از تجمعات خیابانی روزهای اخیر و در نهایت نشان دادن اوج عناد با جمهوری اسلامی و جریان انقلاب از طریق نسبت دادن اقدامات تروریستها و ضد انقلاب به جریان انقلابی در جریان اعتراضات و آشوبهای اخیر.
این موارد وقتی در کنار یکدیگر قرار گیرد، چه تصویری از این گروه در اذهان هوشیار و بیدار شکل میگیرد؟
ماجرا واضح است؛ از همان ابتدا هم مشخص بود. از همان ابتدایی که تشکیل گروه موسوم به عدالتخواهی در برخی پستوها پختوپز میشد، واضح بود ظاهر ماجرا مدیریت فضا و مطالبات عدالتخواهانه پس از پایان دولت دهم بود، بلکه هدف اصلی، چاق کردن یک کلونی بیسر با شعارها و نمادهای عدالتخواهانه و استفاده از آنها برای عملیاتهای درونگروهی در جبهه انقلاب بوده است. بله! عملیات در جبهه انقلاب. اصلیترین و مهمترین عملیاتهای شبهگروهک سوءاستفادهکننده از مفاهیم عدالتخواهانه در درون جبهه انقلاب بوده است.
از تفرقهافکنی بین طیفهای مختلف تا تخریب بزرگان، چهرهها و مراجع سیاسی و انقلابی، از برجستهسازیهای حاشیهها تا اولویتسازی از مسائل انحرافی در بزنگاهها، از ایجاد شبهههای عجیب در قبال تصمیمات مهم نظام تا تخریب تصمیمات نظام در قبال مسائل شبههدار، از تخریب نهادهای انقلابی تا مخدوش کردن وجهه چهرههای بزرگ جبهه مقاومت، از تخریب و تضعیف سیاست حمایت جمهوری اسلامی از کشورها و نهضتهای ضد استعمار در دنیا تا مشابهتسازی از برخی اقدامات نهادهای شهری با اشغالگران قدس، از تخریب نهادهای انقلابی به بهانه یک فساد و تعمیم آن به کلیت نهادهای انقلابی تا تلاش برای بیاعتبارسازی نهاد روحانیت و مراجع سیاسی و تفاسیر اشتباه و خطرناک از مقوله فساد تا زیر سوال بردن و تخفیف برخوردهای قضایی با فسادگران و القای موضوع فساد سیستمی همه و همه اقداماتی بود که این جریان در اتمسفر فکری و عقیدتی جبهه انقلاب انجام داد. در واقع مخاطب اصلی این جریان تودههای انقلابی و علاقهمندان به راه و مسیر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بودهاند. این گروه در کارکرد تعریف شده خود با جریانهای ضد انقلاب سر شاخ نشد. یا اگر اختلاف دیدگاهی نمودار شد، صرفا محدود به مسائل فرعی و کمارزش بوده است به گونهای که یکی از نخستین شبهاتی که در قبال این گروه ایجاد شد، برخی معاشقههای ایدئولوژیک با لیبرالها بر سر مسائل فرهنگی و اجتماعی و همافزاییها و همپوشانیهای عجیب آنها برسر مسائلی بوده که نظام اسلامی یا جبهه انقلاب مبتلا به آن بوده است. این همنواییها در ادامه منجر به اعلام برائت برخی از همین پیادهها از دیدگاههای انقلابی گذشتهشان شد.
بنابراین کمی تدقیق و تامل درباره ماموریتهای این گروه، این گزاره را محکم و متقن میکند که پروژههای این گروه، با هدف تخریب مبانی اعتقادی جبهه انقلاب، تضعیف ارادت جوانان انقلابی به مبانی انقلاب و نظام اسلامی، القای فاسد بودن سیستم و ناامید کردن جوانان انقلابی از پیگیری مطالبات انقلابی و عدالتخواهانه و تخریب چهرههای انقلابی و مراجع سیاسی انقلابی برای دور کردن جوانان انقلابی از روشنگریهای این مراجع باعث شد این گروهک همانند موریانهای به جان مبانی و ریشههای اعتقادی جوانان انقلابی نسبت به نظام اسلامی و مقامات نظام بیفتد.
اگر در جریان فتنه اخیر، دستگاه بصیرت جبهه انقلاب در ابتدا دچار اخلال شد و عدهای مرتکب بیانصافی و اشتباه در فهم موضوع شدند؛ قطعا یکی از مهمترین عوامل این بیراهه رفتن، شبههافکنیهای مسموم سالهای اخیر برخی عناصر گروه موسوم به عدالتخواه بوده است.
ماجرا واضح است. خودشان هم میدانند و حتی دیگر کما فیالسابق منافقانه منکر این دیدگاه خود هم نمیشوند و بعضا بر زبان هم میآورند که هدفشان بیاعتبارسازی نظام اسلامی در ذهن و قلب مردم متدین و جوانان ارزشی و انقلابی است.
خب! تکلیف ما با این شبهگروهک مسموم مشخص است. ماجرای مرگ خانم مهسا امینی نشان داد باید هر چه سریعتر این غده چرکین را از بدنه جبهه انقلاب جدا کرد و از همه مهمتر باید نسبت به درمان جبهه انقلاب از این عفونت کوشید. اکنون بخشی از نظام تبیین در جبهه انقلاب، حسابکشی صریح از این گروه و از همه مهمتر افشای افراد پشت پرده نفوذی در گروه موسوم به عدالتخواه است. نه این چند جوان توئیتری که متاسفانه مورد حمایتهای برخی نهادها هم بودهاند؛ نه! منظور ما پدرخواندههای اینها هستند. اگر پدرخواندهها نگویند کنترل اینان از دستشان خارج شده است!
عباس زارع