«پیر بوردیو»، جامعهشناس شهیر فرانسوی وقتی به مبحث «عادتواره» (habitus) میپردازد، از وجود یک رابطه دیالکتیک بین ذهن یا درون انسان با «میدان» (field) یا همان محیط اجتماعی صحبت میکند. بدین معنا که، محیط یا همان field در شکلگیری روحیات و خلقیات(عادتواره) موثر است و بالعکس، روحیات و خلقیات (عادتواره) نیز در شکلگیری محیط یا همان field تاثیر دارد و تبادل این دو، رفته رفته به شکلگیری «محیط» و «عادات» افراد منجر میشود. خلاصه این چند خط به زبان سادهتر اینطور میشود که، محیط و شرایط اجتماعی در شکلگیری روحیات و شخصیت افراد، و شخصیت افراد نیز در شکلگیری محیط نقش دارند و رفتهرفته از دل این رابطه دیالکتیکیِ رفت و برگشتی، «سبک زندگی» هم شکل میگیرد. برای فهم سادهتر این نکته، مثالی هم میزنند. مثلا با وارد شدن به اتاق یک فرد و دیدن وسایل یا حتی نحوه چیدمان این وسایل(محیط) میتوان تا حدودی به روحیات و شخصیت صاحب اتاق پی برد و این وسایل و چیدمان در واقع تا حدود زیادی میتواند گویای شخصیت فرد باشد. مثلا اگر کتابخانه شخصی بزرگی در این خانه باشد، این فرد تحت تاثیر محیط پیرامونی خود (مثلا تشویقهای یک معلم به کتاب خواندن، منطقه و حتی شرایطی که در آن زندگی میکند و...) به کتاب یا فرهنگ علاقهمند و فردی کتابخوان و فرهنگی شده است. [از این نظریه در مسائل تربیتی و آموزشی کودکان نیز بهرهبرداری میشود. این که محیط زندگی و تحصیلی کودک چگونه باشد تا شخصیت وی بهدرستی شکل بگیرد و...]
1- بسیاری از مردم در برخی از کشورهای اروپایی بنا به دلایل متعدد تاریخی (که جای طرحش اینجا نیست) سالهای سال است که در شرایط محیطی و اقتصادی مناسبی تنفس میکنند و بسته به همین شرایط محیطی(میدان) سبک خاصی از فرهنگ، رفتار و زندگی را برای خود برگزیدهاند(عادتواره). اما با آغاز جنگ اوکراین، تنظیمات این سبک از زندگی، چند ماهی است که به هم خورده و اقتصاد- که شاید یکی از مهمترین عوامل شکلدهی به سبک زندگی است- دستخوش چالشهای جدی شده است. اینکه چطور بسیاری از این کشورهای اروپایی، بهراحتی آب خوردن طی 200 روز از جنگی که بین دو کشور دیگر جریان دارد، اینطور لطمه میخورند خود مسئلهای است که باید به آن جداگانه پرداخت که در چند پاراگراف پایینتر به آن بهصورت مختصر خواهیم پرداخت. اما آنچه مسلم و قطعی است این که، خبرهایی از این کشورها منتشر میشود که نشان میدهد، اروپای امروز در بسیاری از حوزهها بهویژه سبک زندگی، اروپای 200 روز پیش نیست! و اوضاع در این کشورها رفتهرفته در حال تغییر است. بهویژه این که بدانیم دیروز اندیشکده کارنگی اعلام کرد، این وضع دستکم تا سال 2025 ادامه خواهد داشت چرا که غرب توان و امکان جایگزین کردن انرژی روسیه را دستکم تا 3 سال آینده ندارد.
«کمتر بخورید، کمتر دوش بگیرید، با حوله خود را تمیز کنید نه آب گرم، با آب سرد حمام کنید، هنگام دوش گرفتن فقط این چهار نقطه از بدن را بشویید، همه غذاهای کپکزده که بد نیستند، برخی کالاهای تاریخ مصرف گذشته را هم میشود مصرف کرد، در خانه بیشتر از یک لامپ روشن نکنید، هنگام روشن بودن سیستمهای خنککننده، درب فروشگاه را باز نگذارید وگرنه جریمه نقدی سنگین میشوید و...» همه این «بایدها و نبایدها» که در این چند خط، فقط به گوشهای از آنها اشاره شد، دستوراتی هستند که رسانهها و مقامات کشورهای اروپایی، پس از مواجهه با بحران انرژیِ حاصل از جنگ اوکراین، و طی همین 200 روز گذشته برای مردم صادر کردهاند. به عبارتی، تغییر شرایط محیطی(field) در اروپا، به سرعت روی سبک زندگی غربیها تاثیر گذاشته است. اما مردم اروپا میگویند شدت این تغییرات و فشارهای محیطی برایشان آنقدر زیاد بوده که بسیاری از آنها، توان هماهنگی با این همه تغییر را با این سرعت ندارند و از همین روست که، در آلمان، اتریش، ایتالیا، انگلیس، اندونزی و...شاهد برگزاری تظاهرات و تجمعات گسترده هستیم. تاثیر این فشارهای اقتصادی روی برخی از اقشار تا جایی است که مراکز مطالعاتیشان میگویند، بسیاری از مردم دچار افسردگی شده و آنها نگران افزایش خودکشی هستند! این که چطور میشود در برخی از این کشورها، طی فقط 200 روز، وضعیت آنقدر غیر قابل تحمل میشود که مراکز مطالعاتی غرب درباره «افزایش خودکشی» هشدار میدهند، نکته مهم دیگری است که تلاش میکنیم پاسخی برای آن بیابیم.
2- برخی صاحبنظران معتقدند، لذت و احساس آرامش و راحتی، موضوعی درونی است نه بیرونی. مثلا، لذتی که از خوردن یک غذا میبریم، بهخاطر خودِ آن غذا و از آن غذا نیست بلکه به خاطر مسئلهای است که در درون فرد است. از همینرو است که میبینیم، یک غذا برای یک فرد خوشمزه و همان غذا برای فردی دیگر چه بسا، بدمزه است. یا گفته میشود، لذتی و آسایشی که یک فرد از سوار شدن بر یک خودروی مدرن و مجهز میبرد، نه به خاطر آن خودرو (امر خارجی) که به خاطر روحیات و مسئلهای است که در درون آن فرد است. برای همین است که چند ماه پس از سوار شدن به یک خودرویِ مثلا شاسیبلند بسیار مجهز، این خودرو دل فرد را میزند و او دیگر از آن لذت نمیبرد و مرتب به فکر تغییر خودرو و مجهزتر کردن آن میافتد. در تبیین این نگاه، مثالهای دیگری نیز زده میشود. مثلا اگر احساس آرامش و لذت، از ثروت و مادیات بود، در جوامع مدرن و ثروتمندی مثل ژاپن و برخی از این کشورهای غربی، آمار خودکشی این همه بالا نبود. فرد وقتی به سمت خودکشی میرود که، از زندگی نه تنها لذت نمیبرد بلکه چه بسا از آن زجر هم میکشد. این صاحبنظران، برای اثبات این ادعا، ثروتمندانی را مثال میزنند که، با وجود داشتن همه چیز، دست به خودکشی زدهاند. شاید- تاکید میشود- شاید، بخشی از دلایل غیرقابل تحمل شدن تورم 10 درصدی در برخی از این کشورهای درگیر جنگ اوکراین را بتوان، با استفاده از این نظریه تبیین کرد. یعنی مسئله خوشبختی و احساس لذت یا آرامش بیش از اینکه مسئلهای بیرونی باشد، امری درونی است که اگر درونی نبود، فهم این که چرا در انگلیس یا آلمان با آن اقتصاد و پیشرفت صنعتی با یک تورم 10 درصدی، مقامات نگران خودکشی مردم میشوند سخت میشود. نظرسنجیها نشان میدهد، عده کثیری از مردم انگلیس پس از مواجه شدن با تورم و افزایش قیمتها دچار افسردگی شده و به خودکشی فکر میکنند. (تارنمای اسکاینیوز، موسسههای بهداشت و روان، 30 خرداد 1401)
3- در این یادداشت صرفاً تلاش کردیم با استفاده از یک نظریه جامعهشناسی و نظرات برخی فلاسفه و روانشناسهای اجتماعی، در حد یک مقاله ژورنالیستی، چرایی تغییر رفتار و سبک زندگی اروپاییها، پس از مواجه شدن با یک بحران اقتصادی آن هم به این سرعت (200 روز) را بررسی کنیم. در بند پایانی این یادداشت اما قصد داریم به چرایی برخی واکنشهای عجیب و غریب یک جریان سیاسی خاص در جامعه ایران، پس از مواجهه با انتشار اینگونه اخبار و تحلیلها بپردازیم. شاید باورتان نشود اما، در ایران یک جریان سیاسی وجود دارد که، به شکل «عصبیگونه» مخالف بازنشر گزارشها و تحلیلهای مقامات و رسانههای رسمی و مراکز معتبر و علمی اروپا و آمریکا درباره بحرانهایی است که، مدتی است گریبان غرب را گرفته است. به عبارتی، وقتی صدراعظم آلمان میگوید، زمستان سختی پیشرو داریم، یا نخستوزیر مجارستان اعلام میکند، تحریمهایی که علیه روسیه وضع کردیم، به ضرر اروپا و مردم خودمان تمام شده و اروپا در جنگ اوکراین باخته است، یا دبیرکل ناتو میگوید، وضع اروپاییها اصلا خوب نیست و رسانههای دنیا نیز به بازنشر و تحلیل این مواضع میپردازند، این جریان سیاسی عصبانی میشود. دوباره با دقت به این جمله توجه کنید: غربیها از انتشار این گزارشها و تحلیلها عصبانی نمیشوند و اصلا، خودشان این گزارشها را تولید و منتشر میکنند، اما این جریان سیاسی که از قضا خود را غربگرا هم میداند، از بازنشر آن خشمگین و بازنشرکنندگان را به باد فحش و انتقاد میگیرند. پاسخ چرایی این رفتار عجیب را بالای همین صفحه در ستون «گفت و شنود» بخوانید!
جعفر بلوری