این روزها خط رسانهای مدعیان اصلاحطلبی درباره مذاکرات ، بار دیگر نگاه دوپهلو و کاسبکارانه آنها را که هیچ سنخیتی با منافع ملی ندارد، برملا کرد.
اکنون که مذاکرات به نقطهای رسیده که احتمال آن وجود دارد به سرانجام برسد، مدعیان اصلاحطلبی در تکاپو و تقلا هستند که جا بیندازند و اینگونه القا کنند که بله، این جناب ظریف و دوستان بودند که گزینه مذاکره را سر راه دولت سیزدهم گذاشتند و امروز همه از مذاکره میگویند! یعنی خیلی ظریف و پیشاپیش، دارند فاکتور میکنند که اگر مذاکرات به توافق رسید این نتیجه نگاه ما بوده است چون ما دیپلماسی را ارج نهادیم و به اوج رساندیم و موج ایجاد کردیم!
جالب اینجاست که پیش از این، خط رسانهای مدعیان اصلاحطلبی بر این مدار متمرکز بود که دولت سیزدهم زبان دیپلماسی را بلد نیست و اصلا فن مذاکره را نمیداند. اعتماد به سقف مدعیان اعتدال و اصلاحات این بود که ما زبان دنیا را بلدیم و باید با کدخدا بست!
در واقع مدعیان اصلاحطلبی به زعم خودشان یک بازی برد - برد را طراحی کردهاند و این دستفرمان رسانهای را پیش گرفتهاند که اگر مذاکرات در دولت سیزدهم به سرانجام رسید باید به افکار عمومی بگوییم این زحمت و نتیجه دولت قبل و اعتدال بوده و اگر مذاکرات به نتیجه نرسید باید این تصویر را برای مردم ایجاد کنیم که اساسا دولت سیزدهم و مذاکرهکنندگان فعلی، دیپلماسی بلد نبودهاند و گزینه مذاکره را حیف کردند!
فارغ از این بازی رسانهای و خط جناحی و مشی قبیلگی مدعیان دیپلماسی، باید دید چه اتفاق و تحولی در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی افتاده است که یک جریان مرموز سیاسی به عملیات روانی و ترفندهای رسانهای روی آورده است تا با لطایفالحیل چهره خود را ترمیم کند. اولین نکتهای که باید یادآور شد این است که مدعیان اعتدال و اصلاحطلبی در حکمرانی هشتساله خود همه ظرفیتها و توان کشور را به دیپلماسی و مذاکره گره زدند. گویی تمام کابینه به وزارت امور خارجه تبدیل و تجمیع شده و تمام دستور کار وزارت امور خارجه هم برجام است! اما نتیجه چه شد؟ تحریمها لغو نشد و همان برجام به اهرم فشاری تبدیل شد که طرف مقابل به بهانه لغو تحریمها، صدها تحریم به تحریمهای قبلی افزود. این در حالی بود که آقای ظریف، حرف منتقدان را با لبخند و ژست اشراف به عمق روابط بینالملل پاسخ میداد که هم تحریمها لغو خواهد شد و هم آمریکا نمیتواند از برجام خارج شود. به عنوان نمونه، ویدئویی از نشست بررسی برجام در شورای راهبردی روابط خارجی که ۲۳ روز قبل از تصویب اجرای برجام در مجلس برگزار شد موجود است که دکتر فؤاد ایزدی از کارشناسان سیاست خارجی، در آن نشست از آقای ظریف میپرسد فردی به نام ترامپ نامزد انتخابات آمریکاست، اگر انتخاب شود برجام را پاره خواهد کرد. ظریف با خنده پاسخ میدهد: «نمیتونه این کار رو بکنه آقای دکتر ایزدی! من به شما اطمینان میدم. ترامپ تحریمها رو برگردونه، کیه توی دنیا اجرا کنه!»
نکته دیگر این است که مدعیان اعتدال و اصلاحطلبی، «دیپلماسی انقلابی» را به نگاه آرمانگرایی و ایدهآلیسم تفسیر و تحدید میکردند تا بگویند و جا بیندازند که خودشان واقعگرا و رئالیست هستند و راه کسب منافع ملی در سیاست خارجی از مسیر واقعگرایی میگذرد. طرفه آنکه این تصویرسازی هم با واقعیت فاصله داشت و معلوم شد آقای ظریف اصلا به رئالیسم اعتقادی ندارد. فیلم ویدئویی ایشان موجود است که در قسمتی از گفتوگوی خود با سعید لیلاز میگوید هیچگاه رئالیسم و واقعگرایی در روابط بینالملل را قبول نداشته و منتقد «هانس مورگنتا» و «کنت والتز» بوده است. یعنی حتی با خطکش و معیار آن چیزی که دم میزدند هم بیگانه بودند. اما نکته اصلی این است که در دوره جدید، دیپلماسی انفعالی و التماسی به دیپلماسی ابتکاری و انقلابی، شیفت پیدا کرد. به جای اینکه اقتصاد کشور به توافق گره زده شود، سیاست توسعه روابط با همسایگان در میدان عمل کلید خورد. به جای اینکه منتظر اخم و لبخند غرب باشیم، اینک جمهوری اسلامی مسیر تعامل راهبردی با دنیا را از طریق شانگهای و بریکس دنبال میکند. سیاست تن دادن به یکجانبهگرایی آمریکا از دستور کار خارج شده و دیپلماسی فعلی در مسیر موازنه قدرت قرار گرفته است.
آنچه عیان و نمایان شده این است که برخلاف مدعیان دیپلماسی، امروز سیاست خارجی جمهوری اسلامی علاوه بر اصول خود از نظریات روابط بینالملل از ایدهآلیسم و رئالیسم تا سازهانگاری هم بهره میبرد و عملا در میدان دیپلماسی، تولید قدرت کرده است. این تحولات غیرقابل انکار، جریان و جماعتی مدعی دیپلماسی را آشفته و عصبانی کرده که گذر زمان مشت توخالی آنها را باز کرده است. اینجاست که عملیاتهای روانی و رسانهای مدعیان اصلاحطلبی در حوزه دیپلماسی را باید برای افکار عمومی برملا کرد.
حسامالدین برومند