1- مسئولیتپذیری، و قربانی نکردن آینده، از شاخصههای مهم بلوغ شخصیت است. در مقابل، خوشخیال باشی به قیمت آیندهفروشی، از نارسایی شخصیت حکایت میکند. ملت ما در روند پویش پیشرفت، بعضا با این عارضه مواجه شد. عبرت پیش چشم، مهار نمایشی تورم در پنج شش سال قبل، با وجود منفی شدن اغلب شاخصهای اقتصادی است. برخی مدیران با اختصاص بخش عمده درآمد صادرات نفت برای واردات، خیال حال خوش را در افکار عمومی دمیدند و حال آنکه برآیند کژتابیهای آنها، در حال برجا گذاشتن رکوردهای «رکود، تورم، کسری بودجه ، بدهی، نقدینگی، کاهش سرمایهگذاری، کاهش ارزش پول ملی، بیکاری، کاهش درآمد سرانه، افزایش توزیع رانت و تشدید ضریب جینی (شکاف طبقاتی)» بود.
2- درمان دردهای مزمن، وقتی از مُسکّن فراتر رود و به درمانهای دشوار مانند تجویز داروی تلخ یا جراحی برسد، دیگر انتخاب نیست، بلکه ضرورت است. بر خلاف مُسکّن و مخدّر که حال بیمار -یا معتاد- را خوش میکند، داروی تلخ و جراحی، ناخوشایند است. اما دوراندیشی، این ناگوار را بر آن خوشی ناپایدار ترجیح میدهد. سالها قبل وقتی پزشک، تصویر رادیوگرافی را دید و با خونسردی گفت؛ «پای فرزند شما نشکسته و سالم است»، من و همسرم چقدر خوشحال شدیم. اما کودک همچنان درد میکشید و دو روز بعد، به متخصص دیگری مراجعه کردیم. پزشک دوم، که متخصص شناخته شدهای است، پس از دیدن تصاویر رادیوگرافی گفت؛ «پای فرزند شما شکسته و باید گچ گرفته شود». اصلا خوشایند نبود، آن هم درباره کودکی سه ساله؛ اما چارهای نبود. این، حکایت وضعیت اقتصاد ماست که بعضا گرفتار تشخیص بد، یا ترجیح محبوبیت بر انجام مسئولیتهای سخت شده است. مدیر اگر دلسوز و مسئولیتشناس باشد، حتی تندی بیمار به هنگام درمان ضروری را به تمجید او (بهخاطر تزریق مسکّن) ترجیح میدهد.
3- دولت رئیسی در موضوع یارانه کالا، از صفر شروع نکرده، بلکه قرار است انحراف در توزیع آن را اصلاح کند. دولت وقتی شهریور 1400 تشکیل شد، اصلا ارزی برای واردات کالاهای اساسی نداشت. 60 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی، ظرف سه سال به شکل ظاهرا بیهدف، در اختیار معدودی تسهیلات بگیر قرار گرفته بود؛ اگر دوست داشتند کالای اساسی وارد کردند اما به قیمت آزاد فروختند. اگر هم دوست نداشتند، همان ارز را در بازار آزاد فروختند و مابهالتفاوت چند ده هزار تومانی را به جیب زدند. یا با ارز واردات کالاهای اساسی، کالای دیگری وارد کردند و کمر تولید را شکستند. این، سرگذشت توزیع 1260 هزار میلیارد تومان یارانه، با عایدی تورم 60 درصدی، بدهی 1500 هزار میلیاردی و کسری بودجه 450 هزار میلیاردی دولت، و درماندگی در پرداخت حقوق مرداد و شهریور 1400 کارمندان است. دولت رئیسی، ماموریت طاقت فرسای تغییر ریل را از چنان نقطه خطرناکی آغاز کرد و بیآنکه منفعل شود، به پاکسازی تدریجی این میدان مین همت گماشت. رساندن صادرات نفت از 500 هزار بشکه به 1 تا 1/5 میلیون بشکه و احیای تدریجی ذخائر ارزی جارو شده، در کنار تامین واکسن کرونا، از جمله اقدامات آغازین دولت بود.
4- از ماجرای کرونا آسان عبور نکنیم. اکنون ۶۴ میلیون و ۴۲۲ هزار نفر دوز اول، و۵۷ میلیون و ۶۸۵ هزار نفر دوز دوم واکسن کرونا را دریافت کردهاند و مجموعا ۱۴۹ میلیون و 475 هزار دوز واکسن تزریق شده است. شیوع کرونا و قتل عام روزانه 700 نفر، به تشدید رکود اقتصادی و تعطیلی بسیاری از کسب و کارها منتهی شده بود و ادامه آن میتوانست اقتصاد را فلج کند. اما با درایت دولت و همدلی مردم، تعداد مرگومیرهای روزانه به زیر 8 نفر (برخی روزها دو نفر) رسیده، و حال آنکه همین دیروز در آمریکا 272 نفر، در آلمان 181 نفر، در ایتالیا 115 نفر، در اسپانیا 107 نفر، در روسیه 105 نفر و در فرانسه 98 نفر قربانی کرونا شدهاند. آمار قربانیان در ایران 85 میلیون نفری، در حالی زیر 142 هزار نفر است که شمار قربانیان کرونا در اروپا از مرز ۲ میلیون نفر و در آمریکا از یک میلیون نفر فراتر رفته است. جمعیت اروپا 730 میلیون نفر، و آمریکا 333 میلیون نفر است. موفقیت چشمگیر ایران در حالی اتفاق افتاد که طیف رسانهای مزدور هنگام اوجگیری کرونا میگفتند آنها فایزر میزنند و ما زر زر میکنیم و آب مقطر میزنیم(!)
5- دولت در موضوع ساماندهی یارانهها به موقع اقدام کرد، اگر نگوییم دیر. این کار باید چند سال قبل انجام میشد و مدیران وقت نخواستند. غیر از خسارتهای غیر قابل تداوم روند قبلی، آنچه ضرورت اقدام عاجل را دوچندان کرد، بحران غذایی در جهان پس از وقوع جنگ اوکراین است که حتی از آن بهعنوان جنگ جهانی غذا یاد میشود. در اثر این جنگ که احتمالا طولانی هم شود، قیمت مواد غذایی وضعیت انفجاری پیدا کرد و از آن بدتر، مواد غذایی در بازارهای جهانی کمیاب و نایاب شد. بسیاری از کشورها، به خرید و احتکار انبوه مواد غذایی اقدام کردند و صادرکنندگان بزرگ هم از فروش امتناع ورزیدند. این وضعیت تهدیدآمیز جهانی وقتی برای ما گرفتاری مضاعف میشود که عنایت کنیم کالای اساسی یا ملزومات آن، با ارز یارانهای وارد میشوند اما بخش قابل توجهی از آن به کشورهای همسایه قاچاق میشود. بنابراین، مسئله فقط هدررفت ارز نیست، بلکه پای امنیت غذایی درمیان است.
6- دولت رئیسی، پروژه با انحراف پیش رفته توسط دولت قبل را تحویل گرفته، و نه پروژهای را که خود راسا طراحی و اجرا میکند. تدبیر شجاعانه دولت، البته دشمنان سرسختی هم دارد که تا بتوانند سنگاندازی میکنند تا دولت، مجبور به عقبنشینی شود. گروه اول، رانتخوارانی هستند که در مرتع رانت 1260 هزار میلیاردی فربه شده و برای خود، خدم و حشم سیاسی و رسانهای دست و پا کردهاند. حذف رانت برای آنها، حکم مرگ و زندگی را دارد. گروه دوم، مدیرانی هستند که این رانت بزرگ را به رانتخواران دادند. اگر دولت موفق به اصلاح روند توزیع یارانهها شود، آن مدیران مواخذه خواهند شد و باید پاسخگو باشند. گروه سوم، آمریکا و غرب، که یقین دارند موفقیت ایران در اصلاحات اقتصادی، به معنای جلب رضایت بیشتر مردم و بینیازی بیشتر به تکرار توافق خسارتبار است. امپراتوری رسانهای وابسته به این سه طیف، تمام ظرفیت خود را به کار بستند تا با هراس افکنی، مانع از آغاز ماموریت دولت شوند و مردم را علیه مصلحت خود بشوراند. اما صداقت و تدبیر دولت در کنار متانت و نجابت و درایت مردم موجب شد نقشه بزرگ دشمن عقیم بماند.
7- روسیاهی برای رسانههای اجارهای و سیاست بازان مغرض ماند که هنوز تدبیر دولت به اجرا در نیامده، جنجال کردند تا نگذارند درمان ضروری، در آرامش اتفاق بیفتد. در تبار شناسی آنها همین بس که یکی از عناصر نشاندار و فراری شان سه سال قبل اعتراف کرد: «ما کارمندان پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کرونا هراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم. گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی و مدافع حقوق بشرهستیم. ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم های تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم با کرونا هراسی انجام دهیم». رئیسجمهور، این جریان فاسد و توان هوچیگری آنها را میشناخت؛ اما معرفت بالاتری به سرمایه اجتماعی نظام و همدلی مردم داشت. به همین دلیل هم کار خطیری را که به صلاح مردم است، باآمیزه صداقت و شفافیت و تدبیرآغاز کرد. این را مقایسه کنید با دولتمردی که سهمیهبندی سوخت را برای عوام فریبی حذف کرد و چهار سال بعد، دستور سه برابر شدن قیمت را داد؛ اما به مردم گفت «خود من هم صبح جمعه با خبر شدم»! چنان رویکردی، مجال موج سواری دشمنان در آبان 98 (و سپس ترور حاج قاسم در دی ماه) را فراهم کرد. اکنون اگر دشمن در انجام عملیاتی مشابه ناکام مانده، حاصل یکدلی دولت و مردم است.
8- برای تحقق یک امر باید «مقتضی موجود» و «مانع مفقود» باشد. اصلاحات اقتصادی، ملزومات و موانعی دارد. مانع زدایی و مبارزه با کارشکنیها، همان قدر اهمیت دارد که کارهای ایجابی و تغییر ریل اقتصاد. اکنون که دولت با حمایت مجلس و دستگاه قضایی، گام اول را برداشته، باید چند نکته مورد اهتمام قرار گیرد تا درمان، به سرانجام برسد:
- بهروزرسانی دقیق دهکها و پرداخت پلکانی یارانه، که نه کسی از قلم بیفتد و نه غیر مستحقی یارانه بگیرد. متاسفانه در سالهای گذشته، به این امر اهتمام نشد.
- مجازات سرسختانه محتکران و گرانفروشان و قاچاقچیان و اخلالگران رسانهای.
- نظارت دائمی و هوشمند بر بازار و ممانعت از قیمت گذاریهای کاذب.
- روشن کردن سرنوشت صدها هزار میلیارد تومان تسهیلات واگذار شده با عناوین مختلف اقتصادی و باز پسگیری و تعقیب متخلفان. هدف از باز توزیع یارانه کالاها، تامین امنیت معیشتی طبقات پایینی است که در چند سال گذشته آسیب جدی دیدند. اما از آن مهم تر، سرنوشت تسهیلات کلان ارزی و ریالی اختصاص یافته به نام حمایت از تولید، واردات و صادرات است؛ و همچنین، پیگرد مدیرانی که بیمبالاتی یا تخلف کردهاند. آنچه نهایتا به اقتصاد رونق میدهد، حمایت از تولید و مبارزه بیمجامله با معارضان آن است. نباید در برابر این ادبیات مغالطهآمیز که «بگیر و ببند بیفایده است»، یا «به حساب افراد سرک نمیکشیم» و...، منفعل شد. این روایت پروفسور «هاجون چَنگ» -شهروند کُره جنوبی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج- خواندنی است که درکتاب «نیکوکاران نابکار»، درباره تجربه کشورش مینویسد: «در دهه 1970، برنامه ایجاد صنایع سنگین در دستور کار قرار گرفت. در مدارس به ما میآموختند که وظیفه میهنی ما حکم میکند کسانی را که سیگار خارجی می کشند، گزارش کنیم. ضرورت داشت ارز صادرات برای واردات ماشین آلات به کار گرفته شود. ارز به راستی خون و عرق جبین سربازان صنعتی ما بود که در کارخانهها دست اندرکار جنگ صنعتی بودند. کسانی که با خریدهای بیهوده، ارز را هدر میدادند، خائن به وطن به شمار میرفتند و به عنوان فرد بی اخلاق - اگر نه تبهکار- آماج حملات زهرآگین قرار میگرفتند. شدیدا از هزینه کردن ارز در موارد غیر ضرور ممانعت میشد؛ حتی خرید خودروهای کوچک و نوشیدنی و شیرینی. این کار از طریق اعمال ممنوعیت های وارداتی، تعرفه و عوارض سنگین گمرکی صورت میگرفت. سفرهای خارجی جز با مجوز دولت برای معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد... دولت، کنترل مطلق روی ارز کمیاب اعمال کرد و تخلف از آن می توانست مجازات مرگ در پی داشته باشد».
محمد ایمانی