شروع سال جدید میلادی برای فرانسه قرار بود آغازی بر افزایش نقش رهبری این کشور بر اتحادیه اروپا یی باشد. از ابتدای سال 2022 میلادی، فرانسه رئیس اتحادیه اروپایی شد و امانوئل مکرون میتوانست بعد از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، اطمینان حاصل کند رهبری او بر اتحادیه اروپایی تضمین شده است. با این حال جنگ اوکراین بسیاری از محاسبات رهبران غربی را بر هم زد و مکرون نیز در این باره مستثنا نبود.
جنگ در اوکراین توجهات از اتحادیه اروپایی و نقش فرانسه به عنوان رهبری این اتحادیه را به سمت نقش رهبری آمریکا در ائتلاف مبارزه با روسیه هدایت کرد. زمانی که ولودیمیر زلنسکی از رهبران غربی درخواست کمک نظامی میکرد، مکرون مشغول گفتوگو و رایزنی با پوتین برای پایان دادن به جنگ از طریق دیپلماسی بود. او تا قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در فرانسه، 13 مرتبه به صورت تلفنی با پوتین صحبت کرد و تلاش داشت ضمن به نمایش گذاشتن مسؤولیت خود به عنوان رهبر اتحادیه اروپایی، بار دیگر نقش این اتحادیه در مسائل بینالمللی را برجسته کند. این مساله اما با واکنشهای تند آمریکا به اغما رفت. در شرایطی که مکرون به دنبال برگزاری مذاکرات بیشتر با پوتین و زلنسکی بود، آمریکا به سمت ارائه کمکهای تسلیحاتی به کییف رفت تا اطمینان حاصل کند این جنگ ادامه پیدا کرده و تا سالها میتواند روسیه را درگیر خود کند. شرایط به گونهای به همراه سیاستهای تهاجمی آمریکا پیش رفت که دیگر اوکراین خواستار پیوستن به اتحادیه اروپایی یا ناتو نبود و تنها اسلحه و مهمات میخواست تا در نهایت ثابت کند میتواند پیروز میدان مبارزه با مسکو باشد. آمریکا و بایدن که به دنبال ایجاد جنگ نیابتی بین غرب و روسیه بودند، به درخواستهای اوکراین پاسخ مثبت دادند و این کشور را غرق در تجهیزات نظامی خود کردند. دیگر نقشی برای مکرون به عنوان میانجی دیپلماتیک در این باره باقی نمانده بود و حالا قرار است «میدان نبرد» تعیینکننده نتیجه نهایی این جنگ باشد، نه «دیپلماسی».
روند وقایع در ماجرای اوکراین و تندروی آمریکاییها و اشتیاق اوکراینیها برای مبارزه با تجهیزات غربی، دیگر جایی برای دیپلماسی و گفتوگو در این بحران باقی نگذاشته است. مکرون که بنا به روحیه اروپایی خود فکر میکرد میتواند با چندجانبهگرایی و دیپلماسی، یک بحران جهانی را خاتمه دهد، حالا کمکم به دام ناامیدی گرفتار میشود و کلنگ تخریب نمای زیبای چندجانبهگرایی در عرصه دیپلماسی جهانی با جنگ اوکراین به دست بایدن به زمین خورد.
حالا دیگر فرقی نمیکند مکرون به دنبال میانجیگری در این مساله باشد یا نه یا اصولا ناتو را نیرویی قابل اعتماد در عرصه حفاظت از اروپا بداند یا نه. آمریکا به دنبال ثابت کردن رهبری و حاکمیت خود بر دنیا بویژه بر رفتار اروپاییان، بودجههای میلیارد دلاری تصویب میکند و کمکهای مالی اروپا سهم ناچیزی از هزینه جنگ اوکراین با روسیه را میپردازد. کشورهای اروپایی که زمانی به دنبال تشکیل ناتوی اروپایی برای حفاظت از کشورهای عضو اتحادیه بودند، در مقابل حمله به یک کشور اروپای شرقی، نتوانستند واکنش درستی از خود نشان دهند و اتحادیه اروپایی حتی حاضر نشد رأی به عضویت اوکراین در این اتحادیه بدهد چه رسد به حمایت نظامی و تسلیحاتی از این کشور!
همه این اتفاقات نشان داد اتحادیه اروپایی هنوز هم برای جدا شدن از آمریکا و سیاستهای آمریکایی در عرصه جهانی بسیار نابالغ است. مکرون زمانی رئیس اتحادیه اروپایی شد که این اتحادیه قدرتی در عرصه بینالمللی ندارد. در واقع وقایع آنطور که مکرون انتظار داشت، پیش نرفت. انگلستان، تندروتر از آمریکا و سایر کشورهای اروپایی خواهان تحریم گسترده روسیه و ارسال سلاح به اوکراین بود. از سوی دیگر آلمان نیز که بالاترین میزان وابستگی اقتصادی به روسیه و انرژی این کشور را دارد، نتوانست به همراهی با سایر متحدان اروپایی خود در تحریمهای گسترده مسکو و در عین حال ارسال سلاح به اوکراین بپردازد. کشورهای اروپای شرقی نیز در هراس کشیده شدن جنگ به سایر مرزهای اروپایی بودند و نمیدانستند آیا باید به صورت تمام و کمال به دشمنی با روسیه بپردازند یا راه بازگشت به سمت کرملین را همچنان باز بگذارند. در کشورهای عضو اتحادیه اروپایی نیز نگاهها به سمت افزایش قیمت مواد غذایی و بویژه انرژی است و کماکان با وجود درخواستهای مکرر آمریکا، نگرانی و بیتصمیمی در بین این کشورها موج میزند.
فرانسه به عنوان رهبر اروپا در طول چند ماه گذشته عملا سیاست «به هر دری زدن» را انتخاب کرد تا بلکه بتواند به جنگ در اوکراین به صورت مسالمتآمیز خاتمه داده و رهبری خود را در اتحادیه تثبیت کند اما در نهایت شکست بدی از آمریکا و متحدان تندرو او خورد.
بزرگترین اقدام مکرون در حال حاضر نه تلاش برای تشکیل ناتوی اروپایی، بلکه باید تلاش برای تعریف هویت اروپایی در برابر زورگویی آمریکاییها باشد.
فرزانه دانایی