دور هشتم مذاکرات وین میان ایران و ۱+۴ در جریان است و انتشار اخبار واقعی مذاکرات نشان میدهد که روند گفتگوها گرچه کُند اما مثبت است و طرف غربی ناکام از بازی تخریبی خود، فعلا در ریل مذاکراتی تعیین شده از سوی ایران قرار گرفته است.
با این وجود؛ آنچه از برآیند کار رسانهای غربیها تاکنون برمیآید، نشان از نقشهای هدفمند و طراحی شده با محوریت عملیات روانی دارد که به مدد مجموعه عناصر داخلی و خارجی، میخواهد به هر شکل ممکن ایران را نزد افکار عمومی داخلی و بینالمللی بازنده معرفی کند.
آنها زمانی که روند مذاکرات کُند است میگویند؛ «ایران درخواستهای حداکثری مطرح کرده و به این دلیل مذاکرات به پیش نمیرود»، بعد القاء میکنند که؛ «ایران در حال وقتکشی برای پیشبرد برنامه هستهای خود است و با قرار گرفتن در شرایط آستانه دسترسی به سلاح اتمی، میخواهد از طرفهای غربی در مذاکرات امتیاز بگیرد.»
غربیها سپس با این نتیجهگیری که؛ «این شرایط باعث تهی شدن برجام از ظرفیتهای عدم اشاعه شده و تداوم مذاکرات را بیمعنی کرده»، اعلام میکنند؛ «اگر مذاکرات به نتیجه نرسد گزینههای دیگر روی میز است و از همه ابزارها برای مهار ایران استفاده خواهیم کرد.»
از آن سو اما؛ زمانی که مذاکرات با پیشرفت مواجه است میگویند؛ «گرچه ایران با طرح درخواستهای حداکثری بدنبال وارد کردن فشار به غرب برای امتیازگیری بیشتر بود اما بدلیل وخامت وضعیت اقتصادی خود و فشار اجتماعی در داخل و همچنین ناتوانی تیم مذاکرهکننده، مجبور به عقبنشینی شده و در حال امتیازدهی است.»
در این میان پای روسیه را هم به وسط کشیده و با طرح مطالب خلاف واقع میگویند؛ «روسیه عملا به وکالت از ایران در حال مذاکره با طرفهای غربی به ویژه آمریکاست و چون روسیه صرفا بدنبال تامین منافع خود و بازی با کارت ایران برای امتیازگیری از غرب است بنابراین از ضعف و انفعال ایران سوء استفاده میکند تا بتواند منافع حداکثری خود را تامین کند.»
مجموعه این گزارهها خلاصه و چکیده آن چیزی است که تاکنون رسانههای غربی و برخی رسانهها و سیاسیون داخلی با استفاده از تکنیکها و تاکتیکهای مختلف جنگ روانی از مذاکرات وین، تصویر کردهاند تا در هر دو حالت «توافق» یا «بنبست مذاکرات»، جمهوری اسلامی به عنوان بازنده معرفی شود.
نکته آنکه؛ در این تحلیلها توان و قابلیت جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که زیر شدیدترین رژیمهای تحریمی توانسته صنعت صلحآمیز هستهای خود را در چارچوب پادمان با شتاب به پیش برده و مانع اضمحلال سیاسی-اجتماعی و فروپاشی اقتصاد ملی شود، عامدانه نادیده انگاشته میشود تا کشوری معلق میان «افراطِ زیادهخواهی» و «تفریطِ وادادگی و عقبنشینی» معرفی شود.
به بیان دقیقتر؛ این «روایتگری تحریفشده» بر آن است تا ایران را در صورت شکست مذاکرات، «مقصر اصلی» و در صورت حصول توافق، «بازنده اصلی» معرفی نموده و در هر دو صورت ضمن دوقطبیسازی جامعه موجبات شکاف میان مردم و حاکمیت را رقم بزند.
اما سوالی که در این میان مطرح است اینکه؛ چرا غرب و به ویژه آمریکا با بهرهگیری از همه سرمایه رسانهای و سیاسی خود به دنبال پیگیری این سیاست تخریبی است و همه حیثیت خود را به این راهبرد گره زده است؟!
سالهاست که ایالات متحده بهرهگیری از ابزارهای نرم و نیمهسخت را جایگزین استفاده از راهبرد پرهزینه لشکرکشی نظامی کرده و تلاش میکند اراده سیاسی خود را از این طریق به دیگران تحمیل کند.
سیاست «فشار حداکثری» ترامپِ جمهوریخواه هیچگونه تفاوت ماهوی با اعمال تحریمهای ظالمانه علیه کشورهای مستقل توسط اوباما یا بایدنِ دموکرات ندارد.
بسیار واضح است که حاکمیت آمریکا تحت هیچ شرایطی نمیخواهد سیاست «فشار حداکثری» و بُرندگی ابزار تحریم در نگاه جهانیان شکست خورده جلوه کند، زیرا طی سالهای گذشته تمام حیثیت خود با ادعای مدیریت جهان را به راهبردی گره زده که جمهوری اسلامی ایران با بهرهگیری از سیاست «مقاومت فعال» عملا بر آن مُهر شکست زده است.
پس اشتباه بزرگی است اگر در موضوع موثر نشان دادن تحریمها که ابزار قدرت آمریکاست میان دموکراتها و جمهوریخواهان تفاوت قائل شویم، چه، هر دو حزب، راهبرد یکسانی نسبت به قدرتمند جلوه دادن ابزار تحریم دارند حتی اگر در تاکتیک با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند.
اگر راهبرد مذاکراتی و رسانهای آمریکا برای به زانو در آوردن ملت ایران به درستی فهم نشود و برخی سادهاندیشان را به سمت این تفکر اشتباه رهنمون سازد که باید با متفاوت دیدن دولت دموکرات آمریکا که با شعار مذاکره و توافق به میدان آمده به اصطلاح فرصتسوزی نکنیم، به طور قطع در دامی گرفتار خواهیم شد که نتیجه آن از دست رفتن دستاوردهای ارزشمند مقاومت فعال و کمک به موفق جلوه کردن سیاست فشار حداکثری آمریکا خواهد بود.