هشتم آذرماه، مذاکرات ایران و گروه ۱+۴ با حضور آمریکا، پس از وقفهای چندماهه از سر گرفته شد تا درباره چگونگی رفع تحریمهای آمریکا علیه ایران و بازگشت واشنگتن به توافق هستهای با ایران گفتوگو شود؛ توافقی که دولت سابق آمریکا از آن خارج شد و دولت جدید آمریکا به ریاست «جو بایدن» نیز تاکنون اقدام ملموسی را در راستای بازگشت به آن انجام نداده، بلکه با ادامهدادن به اعمال تحریمهای دولت «دونالد ترامپ» و حتی بعضاً با اعمال تحریمهای جدید، ضربات دیگری بر پیکر نیمهجان آن وارد کرده است.
این بار اما تیم مذاکرهکننده جدید ایران بهگونهای متفاوت از قبل وارد مذاکرات شد و همان ابتدای کار با ارائه دو سند درباره «رفع تحریمها» و «تعهدات هستهای» ابتکار عمل را در دست گرفت. در ادامه همین دو سند تبدیل به مبنای اصلی مذاکرات شد تا در نهایت بنیادی را برای ادامه مذاکرات فراهم آورد. این اقدام ایران البته با موجی از تبلیغات منفی طرف غربی و بالاخص تروئیکای اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) روبرو شد. بخش قابل توجهی از این پمپاژ تبلیغاتی با استفاده از ابزار مقامات یا منابع آگاه غربی در رسانههای پرمخاطب غربی انجام شد و میشود که احتمالاً نمونه بارز آن را باید روزنامه «والاستریت ژورنال» برشمرد.
البته این باعث نشد که مقامات غربی ساکت بنشینند و صراحتاً سوخت به کوره تبلیغات علیه ایران تزریق نکنند. نمونه بارز این رویکرد، سخنان وزیر امور خارجه جدید آلمان، «آنالنا بائربوک» بود که نیامده و بر سریر وزارت ننشسته، شروع به حمله به مواضع ایران در مذاکرات وین کرد. او که در «لیورپول» و در حاشیه اجلاس گروه هفت سخن میگفت، ایران را متهم کرد که مذاکرات را شش ماه به عقب برده و باعث شده پیشرفتی در مذاکرات شکل نگیرد.
به لیورپول و اجلاس گروه هفت باز هم خواهیم پرداخت اما چرا مواضع تروئیکای اروپایی در این روزها تا این حد نسبت به مذاکرات وین منفیبافانه است؟ اگر مواضع مقامات این سه کشور با مواضع «انریکه مورا»، معاون مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مقایسه شود، نوعی صراحت لهجه بیشتر علیه ایران در سخنان آنها روشن است. گویا مورا و رئیسش «جوزپ بورل» به نمایندگی از اتحادیه اروپا، بخت بیشتری برای پیشرفت و موفقیت مذاکرات قائل هستند تا تروئیکای اروپایی که اینک یکی از اعضای اصلی آن دیگر در اتحادیه اروپا عضو نیست: انگلیس.
پیش از این، اخباری به نقل از منابع دیپلماتیک مستقر در وین، حاکی از اختلاف بین سیاستهای اتحادیه اروپا و تروئیکا در مذاکرات وین مطرح شده بود که همین تفاوت لحن، بر احتمال صحت این اخبار میافزاید.
* یک یادداشت مشترک
همانطور که پیش از این اشاره شد، دور جدید مذاکرات در تاریخ هشتم آذرماه سال جاری آغاز شد اما درست یک روز قبل یعنی در تاریخ هفتم آذرماه، «لیز تراس» و «یائیر لاپید»، وزرای امور خارجه انگلیس و رژیم صهیونیستی یادداشتی مشترک را در نشریه انگلیسی «دیلی تلگراف» منتشر کردند.
دو طرف در این یادداشت از همکاری برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت هستهای و کمبود زمان در این مسیر سخن گفتند. این یادداشت همزمان با سفر لاپید به انگلستان منتشر شد.
اما چرا انگلیس و رژیم صهیونیستی؟ نقش رژیم صهیونیستی در کشاکش مباحث مربوط به مذاکرات هستهای با ایران چه بوده که لندن دم از همراهی با آن میزند؟
درباره این سؤال که نقش تلآویو در این وادی چیست، کمتر تردیدی وجود دارد. به باور تحلیلگران، صهیونیستها یک «پلیس بد لو رفته» هستند که کمترکسی آنها را جدی میگیرد. نهتنها مواضع تند و گزافهگوییهای نامعقول آنها نتوانسته مانع پیشرفت هستهای ایران در ماههای اخیر و غنیسازی ۲۰ و ۶۰ درصدی ایران شود، بلکه خرابکاریهای آنها هم کاری از پیش نبرده است.
نقش رژیم اسرائیل تا بدان حد سخیف و مبتذل بوده که این روزها حتی صدای انتقاد از آنها از دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا هم شنیده میشود؛ کسی که خودش بهصراحت میگوید کسی به اندازه او برای اسرائیل کار نکرده و در دوران ریاستجمهوری همواره مورد تمجید «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر سابق رژیم اشغالگر قدس بوده است. همین نتانیاهو، اخیراً از سوی ترامپ با جملهای مورد خطاب قرار گرفته که رسانهها در ایران برای کمکردن از تندی آن و ترجمهنکردن عین آن، به استفاده از عباراتی مانند «لعنت بر نتانیاهو» روی آوردند، حال آنکه جمله اصلی فراتر و زشتتر از این حرفها بود. ترامپ حتی از نقش اسرائیل پس از عملیات تروریستی و جنایتکارانه بهشهادت رساندن «سردار سلیمانی» هم انتقاد کرده است.
رژیم صهیونیستی این روزها مدام به تهدیدات خندهدار نظامی روی میآورد حالآنکه در خود سرزمینهای اشغالی هم کسی نیست که نداند تبعات چنین اقدامی برای این رژیم چه خواهد بود و چه هزینه سنگینی برای چنین حماقتی خواهند پرداخت.
آمریکاییها در گذشته از راهبرد پلیس بد برای امتیاز گرفتن از ایران بهره برده بودند که نمونه بارز آن مذاکرات ژنو ۲ و رفتار مشهور فرانسویها در آن مذاکرات بود اما رژیم صهیونیستی چنان پلیس بد رسوایی شده که نهتنها کمکی به آمریکاییها نمیکند، بلکه آنها را در شرایط سخت قرار میدهد. شاید از همینروست که جامه پلیس بد باید بر اندام دیگری دوخته شود.
حالا میتوان تصویری روشنتر از یادداشت مشترک تراس – لاپید در دیلی تلگراف و مواضع تندتر تروئیکا نسبت به اتحادیه اروپا در خصوص مذاکرات «هتل کوبورگ» داشت. وقتی تهدیدات صهیونیستها دیگر جدی گرفته نمیشود و اساساً جدی هم نیست، باید پلیس بدی در میدان به ایفای نقش بپردازد که دستکم ادبیات دیپلماتیک را بلد است و طوری حرف میزند که شاید بشود آن را جدی گرفت.
یک منبع دیپلماتیک در این خصوص میگوید: «تروئیکای اروپا و بالاخص بریتانیا چنان در اجرای نقش پلیس بد فرو رفتهاند که ممکن است از دل آنها چیزی شبیه به نقش صهیونیستها خارج شود.»
وی با بیان اینکه «لابیهای اخیر مقامات رژیم صهیونیستی با پایتختهای سهکشور اروپایی و سفرهای اخیر لاپید را باید در همین راستا ارزیابی کرد» بر این باور است که «اروپاییها در این نقش اگرچه تفاوتهایی با رژیم صهیونیستی دارند اما در تندروی دستکمی از آنها ندارند. علاوه بر ایفای نقش پلیس بد، سهکشور اروپایی نیمنگاهی هم به اخذ امتیازات بیشتر از اتحادیه اروپا دارند.»
این منبع دیپلماتیک بر این باور است که «برخی اعضای دیگر اتحادیه اروپا که در مذاکرات حضور ندارند، مخالفتهای خود را با نوع رویکرد سه کشور اروپایی در این مذاکرات بهطرق مقتضی اعلام داشتهاند. آنها به مسؤولان سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفتهاند که منافع ما در انجام توافق است اما رفتارهای خارج از چارچوب و تکروانه تروئیکا سرعت پیشرفت مذاکرات وین و حصول توافق را به خطر انداخته است.»
اما اینکه چرا تراس با لاپید یادداشت مشترک مینویسد؛ شاید تاحدودی به این نکته نیز بازگردد که انگلیس دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست و ممکن است لندن برای امتیازگیری از بروکسل، حتی از برلین و پاریس هم مشتاقتر باشد.
* یک توقف غیرمعمول در لیورپول
منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا با منافع رژیم صهیونیستی چنان گره خورده که تارهای درهمتنیده آنها به این راحتیها قابل گسستن نیست. طبعاً اختلاف نظر دو طرف درخصوص موضوع هستهای ایران نیز یک اختلاف تاکتیکی است نه بنیادی. دموکراتهای مستقر در کاخ سفید معتقدند که برای مهار قدرت ایران باید پیشرفتهای هستهای ایران به عقب برگردد و این امر راهی جز مذاکره و توافق ندارد. در این راستا، آمریکا بهترین امکان پیشرو را بازگشت به برجام و متقاعد کردن ایران به بازگرداندن گامهایی میداند که تحت بندهای ۲۶ و ۳۷ این توافق برداشته است.
آمریکاییها از سوی دیگر یک اختلاف دیگر هم با تلآویو دارند که شاید بتوان حتی رد آن را در انتقادات اخیر ترامپ از رژیم صهیونیستی هم یافت. واشنگتن نمیخواهد با ایران وارد جنگ شود و در حالی که سیاست اصلی این کشور «چرخش به آسیا» است گرفتار جنگی پرخسارت و بیدستاورد گردد. این همان چیزی است که کابینههای مختلف رژیم صهیونیستی تلاش کردهاند آمریکا را به ورطه آن افکنند. تصاویر تابوتهای پیچیده شده در پرچم آمریکا، چنان برای هر رئیسجمهوری در کاخ سفید وحشتناک است و چنان فضای سیاسی آمریکا را دچار انفجار و انشقاق میکند که هیچکدام از ساکنان کاخ سفید حتی حاضر نیست به آن فکر کند.
صهیونیستها هم بهخوبی از هزینههای جنگ با ایران و پیامدهای دهشتناک آن مطلعند و دیربازی است که میدانند نمیتوانند آمریکا را نیز جلو بیندازند اما معتقدند که بهرغم این عدم توانمندی در آغاز جنگ، هر دو بایستی تهدیدات نظامی را بهشکل افراطی به حداکثر برسانند تا تهدیداتشان برای تهران قابل باور یا بهاصطلاح نظامی-سیاسی آن، معتبر شود و در همین جا با آمریکا دچار اختلاف شدهاند، چرا که به باور واشنگتن، افراط در تهدیدات نظامی، کارآیی این اهرم را از بین برده و اسرائیلیها باصطلاح یک پلیس بد و مهره سوخته در این بازی شدهاند.
اما شواهدی در دست است که نشان میدهد صهیونیستها موفق شدهاند پلیس بد جدید آمریکاییها را هم دستکم تاحدودی با خود همراه کنند. خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) اخیراً گزارش داد که یک منبع آگاه نزدیک به تیم مذاکرهکننده ایران در همین خصوص از هماهنگی سه کشور اروپایی عضو برجام با رژیم صهیونیستی درباره مذاکرات وین خبر داده و گفته که جلسات متعددی میان دو طرف برای اخلال در گفتوگوها و به نتیجه نرسیدن توافق درباره احیای مفاد برجام تشکیل شده است.
با این وصف بدیهی است که آمریکاییها نگران آن باشند که پلیس بد آنها بار دیگر بهجای تسهیل توافق، دنبال دور کردن مسیر مذاکرات از ریل اصلی خود باشد. پیشتر گفته شد که بار دیگر بهسراغ اجلاس گروه هفت در لیورپول خواهیم رفت و بهنظر میرسد که اکنون وقت آن رسیده باشد.
بدیهی است که اجلاس گروه هفت بیش از هر موضوعی حول موضوع اوکراین و نگرانیهای غرب از احتمال جنگ با روسیه دنبال شده باشد اما باز هم بدیهی است که در کنار این موضوع، مذاکرات وین نیز سهمی را به خود اختصاص داده بود.
آمریکا در نشست گروه هفت نماینده داشت و شخص «آنتونی بلینکن» هم در این نشست شرکت کرد و گفته شد که با همتایان اروپایی خود درباره مذاکرات وین هم گفتوگو داشته است. اما سؤال اینجاست که «رابرت مالی»، مذاکرهکننده ارشد آمریکاییها در خصوص برجام چرا در مسیر خود به وین به لیورپول رفت و در این شهر توقف کرد؟ اجلاس گروه هفت اصلاً چه ارتباطی با او داشت؟
یک منبع آگاه دیپلماتیک در این خصوص میگوید: «آقای مالی که مسؤول پرونده ایران در وزارت امور خارجه آمریکاست نگران آن بود که مبادا در بیانیه نهایی نشست گروه هفت، چنان عبارات تندی گنجانده شود که در ادامه مسیر مذاکرات وین خلل ایجاد کند. لذا به لیورپول رفت تا تشدید لحن سخنان و بیانیه براساس هماهنگیهای قبلی پیش رفته و از حد نگذرد.»
وی بر این باور است که مالی قصد داشت تا حدودی ترمز تندرویهای تروئیکا را بکشد چون با توجه به بی اعتبارشدن تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل که نتوانسته ایران را به امتیاز دهی در مذاکرات وادار سازد و با توجه به اینکه واشنگتن از همه گزینههای ممکن برای تحریم ایران بهره برده و راه مؤثری برای تشدید تأثیرگذاری تحریمها در مقابل خود نمیبیند، در نهایت آمریکا برای تعامل با ایران راهی بهتر از مذاکره ندارد و این مسیر بهمراتب کمهزینهتر از هر مسیر دیگری است.
رابرت مالی بهخوبی میداند که تیغ تحریم هم نهایتاً تا یک جایی برنده است. کشورهای تحت تحریم بهمرور راههای دور زدن تحریمها را فرامیگیرند و از سوی دیگر کشورهای دیگر نیز به مرور تعاملات خود را با آنها از سر میگیرند. بنابراین تهدید ایران به تحریم بیشتر شاید در لفظ کار آسانی باشد اما در عمل با مشکل مواجه است. درباره گزینه نظامی هم قبلاً توضیح داده شد که واشنگتن بهشدت از آن فراری است. اگر چنین نبود، طبعاً باید به اصابت موشک به بزرگترین پایگاهش در عراق آن هم در شرایطی که فردی چون ترامپ در کاخ سفید بود، پاسخ میداد؛ نهاینکه چند ساعت پس از اصابت موشکها ترامپ با صدای لرزان بر صفحه تلویزیون ظاهر شود و بگوید زمینههای مشترک همکاری هم با ایران وجود دارد!
با این وصف، روشن است که حتی مذاکرهکننده ارشد آمریکاییها نگران تعاملات تروئیکا با رژیم صهیونیستی است؛ تعاملاتی که میتواند هزینههای بسیاری برای آمریکاییها داشته باشد یا بهقول خودشان پنجره را برای احیای برجام ببندد.
* بازی صهیونیستها با کاخ سفید ادامه دارد
روزنامه آمریکایی واشنگتنپست در گزارشی نوشته است که اسرائیل از دولت بایدن خواسته تا رویکردی تهاجمیتر در قبال برنامه هستهای ایران در پیش بگیرد.
به نوشته این روزنامه، یک مقام صهیونیست که در بحث درباره ایران با ایالات متحده و سایر کشورها مشارکت دارد، در همین خصوص گفت اسرائیل از مذاکرهکنندگان میخواهد که «توافق معقولی» را روی میز بگذارند. اسرائیل همچنین میخواهد هر توافقی فراتر از نگرانیهای هستهای باشد و به توانایی موشکی بالستیک ایران و فعالیتهای گسترده در منطقه مانند «حمایت از گروههای نیابتی» رسیدگی کند.
مشخص است که صهیونیستها همچنان در خیال توافقی فراتر از برجام هستند، توافقی که شاید شروط دوازدهگانه اعلامشده از سوی «مایک پامپئو»، وزیر خارجه سابق آمریکا را دربرگیرد.
سؤال اینجاست که تروئیکای اروپایی با این خواستهها تا چهاندازه همراه است و تا کجا پیش خواهد رفت. اگر رویکرد تروئیکا چنین باشد، بیتردید مسوولیت هرگونه شکست احتمالی مذاکرات بر عهده این بلوک سیاسی خواهد بود.
ایران عاقلانه وارد مذاکرات شده و پیشنهادهای روشنی دارد که فراتر از متن برجام نیست. تروئیکا و همچنین طرف آمریکایی باید روشن کنند که آیا خواستار احیای واقعی برجام از طرف خود هستند یا چیز دیگری در سر دارند؟ آیا به اجرای واقعی برجام ۲۰۱۵ تن میدهند و تحریمها را در عمل برمیدارند و یا درپی برجام بروزرسانیشده یا بهاصطلاح برجام ۲۰۲۱ هستند تا حتی نسبت به ابتدای کار، امتیازهای کمتری و آن هم تنها بر روی کاغذ داده و در مقابل امتیازهای عملیاتی بیشتری را از ایران بگیرند؟